27-06-2020، 11:40
نسبیت خاص (به انگلیسی: (SR)Special Relativity) نظریهای فیزیکی دربارهٔ اندازهگیری در چارچوب مرجع لخت است که در سال ۱۹۰۵ میلادی توسط آلبرت اینشتین در نوشتاری با نام «درباب الکترودینامیک و حرکت اجسام» مطرح شد.[۱]
نسبیت عام
Spacetime curvature schematic
{\displaystyle G_{\mu \nu }+\Lambda g_{\mu \nu }={8\pi G \over c^{4}}T_{\mu \nu }}G_{{\mu \nu }}+\Lambda g_{{\mu \nu }}={8\pi G \over c^{4}}T_{{\mu \nu }}
آشناییعصر طلایی
ریاضیات
نسبیت عامآزمونها
مفاهیم بنیادی[نمایش][نمایش]
پدیدهها[نمایش][نمایش]
معادلاتفرمولبندیها
[نمایش][نمایش]
پاسخها[نمایش][نمایش]
دانشمندان[نمایش][نمایش]
نبو
گالیلئو گالیله قبلاً چنین اصلی را بیان نموده بود که تمام حرکات یکنواخت نسبی هستند و هیچ حالت سکون مطلق و تعریف شدهای وجود ندارد (چارچوب مرجع برتر وجود ندارد). این اصل امروزه اصل نسبیت گالیله خوانده میشود. انیشتین این اصل را با در نظرگرفتن پدیده سرعت ثابت نور گسترش داد؛ پدیدهای که به تازگی در آزمایش مایکلسون-مورلی مشاهده شده بود.[۲] او همچنین بیان نمود که این اصل برای تمام قوانین فیزیک صادق است که در آن زمان شامل قوانین مکانیک و الکترودینامیک میشد.[۳] این نظریه پیامدهای گستردهای دارد که مورد تأیید دادههای تجربی قرار گرفتهاند[۴] و شامل موضوعاتی غیر شهودی همچون انقباض طول، اتساع زمان و نسبیت همزمانی است. او مفهوم کلاسیک بازه زمانی ناوردا برای دو رویداد را با مفهوم ناوردایی بازه فضازمان تعویض کرد. میتوان با استفاده از دو اصل نسبیت خاص و ترکیب آنها با سایر قوانین فیزیک به همارزی جرم و انرژی بر طبق اصل همارزی جرم و انرژی (E = mc۲) رسید که c در آن برابر با سرعت نور در خلأ است.[۵][۶] پیشبینیهای نسبیت خاص با مکانیک نیوتنی در قلمرو مشترکشان همخوانی دارند. به ویژه در مورد سرعتهایی که از سرعت نور بسیار کوچکتر هستند. تأثیر نسبیت خاص هنگام بررسی اجسام در حال حرکت با سرعتهای بسیار زیاد (نزدیک به سرعت نور) قابل توجه میشود؛ بنابراین نظریهٔ نسبیت همانطور که اصل همخوانی فیزیک ایجاب میکند باید نتایج مشاهدات قبلی را به شکل کامل تری بیان کند. مقایسه رابطه بین مکانیک نیوتنی و مکانیک نسبیتی همانند مقایسه بین تبدیلات لورنتس و تبدیلات گالیله است و میتوان مطلب فوق را به بیان ریاضی به شکل زیر نمایش داد:
{\displaystyle \lim _{c\to \infty }}\lim _{{c\to \infty }}(تبدیلات لورنتس) = (تبدیلات گالیله)
البته در نظر داشته باشید که هنگامی که c به سمت بینهایت میل میکند (همانگونه که پیش از اثبات متناهی بودن سرعت نور پنداشته میشد) کسر v/c به سمت صفر میرود. این بدان معناست که تبدیلات لورنتس که اساس نظریهٔ نسبیت خاص هستند در سرعتهای بسیار کم نسبت به نور، نتایج یکسانی را با معادلات گالیله که اساس نسبیت نیوتونی هستند به دست میدهند. نظریه نسبیت خاص به ما میگوید که c تنها سرعت یک پدیده مشخص نیست بلکه یکی از ویژگیهای بنیادی شیوهای است که فضا و زمان با یکدیگر به شکل فضا زمان یکپارچه گشتهاند. یکی از پیامدهای این نظریه است که ذرهای که جرم لختی دارد هرگز سرعتش به سرعت نور نمیرسد.
واژه خاص در نسبیت خاص نشانگر حالت خاصی است که این نظریه در آن صادق است. این نظریه اصل نسبیت را تنها در مورد ویژهٔ چارچوبهای مرجع لخت به کار بردهاست. به عبارت دیگر اینطور پنداشته شدهاست که چارچوبهای مرجع نسبت به یکدیگر با سرعت یکنواختی حرکت میکنند.[۷] انیشتین نسبیت عام را معرفی نمود و اصل نسبیت را در حالت کلی تری به کار گرفت تا برای هر چارچوبی که قادر به تغییر مختصات عمومی است، صادق باشد. این نظریه تأثیرات گرانشی را هم در نظر میگیرد.
این واژه امروزه کاربرد کلی تری پیدا کرده و برای ارجاع به هر موردی که در آن گرانش ناچیز است استفاده میشود. نسبیت عام تعمیمی بر نسبیت خاص است که گرانش را نادیده نمیگیرد. در نسبیت عام گرانش توسط هندسه نااقلیدسی توصیف میشود؛ به گونهای که تأثیرات گرانشی با خمش فضازمان نمایش داده میشوند. نسبیت خاص تنها به فضاهای تخت محدود است. همانگونه که خمش زمین در زندگی روزمره ناچیز به نظر میرسد خمش فضازمان نیز در مقیاسهای کوچک قابل صرف نظر کردن است و بنابراین به صورت محلی نسبیت خاص تقریب قابل قبولی از نسبیت عام است.[۸]
انیشتین دو پنداشت پایهای مطرح نمود که به نظر میرسید که بدون توجه به اعتبار قوانین شناخته شده - که در آن زمان یا مکانیکی یا الکترودینامیکی بودند - قابل اطمینان باشند. این پنداشتها ثابت بودن سرعت نور و دیگری استقلال قوانین فیزیکی (مخصوصا ثابت بودن سرعت نور) از دستگاه لخت انتخاب شده بود. در اولین ارائه نسبیت خاص در سال ۱۹۰۵، وی این اصول را به صورت زیر مطرح نمود:[۱]
اصل نسبیت
نوشتار اصلی: اصل نسبیت
قوانین فیزیک در تمام چارچوبهای لَخت یکسان هستند و هیچ چهارچوب لخت مرجعی وجود ندارد.
این اصل که پیش از نسبیت خاص در نسبیت نیوتونی نیز بودهاست بیان میکند که تمامی چهارچوبهایی که با سرعتی ثابت (بدون شتاب) حرکت میکنند هم ارز و یکسان هستند، بدین ترتیب هیچ چهارچوب لختی بر چهارچوب دیگر برتری یا با دیگری تفاوت ندارد.
به سخنی دیگر اصل نسبیت (با در نظر گرفتن یک شرایط ایدهآل) میگوید که اگر شما در آزمایشگاه سربستهای قرار داشته باشید و آن آزمایشگاه با سرعت ثابتی نسبت به زمین حرکت کند، شما با هیچ روشی نمیتوانید تعیین کنید که سرعتتان نسبت به زمین چقدر است. در این بیان از اصل نسبیت، فرض شدهاست که زمین یک چارچوب لخت است (این موضوع دربارهٔ زمین به تقریب صادق است)، همچنین فرض شدهاست که شما نسبت به زمین به نرمی حرکت میکنید و آزمایشگاه هیچ لرزش و تکانی ندارد.
اصل سرعت ثابت نور
نوشتار اصلی: سرعت جهانی نور
"نور همواره در فضای خالی با سرعت مشخص c منتشر میشود که مستقل از وضعیت حرکتی جسم منتشرکننده نور است " (از پیشگفتار)).[۱] این بدان معنی است که نور در خلأ، حداقل در یک دستگاه مختصات لخت (دستگاه ثابت) با سرعت c (مقداری ثابت که مستقل از جهت است) و بدون توجه به وضعیت حرکتی منبع نور منتشر میشود. سرعت نور در خلأ برای تمام ناظران لَخت ثابت و برابر c است و به حرکت چشمهٔ نور یا حرکت ناظر بستگی ندارد.
به سخنی دیگر اگر شما سوار اتومبیلی باشید که با سرعت ۵۰ کیلومتر بر ساعت حرکت میکند و اتومبیل دیگری با سرعت ۲۰ کیلومتر بر ساعت به شما نزدیک شود، سرعت نسبی اتومبیل شما و اتومبیل مقابل تقریباً برابر با ۷۰ کیلومتر بر ساعت خواهد بود، اما بر طبق این اصل اگر چشمهٔ نوری با سرعت دلخواهی به شما نزدیک شود و شما هم با سرعت متفاوتی به سمت آن چشمه حرکت کنید باز هم سرعت نور شما همان c خواهد بود. چنین چیزی کاملاً مخالف شهود روزمرهٔ ماست.
نسبیت خاص نه تنها بر این دو اصل آشکار بلکه بر چندین پنداشت ضمنی دیگر نیز وابسته است. از جمله این پنداشتها میتوان به همسانگردی و یکنواختی فضا و استقلال ساعتها و میلههای اندازهگیری از تاریخ گذشتهشان اشاره نمود.[۱۰]
به دنبال ارائه نخستین نسبیت خاص توسط انیشتین در سال ۱۹۰۵ مجموعههای متعددی از اصول پیشنهاد شدهاست.[۱۰] اما رایجترین مجموعه اصول همچنان همان اصولی هستند که توسط انیشتین در مقاله اصلی منتشر شدند. یک نسخه ریاضی از اصل نسبیت که بعدها توسط انیشتین ارائه شد عبارت است از:
اصل نسبیت خاص: اگر سیستم مختصات K برگزیده شود به گونهای که در ارتباط با آن قوانین فیزیک در سادهترین حالت خود به خوبی برقرار باشند، همان قوانین در ارتباط با هر دستگاه مختصات 'K دیگری نیز که در انتقال یکنواختی نسبت به K حرکت میکنند به خوبی صادق خواهند بود.[۱۱]
آنری پوانکاره با اثبات اینکه تبدیلات لورنتس زیرمجموعهای از گروه پوانکاره در تبدیلات تقارنی هستند، چارچوبی ریاضیاتی برای نظریه نسبیت ارائه داد. بعدها انیشتین این تبدیلات را از اصولی که ارائه داده بود استنتاج کرد.
بسیاری از مقالات انیشتین مشتقاتی از تبدیلات لورنتس بر پایه این دو اصل را نمایش میدهند.[۱۲]
انیشتین همواره استنتاج ناوردایی لورنتس (هسته اصلی نسبیت خاص) را تنها برپایه دو اصل نسبیت و ثابت بودن سرعت نور بنا نهادهاست. او اینچنین مینویسد:
بینش پایهای در نظریه نسبیت خاص این است: پنداشتهای نسبیت و ناوردایی سرعت نور در صورتی سازگار هستند که اصولی که برای تغییر مختصاتها و زمانهای رخدادها بنا میشوند روابطی از یک نوع جدید ("تبدیلات لورنتس") باشند… از اصل جهانی نظریه خاص نسبیت درون این اصل قرار دارد: قوانین فیزیک نسبت به تبدیلات لورنتس ناوردا هستند (برای انتقال از یک دستگاه لخت به هر دستگاه لخت دلخواه دیگری که مورد نظر باشد). این یک اصل محدودکننده برای قوانین طبیعی است…[۹]
از این روی بسیاری از شکلهای امروزی نظریه نسبیت تنها آن را بر پایه اصل جهانی هم وردایی لورنتس یا هم ارز آن یعنی اصل فضای مینکوفسکی، بنا مینهند.[۱۳][۱۴]
با استفاده از اصل نسبیت به تنهایی و بدون فرض ثابت بودن سرعت نور (یعنی با استفاده از همسانگردی فضا و تقارنی که از اصل نسبیت خاص نتیجه میشود) میتوان نشان داد که تبدیلات فضازمان بین چارچوبهای لخت یکی از سه نوع اقلیدسی، گالیلهای یا لورنتسی هستند. در مورد تبدیلات لورنتسی میتوان به پایستگی بازه نسبیتی و یک محدودیت سرعت متناهی به دست آورد. آزمایشها نشان میدهند که این حد سرعت برابر سرعت نور در خلأ میباشد.[۱۵][۱۶]
انگیزههایی که اندیشه ثابت بودن سرعت نور را به ارمغان آوردند، نظریه الکترومغناطیس ماکسول و نبود شواهد تجربی برای وجود اتر بودند. شواهد متناقضی در مورد اینکه تا چه حد انیشتین از نتیجه آزمایش آزمایش مایکلسون-مورلی تأثیر گرفته در دست است.[۱۷][۱۸] به هر ترتیب نتیجه آزمایش میکلسون-مورلی کمک کرد تا مفهوم ثابت بودن سرعت نور مورد پذیرش گسترده و سریعی قرار گیرد.
نبود چارچوب مرجع مطلق
اصل نسبیت که بیان میدارد هیچ دستگاه مرجع لخت برتری وجود ندارد، در حقیقت به زمان گالیله برمی گردد و درون فیزیک نیوتنی نیز راه داشتهاست. اما در اواخر قرن نوزدهم وجود امواج الکترومغناطیسی فیزیکدانان را برآن داشت تا پیشنهاد دهند که جهان از مادهای به نام اتر پر شدهاست که همچون رسانهای عمل میکند که امواج و ارتعاشات از آن میگذرند. گمان میشد که اتر چارچوب مرجع مطلق است که سرعتها را میتوان بر اساس آن اندازه گرفت و خود آن بدون حرکت و ثابت است. خواص جالبی برای اتر پنداشته میشد: به اندازه کافی کشسان بود که بتواند امواج الکترومغناطیسی را پشتیبانی کند و این امواج میتوانستند با ماده برهم کنش داشته باشند، با این وجود اتر در مقابل گذر اجسام از خود مقاومتی نشان نمیداد. نتایج آزمایشهای مختلف و از جمله آزمایش مایکلسون-مورلی گویای این بودند که زمین همواره نسبت به اتر ثابت میماند. چیزی که توضیح آن مشکل بود زیرا زمین در مداری به دور خورشید میگردد. راه حل انیشتین این بود که مفهوم اتر و حالت سکون مطلق را کنار بگذارد. نسبیت خاص به گونهای فرمولبندی شده که هیچ چارچوب مرجعی را ویژه نمیداند؛ بلکه در نسبیت هر چارچوب مرجعی که با سرعت یکنواخت حرکت کند همین قوانین فیزیک را مشاهده خواهد کرد. بهطور ویژه سرعت نور در خلأ همواره در اندازهگیریها برابر c است، حتی وقتی که توسط چندین دستگاه مختلف که با سرعتهای متفاوت اما یکنواختی حرکت میکنند.
چارچوبهای مرجع، مختصاتها و تبدیلات لورنتس
ترسیمی از یک مخروط نوری
نوشتار اصلی: تبدیلات لورنتس
نسبیت بر پایه مفهوم «چارچوبهای مرجع» استوار است. در اینجا منظور از واژه چارچوب مرجع، یک ژرفانمایی (پرسپکتیو) مشاهدهای در فضاست که تغییری در حرکت آن رخ نمیدهد (شتاب ندارد) که از طریق آن میتوان یک موقعیت را در امتداد سه محور فضایی اندازه گرفت. افزون بر این یک چارچوب مرجع توانایی تعیین زمان رویدادها از طریق یک 'ساعت' (هر دستگاه مرجعی با تناوب یکنواخت) را دارد.
یک رویداد، اتفاقی است که میتوان یک زمان یکتا را به مکانی در فضا نسبت به یک چارچوب مرجع، نسبت داد: «نقطه» ای در فضازمان. از آنجاییکه سرعت نور در نسبیت در همه چارچوبهای مرجع ثابت است، میتوان از پالسهای نور برای اندازهگیری مطمئن فاصلهها و ارجاع به زمانهایی که رویدادها برای ساعت اتفاق افتادهاند استفاده نمود. اگرچه که برای نور همزمانی پس از شروع رویداد طول خواهد کشید تا به ساعت برسد.
مثلاً انفجار یک ترقه را میتوان یک «رویداد» در نظر گرفت. میتوان یک رویداد را با استفاده از چهار مختصات فضازمان آن مشخص نمود. زمان رویداد و مکان فضایی سه بعدی اش یک نقطه مرجع میسازند. این چارچوب مرجع را S مینامیم. در نسبیت اغلب به محاسبه موقعیت یک نقطه از یک نقطه مرجع دیگر علاقهمندیم. فرض کنید که چارچوب مرجع دومی به نام ′S داریم که محورهای فضایی و ساعتش با محورهای فضایی و ساعت S در زمان صفر همزمان و هممکان بودهاند، اما با سرعت ثابت v نسبت به S در امتداد محور ایکسها حرکت میکند.
از آنجا که در نظریه نسبیت هیچ چارچوب مرجع مطلقی وجود ندارد، مفهوم مؤکدی از «حرکت» نیز وجود ندارد زیرا همه چیز همواره نسبت به چارچوب مرجع دیگری در حرکت است. به جای آن هرگاه دو چارچوب مرجع که باسرعت یکسان در جهت یکسان حرکت کنند، به آن حرکت همراه گفته میشود؛ بنابراین S و′S حرکت همراه ندارند. برای رویدادها مختصات فضازمان (t,x،y,z) در دستگاه S و (′t′,x′,y′,z) در دستگاه ′S تعریف میکنیم. تبدیل لورنتس بیان میکند که این دو مختصات به شیوه زیر در ارتباط هستند:که در آن {\displaystyle \gamma ={1 \over {\sqrt {1-\beta ^{2}}}}}\gamma ={1 \over {\sqrt {1-\beta ^{2}}}} را فاکتور لورنتس مینامند و {\displaystyle \beta ={\frac {v}{c}}}\beta ={\frac {v}{c}}. c سرعت نور در خلأ است و و سرعت v دستگاه ′S در راستای محور xهاست. مختصات y,z تغییری نمیکنند و تنها مختصات x , t تبدیل میشوند. این تبدیلات لورنتس یک گروه تک پارامتر از نگاشتهای خطی تشکیل میدهند که به آن پارامتر تندی (به انگلیسی: rapidity) میگویند. کمیتی که نسبت به تبدیلات لورنتس ناوردا باشد را کمیت نردهای لورنتس مینامند.
چنانچه تبدیلات لورنتس و معکوسشان را برحسب اختلاف مختصاتها بنویسیم به گونهای که مثلاً مختصات یک رویداد (x۱, t۱) and (x′۱, t′۱) باشد، مختصات رویداد دیگر (x۲, t۲) خواهد بود و (x′۲, t′۲) و اختلافها را به صورت زیر تعریف کنیم
{\displaystyle {\begin{array}{ll}\Delta x'=x'_{2}-x'_{1}\ ,&\Delta x=x_{2}-x_{1}\ ,\\\Delta t'=t'_{2}-t'_{1}\ ,&\Delta t=t_{2}-t_{1}\ ,\\\end{array}}}
نسبیت عام
Spacetime curvature schematic
{\displaystyle G_{\mu \nu }+\Lambda g_{\mu \nu }={8\pi G \over c^{4}}T_{\mu \nu }}G_{{\mu \nu }}+\Lambda g_{{\mu \nu }}={8\pi G \over c^{4}}T_{{\mu \nu }}
آشناییعصر طلایی
ریاضیات
نسبیت عامآزمونها
مفاهیم بنیادی[نمایش][نمایش]
پدیدهها[نمایش][نمایش]
معادلاتفرمولبندیها
[نمایش][نمایش]
پاسخها[نمایش][نمایش]
دانشمندان[نمایش][نمایش]
نبو
گالیلئو گالیله قبلاً چنین اصلی را بیان نموده بود که تمام حرکات یکنواخت نسبی هستند و هیچ حالت سکون مطلق و تعریف شدهای وجود ندارد (چارچوب مرجع برتر وجود ندارد). این اصل امروزه اصل نسبیت گالیله خوانده میشود. انیشتین این اصل را با در نظرگرفتن پدیده سرعت ثابت نور گسترش داد؛ پدیدهای که به تازگی در آزمایش مایکلسون-مورلی مشاهده شده بود.[۲] او همچنین بیان نمود که این اصل برای تمام قوانین فیزیک صادق است که در آن زمان شامل قوانین مکانیک و الکترودینامیک میشد.[۳] این نظریه پیامدهای گستردهای دارد که مورد تأیید دادههای تجربی قرار گرفتهاند[۴] و شامل موضوعاتی غیر شهودی همچون انقباض طول، اتساع زمان و نسبیت همزمانی است. او مفهوم کلاسیک بازه زمانی ناوردا برای دو رویداد را با مفهوم ناوردایی بازه فضازمان تعویض کرد. میتوان با استفاده از دو اصل نسبیت خاص و ترکیب آنها با سایر قوانین فیزیک به همارزی جرم و انرژی بر طبق اصل همارزی جرم و انرژی (E = mc۲) رسید که c در آن برابر با سرعت نور در خلأ است.[۵][۶] پیشبینیهای نسبیت خاص با مکانیک نیوتنی در قلمرو مشترکشان همخوانی دارند. به ویژه در مورد سرعتهایی که از سرعت نور بسیار کوچکتر هستند. تأثیر نسبیت خاص هنگام بررسی اجسام در حال حرکت با سرعتهای بسیار زیاد (نزدیک به سرعت نور) قابل توجه میشود؛ بنابراین نظریهٔ نسبیت همانطور که اصل همخوانی فیزیک ایجاب میکند باید نتایج مشاهدات قبلی را به شکل کامل تری بیان کند. مقایسه رابطه بین مکانیک نیوتنی و مکانیک نسبیتی همانند مقایسه بین تبدیلات لورنتس و تبدیلات گالیله است و میتوان مطلب فوق را به بیان ریاضی به شکل زیر نمایش داد:
{\displaystyle \lim _{c\to \infty }}\lim _{{c\to \infty }}(تبدیلات لورنتس) = (تبدیلات گالیله)
البته در نظر داشته باشید که هنگامی که c به سمت بینهایت میل میکند (همانگونه که پیش از اثبات متناهی بودن سرعت نور پنداشته میشد) کسر v/c به سمت صفر میرود. این بدان معناست که تبدیلات لورنتس که اساس نظریهٔ نسبیت خاص هستند در سرعتهای بسیار کم نسبت به نور، نتایج یکسانی را با معادلات گالیله که اساس نسبیت نیوتونی هستند به دست میدهند. نظریه نسبیت خاص به ما میگوید که c تنها سرعت یک پدیده مشخص نیست بلکه یکی از ویژگیهای بنیادی شیوهای است که فضا و زمان با یکدیگر به شکل فضا زمان یکپارچه گشتهاند. یکی از پیامدهای این نظریه است که ذرهای که جرم لختی دارد هرگز سرعتش به سرعت نور نمیرسد.
واژه خاص در نسبیت خاص نشانگر حالت خاصی است که این نظریه در آن صادق است. این نظریه اصل نسبیت را تنها در مورد ویژهٔ چارچوبهای مرجع لخت به کار بردهاست. به عبارت دیگر اینطور پنداشته شدهاست که چارچوبهای مرجع نسبت به یکدیگر با سرعت یکنواختی حرکت میکنند.[۷] انیشتین نسبیت عام را معرفی نمود و اصل نسبیت را در حالت کلی تری به کار گرفت تا برای هر چارچوبی که قادر به تغییر مختصات عمومی است، صادق باشد. این نظریه تأثیرات گرانشی را هم در نظر میگیرد.
این واژه امروزه کاربرد کلی تری پیدا کرده و برای ارجاع به هر موردی که در آن گرانش ناچیز است استفاده میشود. نسبیت عام تعمیمی بر نسبیت خاص است که گرانش را نادیده نمیگیرد. در نسبیت عام گرانش توسط هندسه نااقلیدسی توصیف میشود؛ به گونهای که تأثیرات گرانشی با خمش فضازمان نمایش داده میشوند. نسبیت خاص تنها به فضاهای تخت محدود است. همانگونه که خمش زمین در زندگی روزمره ناچیز به نظر میرسد خمش فضازمان نیز در مقیاسهای کوچک قابل صرف نظر کردن است و بنابراین به صورت محلی نسبیت خاص تقریب قابل قبولی از نسبیت عام است.[۸]
انیشتین دو پنداشت پایهای مطرح نمود که به نظر میرسید که بدون توجه به اعتبار قوانین شناخته شده - که در آن زمان یا مکانیکی یا الکترودینامیکی بودند - قابل اطمینان باشند. این پنداشتها ثابت بودن سرعت نور و دیگری استقلال قوانین فیزیکی (مخصوصا ثابت بودن سرعت نور) از دستگاه لخت انتخاب شده بود. در اولین ارائه نسبیت خاص در سال ۱۹۰۵، وی این اصول را به صورت زیر مطرح نمود:[۱]
اصل نسبیت
نوشتار اصلی: اصل نسبیت
قوانین فیزیک در تمام چارچوبهای لَخت یکسان هستند و هیچ چهارچوب لخت مرجعی وجود ندارد.
این اصل که پیش از نسبیت خاص در نسبیت نیوتونی نیز بودهاست بیان میکند که تمامی چهارچوبهایی که با سرعتی ثابت (بدون شتاب) حرکت میکنند هم ارز و یکسان هستند، بدین ترتیب هیچ چهارچوب لختی بر چهارچوب دیگر برتری یا با دیگری تفاوت ندارد.
به سخنی دیگر اصل نسبیت (با در نظر گرفتن یک شرایط ایدهآل) میگوید که اگر شما در آزمایشگاه سربستهای قرار داشته باشید و آن آزمایشگاه با سرعت ثابتی نسبت به زمین حرکت کند، شما با هیچ روشی نمیتوانید تعیین کنید که سرعتتان نسبت به زمین چقدر است. در این بیان از اصل نسبیت، فرض شدهاست که زمین یک چارچوب لخت است (این موضوع دربارهٔ زمین به تقریب صادق است)، همچنین فرض شدهاست که شما نسبت به زمین به نرمی حرکت میکنید و آزمایشگاه هیچ لرزش و تکانی ندارد.
اصل سرعت ثابت نور
نوشتار اصلی: سرعت جهانی نور
"نور همواره در فضای خالی با سرعت مشخص c منتشر میشود که مستقل از وضعیت حرکتی جسم منتشرکننده نور است " (از پیشگفتار)).[۱] این بدان معنی است که نور در خلأ، حداقل در یک دستگاه مختصات لخت (دستگاه ثابت) با سرعت c (مقداری ثابت که مستقل از جهت است) و بدون توجه به وضعیت حرکتی منبع نور منتشر میشود. سرعت نور در خلأ برای تمام ناظران لَخت ثابت و برابر c است و به حرکت چشمهٔ نور یا حرکت ناظر بستگی ندارد.
به سخنی دیگر اگر شما سوار اتومبیلی باشید که با سرعت ۵۰ کیلومتر بر ساعت حرکت میکند و اتومبیل دیگری با سرعت ۲۰ کیلومتر بر ساعت به شما نزدیک شود، سرعت نسبی اتومبیل شما و اتومبیل مقابل تقریباً برابر با ۷۰ کیلومتر بر ساعت خواهد بود، اما بر طبق این اصل اگر چشمهٔ نوری با سرعت دلخواهی به شما نزدیک شود و شما هم با سرعت متفاوتی به سمت آن چشمه حرکت کنید باز هم سرعت نور شما همان c خواهد بود. چنین چیزی کاملاً مخالف شهود روزمرهٔ ماست.
نسبیت خاص نه تنها بر این دو اصل آشکار بلکه بر چندین پنداشت ضمنی دیگر نیز وابسته است. از جمله این پنداشتها میتوان به همسانگردی و یکنواختی فضا و استقلال ساعتها و میلههای اندازهگیری از تاریخ گذشتهشان اشاره نمود.[۱۰]
به دنبال ارائه نخستین نسبیت خاص توسط انیشتین در سال ۱۹۰۵ مجموعههای متعددی از اصول پیشنهاد شدهاست.[۱۰] اما رایجترین مجموعه اصول همچنان همان اصولی هستند که توسط انیشتین در مقاله اصلی منتشر شدند. یک نسخه ریاضی از اصل نسبیت که بعدها توسط انیشتین ارائه شد عبارت است از:
اصل نسبیت خاص: اگر سیستم مختصات K برگزیده شود به گونهای که در ارتباط با آن قوانین فیزیک در سادهترین حالت خود به خوبی برقرار باشند، همان قوانین در ارتباط با هر دستگاه مختصات 'K دیگری نیز که در انتقال یکنواختی نسبت به K حرکت میکنند به خوبی صادق خواهند بود.[۱۱]
آنری پوانکاره با اثبات اینکه تبدیلات لورنتس زیرمجموعهای از گروه پوانکاره در تبدیلات تقارنی هستند، چارچوبی ریاضیاتی برای نظریه نسبیت ارائه داد. بعدها انیشتین این تبدیلات را از اصولی که ارائه داده بود استنتاج کرد.
بسیاری از مقالات انیشتین مشتقاتی از تبدیلات لورنتس بر پایه این دو اصل را نمایش میدهند.[۱۲]
انیشتین همواره استنتاج ناوردایی لورنتس (هسته اصلی نسبیت خاص) را تنها برپایه دو اصل نسبیت و ثابت بودن سرعت نور بنا نهادهاست. او اینچنین مینویسد:
بینش پایهای در نظریه نسبیت خاص این است: پنداشتهای نسبیت و ناوردایی سرعت نور در صورتی سازگار هستند که اصولی که برای تغییر مختصاتها و زمانهای رخدادها بنا میشوند روابطی از یک نوع جدید ("تبدیلات لورنتس") باشند… از اصل جهانی نظریه خاص نسبیت درون این اصل قرار دارد: قوانین فیزیک نسبت به تبدیلات لورنتس ناوردا هستند (برای انتقال از یک دستگاه لخت به هر دستگاه لخت دلخواه دیگری که مورد نظر باشد). این یک اصل محدودکننده برای قوانین طبیعی است…[۹]
از این روی بسیاری از شکلهای امروزی نظریه نسبیت تنها آن را بر پایه اصل جهانی هم وردایی لورنتس یا هم ارز آن یعنی اصل فضای مینکوفسکی، بنا مینهند.[۱۳][۱۴]
با استفاده از اصل نسبیت به تنهایی و بدون فرض ثابت بودن سرعت نور (یعنی با استفاده از همسانگردی فضا و تقارنی که از اصل نسبیت خاص نتیجه میشود) میتوان نشان داد که تبدیلات فضازمان بین چارچوبهای لخت یکی از سه نوع اقلیدسی، گالیلهای یا لورنتسی هستند. در مورد تبدیلات لورنتسی میتوان به پایستگی بازه نسبیتی و یک محدودیت سرعت متناهی به دست آورد. آزمایشها نشان میدهند که این حد سرعت برابر سرعت نور در خلأ میباشد.[۱۵][۱۶]
انگیزههایی که اندیشه ثابت بودن سرعت نور را به ارمغان آوردند، نظریه الکترومغناطیس ماکسول و نبود شواهد تجربی برای وجود اتر بودند. شواهد متناقضی در مورد اینکه تا چه حد انیشتین از نتیجه آزمایش آزمایش مایکلسون-مورلی تأثیر گرفته در دست است.[۱۷][۱۸] به هر ترتیب نتیجه آزمایش میکلسون-مورلی کمک کرد تا مفهوم ثابت بودن سرعت نور مورد پذیرش گسترده و سریعی قرار گیرد.
نبود چارچوب مرجع مطلق
اصل نسبیت که بیان میدارد هیچ دستگاه مرجع لخت برتری وجود ندارد، در حقیقت به زمان گالیله برمی گردد و درون فیزیک نیوتنی نیز راه داشتهاست. اما در اواخر قرن نوزدهم وجود امواج الکترومغناطیسی فیزیکدانان را برآن داشت تا پیشنهاد دهند که جهان از مادهای به نام اتر پر شدهاست که همچون رسانهای عمل میکند که امواج و ارتعاشات از آن میگذرند. گمان میشد که اتر چارچوب مرجع مطلق است که سرعتها را میتوان بر اساس آن اندازه گرفت و خود آن بدون حرکت و ثابت است. خواص جالبی برای اتر پنداشته میشد: به اندازه کافی کشسان بود که بتواند امواج الکترومغناطیسی را پشتیبانی کند و این امواج میتوانستند با ماده برهم کنش داشته باشند، با این وجود اتر در مقابل گذر اجسام از خود مقاومتی نشان نمیداد. نتایج آزمایشهای مختلف و از جمله آزمایش مایکلسون-مورلی گویای این بودند که زمین همواره نسبت به اتر ثابت میماند. چیزی که توضیح آن مشکل بود زیرا زمین در مداری به دور خورشید میگردد. راه حل انیشتین این بود که مفهوم اتر و حالت سکون مطلق را کنار بگذارد. نسبیت خاص به گونهای فرمولبندی شده که هیچ چارچوب مرجعی را ویژه نمیداند؛ بلکه در نسبیت هر چارچوب مرجعی که با سرعت یکنواخت حرکت کند همین قوانین فیزیک را مشاهده خواهد کرد. بهطور ویژه سرعت نور در خلأ همواره در اندازهگیریها برابر c است، حتی وقتی که توسط چندین دستگاه مختلف که با سرعتهای متفاوت اما یکنواختی حرکت میکنند.
چارچوبهای مرجع، مختصاتها و تبدیلات لورنتس
ترسیمی از یک مخروط نوری
نوشتار اصلی: تبدیلات لورنتس
نسبیت بر پایه مفهوم «چارچوبهای مرجع» استوار است. در اینجا منظور از واژه چارچوب مرجع، یک ژرفانمایی (پرسپکتیو) مشاهدهای در فضاست که تغییری در حرکت آن رخ نمیدهد (شتاب ندارد) که از طریق آن میتوان یک موقعیت را در امتداد سه محور فضایی اندازه گرفت. افزون بر این یک چارچوب مرجع توانایی تعیین زمان رویدادها از طریق یک 'ساعت' (هر دستگاه مرجعی با تناوب یکنواخت) را دارد.
یک رویداد، اتفاقی است که میتوان یک زمان یکتا را به مکانی در فضا نسبت به یک چارچوب مرجع، نسبت داد: «نقطه» ای در فضازمان. از آنجاییکه سرعت نور در نسبیت در همه چارچوبهای مرجع ثابت است، میتوان از پالسهای نور برای اندازهگیری مطمئن فاصلهها و ارجاع به زمانهایی که رویدادها برای ساعت اتفاق افتادهاند استفاده نمود. اگرچه که برای نور همزمانی پس از شروع رویداد طول خواهد کشید تا به ساعت برسد.
مثلاً انفجار یک ترقه را میتوان یک «رویداد» در نظر گرفت. میتوان یک رویداد را با استفاده از چهار مختصات فضازمان آن مشخص نمود. زمان رویداد و مکان فضایی سه بعدی اش یک نقطه مرجع میسازند. این چارچوب مرجع را S مینامیم. در نسبیت اغلب به محاسبه موقعیت یک نقطه از یک نقطه مرجع دیگر علاقهمندیم. فرض کنید که چارچوب مرجع دومی به نام ′S داریم که محورهای فضایی و ساعتش با محورهای فضایی و ساعت S در زمان صفر همزمان و هممکان بودهاند، اما با سرعت ثابت v نسبت به S در امتداد محور ایکسها حرکت میکند.
از آنجا که در نظریه نسبیت هیچ چارچوب مرجع مطلقی وجود ندارد، مفهوم مؤکدی از «حرکت» نیز وجود ندارد زیرا همه چیز همواره نسبت به چارچوب مرجع دیگری در حرکت است. به جای آن هرگاه دو چارچوب مرجع که باسرعت یکسان در جهت یکسان حرکت کنند، به آن حرکت همراه گفته میشود؛ بنابراین S و′S حرکت همراه ندارند. برای رویدادها مختصات فضازمان (t,x،y,z) در دستگاه S و (′t′,x′,y′,z) در دستگاه ′S تعریف میکنیم. تبدیل لورنتس بیان میکند که این دو مختصات به شیوه زیر در ارتباط هستند:که در آن {\displaystyle \gamma ={1 \over {\sqrt {1-\beta ^{2}}}}}\gamma ={1 \over {\sqrt {1-\beta ^{2}}}} را فاکتور لورنتس مینامند و {\displaystyle \beta ={\frac {v}{c}}}\beta ={\frac {v}{c}}. c سرعت نور در خلأ است و و سرعت v دستگاه ′S در راستای محور xهاست. مختصات y,z تغییری نمیکنند و تنها مختصات x , t تبدیل میشوند. این تبدیلات لورنتس یک گروه تک پارامتر از نگاشتهای خطی تشکیل میدهند که به آن پارامتر تندی (به انگلیسی: rapidity) میگویند. کمیتی که نسبت به تبدیلات لورنتس ناوردا باشد را کمیت نردهای لورنتس مینامند.
چنانچه تبدیلات لورنتس و معکوسشان را برحسب اختلاف مختصاتها بنویسیم به گونهای که مثلاً مختصات یک رویداد (x۱, t۱) and (x′۱, t′۱) باشد، مختصات رویداد دیگر (x۲, t۲) خواهد بود و (x′۲, t′۲) و اختلافها را به صورت زیر تعریف کنیم
{\displaystyle {\begin{array}{ll}\Delta x'=x'_{2}-x'_{1}\ ,&\Delta x=x_{2}-x_{1}\ ,\\\Delta t'=t'_{2}-t'_{1}\ ,&\Delta t=t_{2}-t_{1}\ ,\\\end{array}}}