گفتگوی آزاد نسخه یلدا 97 (328)

[Đęąđ.ğïřł]

هنوز اعصابم واسه این دختره نفهم خورده-_-
اخه چقدر نفهم-_-

شقایق چرا اینقد بعضی موقع ها ابتدایی فکر میکنی ؟ ماها بعضیامون خودمو میگم فک میکنیم تو قرن 20 ایم ! دختر نباید با پسر بره بیرون دختر نباید بیاد پیش پسر یه وقت همو نبینن لمس نکنن که به دیوار جهنم میخ نشن !  بایا تموم شد رفت دیگه .. گذشت الان قرن 21هه !
مشکل ماهاست که هنوز معتقدیم اون دختری ک افتاب مهتاب ندیده از همه بهتره درحالی ک اون از همه بدتره! به محض اینکه یه شوهری برسه بهش ک یکم بهش استقلال بده یکم وضعش خوب باشه چنان پرپر میزنه که تو همه چیز غرق میشه , در حالی ک دختری که سوشولایزه و میدونه چی یه چیه یکم اجتماعی تره هرگز این مشکلات براش پیش نمیاد !

من نمیگم دختره کار خوبی کرد رفت , اشتباه کرد باید طرفشو میشناخت ! ولی اصل موضوع اگر فرض کنیم پسره همچین ادمی نبود دختره به خاطر علاقش رفته نه چیز دیگه ای !!

کوروش نه اصلا حرف من این نیست
من میگم دختره حالا که رفت سیرجان چرا رفت خونه باغ؟؟؟؟
نترسید که شرفش به باد بره؟؟؟؟
ببخشید من یع سوال دارم الان تو به خواهرت اگه هم سن این دختره بود اجازه میدادی بره یه هنچین جایی؟؟؟
دختره ۱۶ساله از تهران واقعا چراباید بره سیرجان؟؟؟
قرن ۲۱ هستیم ولی قرن حماقت نیستیم که...!

ببین من یه دخترم فک کنم تو هم بری از هر دختر دیگه ای بپرسی هم عقیده با من باشه که:
خونه ی خالی رفتن ترس داره هرچند که فک کنی طرف عاشقته اصلا خواستگارته ....
دختره احمق کافه قرار نزاشته رفته خونه باغ-_-