امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اشعار تبریک ولادت امام حسن(ع)

#1
Heart 
میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه‌هایی از نور است

بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است

گمان کنم که پیمبر به گوش او می‌گفت:
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است

به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کرده‌ زهرا “کریم” مشهور است

زدست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است

گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است

چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است

به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم

شاعر: مرضیه نعیم امینی



۲.

از نیمه ماه رمضان ماه بر آمد
با آمدنش فصل غم و رنج سر آمد

شاد است رسول دوسرا حضرت طاها
زیرا که کنون سبط کبیرش به بر آمد

در بیت علی غلغله و شور بپا شد
جبریل امین شاد بر او جلوه‌گر آمد

گو یوسف مصری برود باز به چاهش
چون یوسف زهرا ز دل چاه بر آمد

شد نام نکویش حسن و نیک بگویم
این نام ز درگاه خدای قدر آمد

باید که فراموش کنی حاتم طائی
بر سلسله جود و کرم راهبر آمد

او کشتی صبر است به دریای بلاها
ایوب که باشد چو علی را پسر آمد

ای شیعه مبارک به تو این روز خدایی
از بحر ولایت به تو این تاج سر آمد

شاعر: اسماعیل تقوایی



۳. از اشعار ولادت امام حسن (ع)

ما را غلام کوی حسن آفریده‌اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده‌اند

ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده‌اند

خورشید را به این همه نقش و نگارها
از طلعت نکوی حسن آفریده‌اند

روشن ز نور روی مهش گشته روزها
شب را اسیر موی حسن آفریده‌اند

آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت
گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده‌اند

از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین
مدهوش خلق و خوی حسن آفریده‌اند

میل نگاه هر چه گدایان شهر را
ولله سمت و سوی حسن آفریده‌اند

شاعر: میلاد یعقوبی

اشعار ولادت امام حسن (ع)

***اشعار ولادت امام حسن (ع)***

۴.

دار و ندار حضرت دادار مجتباست
سبط نبی و مخزن الاسرار مجتباست

گویند هر کسی نظری سویش افکَنَد
کافر شود که احمد مختار مجتباست

اولاد فاطمه همگی شبه حیدرند
اما به واقع حیدر کرار مجتباست

تضمین کنم برای حسن شعر بهتری
زیبایی تمامی اشعار مجتباست

عباس هم به دست حسن مرد رزم شد
استاد فن رزم علمدار مجتباست

جنگ جمل بدست حسن ختم گشته است
از قاتلان لشگر کفار مجتباست

برتن زره نکرده به مانند مرتضی
وقت نبرد مرد جگردار مجتباست

از لطف اوست اشک دوچشم حسینیان
درمجلس حسین میاندار مجتباست

شاعر: ناشناس

۵.

امشب اگر نگات هوای قَرَن کند
امید می رود که نگاهی به من کند

زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند

کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید و جانم حسن کند!

بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند

این یا کریم مثل همه قصد کرده است…
بر روی گنبدی که نداری وطن کند…

بعد از تو ای امیر کفن پاره‌ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند

شاعر: علی اکبر لطیفیان

۶.

موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن
تا چمن را پرنیانِ سبز پوشاند به تن

سبزه اندر سبزه بینی ، ارغوان در ارغوان
لاله اندر لاله بینی ، یاسمن در یاسمن

ساحت بستان ز فرّ سبزه شد باغ بهشت
دامن صحرا ز بوی نافه شد رشک ختن

نقش گل را آن چنان آراست نقّاش بهار
کز شگفتی ماندت انگشت حیرت در دهن

وه چه خوش بشکفته در گلزار زهرا نوگلی
کز طراوت گشته رویش رشک گل‌های چمن

دیده از نور جمالش روشنی یابد چو دل
بلبل از شوق وصالش در چمن نالد چو من

بلبل آن جا هر سپیده دم سراید نغمه‌ای
در ثنای خسرو خوبان ، امام ممتَحن

از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام
چهره ماه حسن تابیده با وجه حسن

میوه بستان زهراء نور چشم مصطفی
پاره قلب علیّ بن ابی طالب، حسن

در محیط علم و دانش آفتابی تابناک
بر سپهر حلم و بخشش کوکبی پرتو فکن

پرچم صلح و صفا افراشت سبط مصطفی
تا براندازد لوای کفر و آشوب و فتن

شاعر: دکتر رسا

۷. زیباترین اشعار ولادت امام حسن (ع)

به نام آنکه تو را داده است نام حسن
درود احسن الارباب من سلام حسن

سلام بر برکات سپید سایه‌ تو
که نور داده به خورشید مستدام حسن

سلام بر درجات زبرجدت که از او
عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن

عجیب نیست اگر خال هاشمی‌ات را
شبانه روز کند کعبه استلام حسن

فدای قامت بنده نواز تو که نماز
به احترام قدت می‌کند قیام حسن

قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست
رکوع بی تو رکوعی‌ست نا تمام حسن

به اتفاق برادر به حشر گر برسی
به جذبه خیره شود چشم خاص و عام حسن

پیمبران متحیر به خویش می‌گویند
بود کدام حسین و بود کدام حسن؟

به خشت خشت ستون‌های عرش رب کریم
نوشته با قلم حسن، یا امام حسن

شکست شیشه‌ی خون دل شما روزی
به دست سوده‌ی الماس‌های شام حسن

صلات ظهر، چه تشییع بی نظیری شد
به لطف بدرقه‌ی تیر‌ها ز بام حسن

شاعر: میلاد حسنی

اشعار ولادت امام حسن (ع)

***اشعار ولادت امام حسن (ع)***

۸.

خبر رسید: که مادر شده است کوثر عشق
نشسته دلبر این طایفه، برابر عشق

حسن امید دو عالم، حسن برادر عشق
بیا و مژده بگیر از پدر و مادر عشق

بیا که شامل لطف خدا شویم امشب
به زیر پای کریمی فدا شویم امشب

ستاره می‌چکد از گوشه‌های چشم حسن
قنوت دست گدا و دعای چشم حسن

نوشته روزی ما را به پای چشم حسن
تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن

من از ازل حسنی‌ام و تا ابد حسنی
حسن، عصاره‌ آیات مکی و مدنی

جزامی‌ام که نگاهم به راه او مانده
فدایی‌ام که سرم در سپاه او مانده

اگر دلم به دو چشم سیاه او مانده
یقین که عاقبتم بر نگاه او مانده

اگر نگاه کند، “عاقبت بخیرم” من…
به پای عشق حسن، هانی‌ام، زهیرم من

قیامتی است خدایی حسن، ز پا تا سر
گرفته عطر نفس‌هاش، خانه را در بر

دلیل شادی بابا و خنده‌ مادر…
به روی دوش نبی جای اوست تا آخر

چه خار تیز و بزرگی به چشم عایشه شد
امیدِ فاطمه، منجر به خشم عایشه شد

دخیل بسته‌ام امشب به تیغ مژگانش
ملائکه همه افسون و جمله حیرانش

به معرکه همه مبهوت رزم و طوفانش
فدای قبر غریب و فدای ایوانش

خدا کند که بسازیم صحن و ایوانی
به دست کارگرانی ز نسل سلمانی

گره زدم دل خود را به خاک بی‌حرمش
امید دارم همیشه به دست با کَرَمش

به آن نگاه پر از مهر و پاک و محترمش
برای توبه به درگاه حق، بیاورمش…

که او امید جهان است و شافع عَرَصات
هزار بار به این مرده داده آب حیات

همیشه داغ مدینه به قلب او مانده
بلور بغض عجیبی در آن گلو مانده

هنوز هم در خانه که پشت و رو مانده
به گوش کودکی‌اش هم، بگو مگو مانده

عصای کوچه و بی‌یاوری مادر بود
برای مادر تنها، شبیه لشکر بود

حرامزاده‌ای آمد که راهشان سد شد
برای غیرت این نوجوان عجب بد شد

هر آنچه بر سرشان تاکنون نیامد… شد!
حریم خانه‌شان، راه رفت و آمد شد

صدای ضربه‌ سیلی ز خاطرش نرود
عذاب صورت نیلی ز خاطرش نرود

شاعر: پوریا باقری

۹. از اشعار ولادت امام حسن (ع)

ای نور قدیم کردگاری
ای تازه‌تر از گل بهاری

گل با همه حسن پیش رویت
خاری بود از جمال، عاری

زان دیده مست نرگس آموخت
خود شیوه مستی و خماری

در شام فراق عاشقان را
گیسوی تو رمز بی‌قراری

ماه رمضان ز روی ماهت
شد چشمه مهر کردگاری

نور تو صفای طور سیناست
کوی تو حریم دلسپاری

بر سینه خاک مدفن تست
رخشنده مدال افتخاری

ای نور زمین و آسمان‌ها
ای آینه جمال باری

بر لوح زمان به خط زرین
گفتار تو مانده یادگاری

از نور تو ای چراغ دانش
تاریکی جهل شد فراری

عید است شها گدای خود را
از بارگهت مران به خواری

خاموش که خود شه دین
داند ره و رسم بنده داری

شاعر: حسان

۱۰.

کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن
کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن

حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد
صد و ده بار نمک‌گیر شده کامِ حسن

حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود
مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن

چند روزیست که زهرا به تبسم گوید
مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن

حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد‌
ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن

حمزه کُش هم که شود وحشی، اگر احمد خواست
آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن

گفت: راوی نمک سفرۀ ایجاد علی
نمکین‌تر ز حسن نیست به اولاد علی

خالقِ روی حسن وجه خودش را رو کرد
فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد

اَحسنِ خلقت خود را که حسن نام نهاد
نظر انداخت بر این حُسن و دو صد هو هو کرد

قبلۀ روی حسن را که تکامل بخشید
مثل محراب بر او نقش، دو تا ابرو کرد

اولین یوسف زهرا که به دنیا آمد
یوسف مصر تمنای وصال از او کرد

پرده از دسته گل سبز محمد برداشت
خَلق شد باغ و بهشت و همه را خوشبو کرد

شرحِ کوثر شد و خورشید جهان گستر شد
عطری از مُشک دمید و به سرش گیسو کرد

مو حسن بوی حسن خوی حسن روی حسن
هر طرف می‌نگری کعبۀ هر کوی حسن

حرف بسم اللَه و رحمن و رحیم افتاده
فال نیک همه در دست کریم افتاده

سائلی بد دهن آمد که کند سبّ کریم
ناگهان دید درِ خانه مقیم افتاده

یک نبی آید و گوید که نمک گیرش نیست
هر رسولی رهش اینجا ز قدیم افتاده

فخر مفروش سلیمان، که ره سرور ما
به فقیر و به اسیر و به یتیم افتاده

از بهشتِ سر کوی حسن بن علی است
به خراباتِ دلِ خسته، نسیم افتاده

بانی کل حرم‌های جهان است حسن
بغض دجال به تخریب حریم افتاده

هرکه آمادۀ نوسازیِ صحن حسن است
راه فتح حرم مکه، مدینه یمن است

این چه حالی است که از روز ولادت دارد
دیده وا کرد، ولی شوق عبادت دارد

صوت قرآنِ حزینش دلِ عالم ببرد
بیشتر از همه بر قدر، ارادت دارد

لشگرش یک شبه یاران معاویه شدند
هرکه همراه حسن ماند سعادت دارد

بدتر از جُعده و اُم حَکَمِ ملعونه
به حسن یک زن مکاره حسادت دارد

شتر سرخ ز یک ضربۀ تیغش پی شد
روز صفین نشان داد رشادت دارد

به رخش از دل یک کوچه ز یک لحظۀ تلخ
غربتی هست که تا روز شهادت دارد

جگر پاره چه اسرار که یک یک میگفت
با حسین از غم لا یوم کیومک میگفت

آید آنروز که آییم به ایوان طلات
با چراغ و علم و پرچم و گلدان طلات

چارده صحن بسازیم برای حرمت
چارده باب شود باز به دالان طلات

اسم هر باب بنام یکی از معصومین
زینت سر درِ هر باب به عنوان طلات

وسط صحن که افتد حرم پیغمبر
دور تا دور بسازیم شبستان طلات

صوت منصور شود نذر کمیل سحرت
چارده صحن کند پخش ز رضوان طلات

سی شب ماه مبارک حَرَمت می‌چسبد
هر سحر روضه یاس است و گلستان طلات

تازه آنجاست که ما روضۀ مادر داریم
پشت هر در سخن از غنچۀ پر پر داریم

شاعر: محمود ژولیده

۱۱. بهترین اشعار ولادت امام حسن (ع)

جان می‌تپد از خوبی یاری که گرفتیم
آقای کریم است نگاری که گرفتیم

پاکیزه شد آیینه محراب سحرها
رفته غم آن گرد و غباری که گرفتیم

از ثانیه تا ثانیه‌اش عطر بهشت است
با این همه احساس بهاری که گرفتیم

دیدند قلمکاریتان را به دل ما
زیباست خط و نقش و نگاری که گرفتیم

نذر نفس گرم شما بود… دو نان از
نانوای خیابان کناری که گرفتیم

با لقمه ای از سفره‌تان تا به همیشه
سیریم از این داری و نداری که گرفتیم

گفتند اذان وقت غزلخوانی من شد
افطار طربناک لبم نام حسن شد

ای چتر بلندت به سر بی سر و پاها
بی‌مثل‌ترین است گل نام شماها

انگار نشسته است به حسن سکنات
راه و منش فاطمه آرامش طاها

آغاز کریمانه هر وعده از این سو
آن سوی کرم خانه تو تا به کجاها

خالی نشده کوچه احسان نگاهت
هر لحظه پر از سیل بروها و بیاها

هر وقت که بند آمده راه نفس شهر
یعنی دم در آمده آقای گداها

جبریل چه بی‌صبر و پر از دغدغه پرسید
کی می‌رسد ای خوب‌ترین نوبت ماها

شیرین و گواراست حسن جان محمد
شاداب‌ترین سبزه و ریحان محمد

تصویر خدا چشم زلالی که تو داری
احرام ببندیم به خالی که تو داری

لرزید تنت وقت نماز آمده انگار
اوقات تماشایی حالی که تو داری

آغاز حسین است گل صلح سپیدت
دیدند و ندیدند خیالی که تو داری

یکبار که نه دیده شده وقف خدا شد
دارایی هر ثروت و مالی که تو داری

تو قله نشین بوده‌ای و عالم و آدم
در سایه با عزت بالی که تو داری

ای سید بخشنده ما خانه‌ات آباد
گنجینه دنیا پر شالی که تو داری

تا روز ابد سلطنتت زنده و جاوید
تا کور شود چشم هر آنکه نتوان دید

خوابید جمل تا تب طوفان تو آمد
تا رخشش شمشیر سر افشان تو آمد

خیبر شکنی در رگ و در خون شماهاست
بی باکی حیدر همه در جان تو آمد

آنقدر به زیر ضرباتت سر و تن ریخت
تا فتنه خون دست به دامان تو آمد

شمشیر بزن تا که بدانند ابالفضل
از جذر و مد آتش میدان تو آمد

ما لب به لب از کفر کویری شده بودیم
تا اینکه نظر کردی و باران تو آمد

معنای مسلمان شدنم طرز نگاهت
توحید من از کوثر چشمان تو آمد

بر پای کریم چه کسی سر بگذاریم
ما غیر نگاه تو پناهی که نداریم

آباد شد آنجا که شما پا بگذاری
صد پنجره رو به خدا جا بگذاری

در شهر ری چشم من از نسل کریمت
یک سید عالی نسبی را بگذاری

تا مملکت از آبرویش امن بماند
در ساحلش آرامش دریا بگذاری

در کام پسر بچه خود جام عسل را
تا روز دهم روز مبادا بگذاری

لا یوم کیومک همه درد تو بوده
تو سر به حسینیه غم‌ها بگذاری

انگار تویی در دل گودال که بازو
در تاب و تب و تیغ در آنجا بگذاری

محبوب‌ترین داغ نصیب تو حسین است
غم‌نامه چشمان غریب تو حسین است

دلشوره زهرا شده چشم تر کوچه
تو دیده‌ای آغاز و تا آخر کوچه

گفتند در این شهر که از سنگ کشیدند
نقاشی دیواری سر تا سر کوچه

دست تو به چادر ،نفسی که پر درد است
طوفان شد و بر هم زده بال و پر کوچه

افتاد زمین آینه شرم و نجابت
بر شانه تو زخم شد آن مادر کوچه

ای بغض گلوگیر نرو حوصله‌ای کن
بردار تو این زینتی و گوهر کوچه

باید که مزار تو غریبانه بماند
ای خاک‌نشین گل غم پرور کوچه

ای بی‌حرم شهر مدد بر تو بگریم
تا فاطمه خوشحال شود بر تو بگریم

شاعر: علیرضا لک

۱۲.

امشب که فرشتگان سخن می‌گویند
گویا سخن از زبان من می‌گویند

ذکر لبشان شنیدنی تر شده است
در ارض و سما حسن حسن می‌گویند

اشعار ولادت امام حسن (ع)

***اشعار ولادت امام حسن (ع)***

۱۳.

ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی
آئینه رحمان و رحیم ادرکنی

ای در کرم و سخاوت و آقایی
بی خاتمه ، ایها الکریم ادرکنی

۱۴. از اشعار ولادت امام حسن (ع)

مانند علی لحن فصیحی داری
در چهره خود نور ملیحی داری

آقا حرم الله شده دلهامان
در هر دل بی تاب ضریحی داری

شعر شماره ۱۵

باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد

مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم
در ماجرای عشق نباید قمار کرد

حتما بخوانید: القاب حضرت زهرا؛ معنی نام های حضرت زهرا چیست؟
۱۶.

ما از تو به جز کرم ندیدیم
جز سفره ی محترم ندیدم

روزی که بقیعمان کشاندی
گشتیم ولی حرم ندیدیم

۱۷.

ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی
آئینه رحمان و رحیم ادرکنی

ای در کرم و سخاوت و آقایی
بی خاتمه ، ایها الکریم ادرکنی

۱۸. اشعار ولادت امام حسن (ع)

وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد

جد تو نبی بود نه اینطور بگویم
شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد

۱۹.

به شوق نام دل آرای مجتبی امشب
بزن به جاده عشّاق عشق بسم الله

نقاب می‌کشد از چهره لولو کوثر
عرق نشسته به پیشانی خجالت ماه

۲۰.

خاک قدمش شمیم جنت دارد
در هر نفسش عطر اجابت دارد

اعجاز محمدی‌ست در چشمانش
از بس که به جد خود شباهت دارد
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان