03-01-2020، 14:58
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-01-2020، 15:00، توسط کــــــــــⓐرمَن.)
تازه به یتیم خونه امده بود 7سالش بود یه دختر زیبا با چشمانی به رنگ ابی دریا موهایی که انگار رنگش از پرتوهای نور خورشید به وجود امده بود
انقدر زیبا بود که میشه گفت شبیه دختر ماری لونا جادوگری بسیار مهربان که زیبایی بی نظیر داشت ولی مردم به دلیل تفاوتش با اونا ازش می ترسیدن این دختر بچه اش بود ولی تفلکی نمی دونست کی هست و چرا مردم اینقدر باهاش بد رفتاری می کنن
هر روز دخترا اون رو کتک می زدن دخترک نمی توانست از خودش محافظت کند مدیر یتیم خانه تمام دختران را بخاطر ازار اذیت دخترک تنبیه می کرد اما دخترک با ان سن کمش اجازه ی این کار را به مدیر نمی داد چون دلش برای دختران می سوخت
مردم هرشب جلوی یتیم خانه جمع می شودن دادو بیداد می کردن که دخترک باید از اینجا برود چند ماه بود که خشک سالی امان مردم را بریده بود و مردم دخترک را مقصر می دانستن می گفتن دخترک امده تا انتقام مادرش را بگیرد
مدیر از بس هرشب مردم را از جلوی در یتیم خانه دور می کرد خسته شده بود
اما به دلیل دل پاکی که دخترک داشت و همچنین که یک روز مادر دخترک اورا نجات داده بود از دخترک مواظبت می کرد
تا اینکه.................
بقیشو بنویسم
انقدر زیبا بود که میشه گفت شبیه دختر ماری لونا جادوگری بسیار مهربان که زیبایی بی نظیر داشت ولی مردم به دلیل تفاوتش با اونا ازش می ترسیدن این دختر بچه اش بود ولی تفلکی نمی دونست کی هست و چرا مردم اینقدر باهاش بد رفتاری می کنن
هر روز دخترا اون رو کتک می زدن دخترک نمی توانست از خودش محافظت کند مدیر یتیم خانه تمام دختران را بخاطر ازار اذیت دخترک تنبیه می کرد اما دخترک با ان سن کمش اجازه ی این کار را به مدیر نمی داد چون دلش برای دختران می سوخت
مردم هرشب جلوی یتیم خانه جمع می شودن دادو بیداد می کردن که دخترک باید از اینجا برود چند ماه بود که خشک سالی امان مردم را بریده بود و مردم دخترک را مقصر می دانستن می گفتن دخترک امده تا انتقام مادرش را بگیرد
مدیر از بس هرشب مردم را از جلوی در یتیم خانه دور می کرد خسته شده بود
اما به دلیل دل پاکی که دخترک داشت و همچنین که یک روز مادر دخترک اورا نجات داده بود از دخترک مواظبت می کرد
تا اینکه.................
بقیشو بنویسم