سیب ممنوعه

[DarkLight]

داستان


در این مطلب از سایت جدولیاب ، چکیده ای از قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم؛ با ما همراه باشید. سریال ترکی ” سیب ممنوعه ” ، یک سریال درام و عاشقانه و محصول کشور ترکیه می باشد. سریال سیب ممنوعه به کارگردانی Neslihan Yeşilyurt ، به نویسندگی Melis Civelek و Zeynep Soyata و به تهیه کنندگی Fatih Aksoy و محصول سال ۲۰۱۸ میلادی است. این سریال تلویزیونی از همان روزهای اول پخش خود، به سبب بازی بازیگران بزرگ و پرطرفداری چون Şevval Sam ، Eda Ece ، Talat Bulut و Barış Kılıç و… بسیار مورد توجه قرار گرفت

سریال ” سیب ممنوعه ” زندگی دو خواهر به نام های زینب و ییلدیز را به تصویر می کشد. این دو خواهر علاقه بسیاری به هم دارند، اما رویا و آرزوهای آن ها در زندگی، بسیار با هم متفاوت است. زینب یک دختر زیبارو است که به شدت پایبند به ارزش‌ های اخلاقی است و در یک شرکت به عنوان دستیار مدیر، مشغول به کار است.



ییلدیز در رویاهای خود آرزو دارد، زندگی متمولی داشته باشد! حتی او با هدف نزدیک شدن به افراد ثروتمند، به عنوان پیشخدمت در یک رستوران معروف کار می‌ کند! ییلدیز با یک مرد ثروتمند، وارد رابطه عاطفی شده است و هدف او، مرد ازدواج با آن مرد می باشد تا از زندگی کم رونق خود نجات پیدا کند و زندگی ثروتمندانه ای را تجربه نماید. اما ییلدیز در نهایت متوجه می‌ شود که دوست پسر او، هیچ تمایلی برای ازدواج با وی ندارد!

ییلدیز وقتی با یک شاهزاده به نام ” ایندر آرگون ” با بازی بازیگر مشهور کشور ترکیه ” Şevval Sam ” از طبقه بالای جامعه آشنا می‌ شود، از او یک پیشنهاد کاری دریافت می‌ کند و زندگی او نیز به طور کلی دستخوش تغییر می‌ شود! ایندر تصمیم می‌ گیرد برای خلاص شدن از دست شوهر خود یعنی ” هالیت آرگون ” از ییلدیز بهره ببرد و به همین خاطر یک پیشنهاد وسوسه انگیز به او می‌ دهد! پیشنهادی که قطعا مسیر زندگی ییلدیز را تغییر خواهد داد.



ایندر آرگون به معنای واقعی کلمه یک سوسیالیست است و یک نمونه شفاف از زن‌ در جامعه ی امروز می باشد. ایندر یک زن زیباروی میان سال است که با یک تاجر قابل احترام به نام ” هالیت ” ازدواج کرده است. ایندر همسر سوم هالیت است و در یک خانه لوکس و بزرگ به همراه پسر و دو دختر خوانده‌ ی خود زندگی می‌ کند. ایندر و هالیت جلوی مردم وانمود می کنند که زوج خوشبخت و خوشحالی هستند، اما واقعیت این نیست و آن ها همدیگر را دوست ندارند! وقتی با هم تنها هستند، به هم احترام نمی گذارند و دائما در حال بحث و جدل هستند!

ایندر می‌ خواهد بدون آنکه موقعیت مالی و اجتماعی خود را در جامعه از دست بدهد، از همسر خود هالیت جدا شود! او می‌ داند که هالیت ، بسیار زیرک و بابرنامه است! هالیت پیش از ایندر نیز دو بار ازدواج کرده بود و بی آنکه به دو همسر قبلی خود، نفقه و یا مهریه‌ ای بدهد، آن ها را طلاق داده بود. ایندر نمی‌ خواهد به سرنوشت آن دو نفر قبلی دچار شود، به همین دلیل با نقشه ای شوم، ییلدیز را استخدام می‌ کند!


طبق نقشه ایندر، ییلدیز به عنوان منشی هالیت و در کنار او در شرکت مشغول به کار می‌ شود. او تمام تلاش خود را می‌ کند تا هالیت را ترغیب کند و با او وارد یک رابطه عاطفی شود! ییلدیز در مقابل یک مرد هوس باز، متاهل و تاجری ثروتمند به موفقیت می رسد. او با باردار شدن از آن مرد، نقشه ی ایندر را کامل می کند و به زندگی رویایی خود دست می یابد!

ییلدیز دیوانه و عاشق پول و قدرت است و  آن ها را می پرسند! در این بین، ایندر، هالیت را به خاطر خیانتی که به او کرده است، مورد سرزنش قرار می‌ دهد و در دادگاه تقاضای مهریه‌ ای سنگین از وی می‌ دهد.

هالیت یکی از ثروتمندترین مردان کشور ترکیه است! او یک تاجر سخت کوش و قابل احترام است. تنها مشکل او این است که در مقابل زن ها سست می‌ شود! او همیشه به سمت خانم‌ های زیبارو و جوان تمایل و علاقه نشان می‌دهد. هالیت عادت دارد همیشه یک زن زیبارو و آراسته را در کنار خود ببیند. وی عهد بسته است که هیچ پولی به زنانی که با او ازدواج کرده اند ندهد! او حتی از جواهرات خود در گاوصندوق های امنیتی محافظت می کند. هالیت نمی‌ تواند بدون وجود علاقه زن‌ ها به زندگی‌ خود ادامه بدهد، او همیشه دوست دارد مورد توجه زن ها باشد!



در حالی که که تمام این اتفاقات در زندگی ییلدیز در حال اتفاق است، شرکتی که زینب در آن مشغول به کار است، توسط علیهان تاشدمیر با بازی “Onur Tuna ” خریداری می شود و آن ها با هم همکار می‌ شوند! علیهان یک تاجر زرنگ، جدی، پولدار و متکبر است. در روزهای اول، زینب و علیهان همچون سگ و گربه دائما با یکدیگر در حال جنگ و درگیری هستند.

علیهان نوع رفتار زینب را دوست دارد و به او احساس علاقه ی قلبی پیدا می‌ کند. همان گونه که انتظار می‌ رود تضاد میان علیهان و زینب باعث ایجاد یک تعامل عاشقانه میان آن دو می‌ شود! اما نکته‌ ای که زینب از آن بی اطلاع است، این موضوع است که علیهان، شریک تجاری هالیت آرگون و برادر همسر دوم او است! بنابراین تصمیم ییلدیز نه تنها بر زندگی خود، بلکه بر زندگی خواهر خود یعنی زینب نیز تاثیر می گذارد.


در قسمت آخر سریال ” سیب ممنوعه ” ایندر با نقشه های خود سبب می شود تا ییلدیز، زنی خائن شناخته شود و از چشم هالیت بیفتد! ایندر در این نقشه نیز بسیار موفق ظاهر می شود. هالیت تمام حساب های ییلدیز را مسدود می کند، اجازه ورود او به منزل را نمی دهد و ییلدیز نیز که از ماجرا با خبر می شود، مجبور می شود به خانه یکی از دوستان سابق خود برود.

ایندر خوشحال از این اتفاق ها، به بهانه دیدن پسر خود به خانه هالیت می رود؛ اما اتفاقی عجیب او را غافلگیر می کند! او این بار با زنی دیگر در خانه روبه رو می شود! او کسی نیست جز خواهر شریک هالیت یعنی شاهیکا! شاهیکا نیز نقشه های فروانی برای بدست آوردن ثروت هالیت در سر دارد و با عشوه های خود، جای خود را در قلب هالیت باز کرده است.



شاهیکا و ایندر کاملا با نیش و کنایه در یک مهمانی با هم صحبت می کنند؛ هالیت باز هم عاشق شده است و کسی جز شاهیکا را نمی بیند. ایندر تصمیم می گیرد شاهیکا را از زندگی هالیت خارج کند، پس در گذشته او کنکاش می کند! ایندر متوجه می شود شاهیکا قاتل همسر خود بوده است و می خواهد از همان سلاح نیز برای هالیت استفاده کند.

اما متاسفانه خواهر همسر شاهیکا، همان روز سکته می کند و می میرد! و بار دیگر نقشه های ایندر نقش بر آب می شود. هالیت با وجود اینکه متوجه می شود ییلدیز بی گناه بوده است، اما دیگر حاضر به زندگی با او نیست و طلاق نامه ای از طرف وکیل خود آماده می شود! سرانجام ایندر و هالیت از هم جدا می شوند. اما این تمام ماجرا نیست، چرا که هالیت به بیچارگی و فقر دچار می شود، اما ییلدیز به قدرت می رسد و…

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه
زینب حاضر شده تا دوباره به شرکت برگردد. او از اینکه مثل مریضها در خانه بماند خسته شده است. پیلدیز به خانه زینب می آید . بعد از رفتن زینب، آسمان خانم به پیلدیز مژده میدهد که :«با پدرت صحبت کردم. خونه رو فروختم و قراره پولش رو بهش بدم. اونم گفته قراره بره و دیگه با شماها کاری نداره.». پیلدیز خوشحال شده و از مادرش اطمینان میگیرد که دروغی در کار نباشد.

در شرکت، اندر دوباره تولین را میبیند و بخاطر حرصی که از او دارد و نگرانی در مورد اینکه تولین بخاطر اطلاع داشتن از گذشته خودش و کایا دردسرساز نشود، به اتاق هالیت رفته و پشت سر تولین حرف می زند و سعی دارد هالیت را قانع کند تا تولین را اخراج کنند. هالیت از اینکه اندر در کارهای کارکنان دیگر نیز دخالت میکند عصبی شده و به نظر او اهمیت نمی دهد. کایا به اتاق هالیت می آید. هالیت به عمد مقابل کایا، نظر او را نسبت به حرف اندر برای اخراج تولین می پرسد. کایا با این حرف مخالفت می کند. اندر که کفری شده از اتاق خارج می شود.



شخصیت ها
اصلی~~


بازیگر                  نقش                            
شوال سام ____اندر چلبی/اکنجی          
طلعت بولوت _____  هالیت آرگون
ادا اجه______یلدیز آرگون/یلماز
شفق پکدمیر ______زهرا آرگون
باریش آیتاچ_____جانر چلبی
ایلبر اویگار کابوغلو _____اریم آرگون
سرکان روتکای _____اویکوزامیر
باریش کیلیچ ______کایا اکنچی
دوگاچ یلدیز______ ایگیت اکنجی
نسرین جوادزاده_____شاهیکا اکنجی
گوکهان آلکان______کریم
جان نرگس_____مرت

نقش‌های پایان‌یافته~~~~~~~

بازیگر نقش حضور
هاکان کاراهان____ نادر کیلیچ
تووانا تورکای______ لیلی
نیلگون تورکسور______زرین تاشدمیر
انور تونا _______علیهان تاشدمیر
سودا ارگینجی______زینب یلماز/تاشدمیر
احمد کایاکسن _______هاکان کورتولوش