امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

|تو در کودکی چگونه بودی|

#11
ظاهره بچگیامو بیشتر دوس داشتم تا الانمو
از زبان مامانم:
خیلی تپل بودم...خیلی خیلی خیلی حرف میزدم
همیشه ی ذره نون دستم بود/:
هرکیو میدیم بهش میگفتم آدامس داری-_-
با همه میخواستم برم پارک
اصن خواب نداشتم
برنامه کودک شرکو خیلی دوس داشتم
همیشه موهام بافته بود
خیلیم شکمو بودم...
تا کلاس دومم جامو خیس میکردمBg6
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(((:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
•ناشناس•
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel* ، _sehun_ ، فرنودِ بن گیومرث ، Medusa ، Prometheus
آگهی
#12
کسی به من اهمیت نمیداد
اماالان همه از صب پیش منن تاااا
یه کوچولو مظلوم اما الان شیطونم گذشتم Big Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel*
#13
Smile 
بچه بودم بيشتر با دوچرخه مسابقه مي داد با همه هم سن هام
رفيق هام هميشه تعجب مي كردن از كارام چون كارايي كه نميتونستن انجام بدن تعجب هم داشت (:
توخونه عاشق تلويزيون بودم سرگرمي خوبي بود برام هميشه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
The truth of love is living in heaven with you
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel*
#14
دختر خوبی بودم
پاسخ
 سپاس شده توسط Prometheus ، _sehun_ ، ραтяιcια ، ᴀʀмɪss
#15
کم حرف،مامانی،نازک نارنجی،همش در حال گریه.
خیلی ریز بودم. ._. لباسام همیشه پایین تنه و بالا تنشون ست بود.
عاشق دور دور کردن با ماشین بودم. افسردگی بعد از به دنیا اومدن داشتم کلا.چیپس خوار مرملانی.عاشق عروسک جیغ جیغو.اگه هشت سالگی هم حساب کنیم بسیار عینکی :|
خیال پرداز بودم و فکر میکردم دارم وارد یه دنیای جدید میشم.قبل خوابیدن حتما باید مامانم برام یه قصه از کتاب قصه های شب برام میخوند.عاشق شمشیر و اسب.تو تنهایی خیلی شیطون و خرابکاری های زیادی میکردم.تو جمع اگه یکی نگام میکرد گریم میگرفت ._.
از پسر عمم خیلی میترسیدم با اینکه همسن خودمه.یه اهنگ بود،تو ماشینمون همیشه پلی میشد.اون رو حفظ کرده بودم همیشه میخوندم و ارزوم این بود خواننده بشم.یه عکس ازپدربزرگم هست،فوت شده...فکر میکردم اون خداست.و تو خونه همه یه عکس از خدا هست.
خیلی زرد بودم :| اسکلت.لاغررررر مردنی.

چقد گوگولی و بدبخت بودم :|
حال هفت تا 10.

همیشه با محمد*bf لباسامون ست بود.باهم کچل میکردیم.فقط با اون بود که راحت بودم.همیشه میرافتیم شکار مارمولک.
مارمولکارو با ناجورترین شکل ممکن میکشتیم و تیکه تیکه میکردیم :| کله هاشون رو جمع میکردیم هرکی بیشتر جمع میکرد :|
همیشه سگا میوفتادن دنبالمون بسکه کرم میریختبم بشون.اینقد خوردیم زمین.من همیشه سرم میشکست.اون دستش.
اینقد دوست داشتم یبار دستم بشکنه ببینم چه دردی داره.ارزوش تو دلم موند =| هنوزم اون دستش میکنه من کلم میخوره به در و دیوار :'|
اونوقت میگفتیم ما همدیگه اییم.ازم میپرسیدن اسمت چیه میگفتم محمد.اون میگفت حسین.
همیشه تو بازیامون من شمشیر داشتم اون تفنگ.تیراشم بم نمیخورد چون سپر نامرئی همیشگی داشتم.همیشه من میکشتمش =|

اها...یبار یه مارمولکو کشتیم.هرچی تو شکمش بود دراوردیم ریختیم تو پلاستیک بردیم ریختیم تو صورت دختر خاله محمد.از خونه بیرونمون کردن 4fvf

فکر کنم براهمینه الان مارمولکا دنبالمونن =)
...
یادش بخیر...
پاسخ
 سپاس شده توسط Emmɑ ، _sehun_ ، ραтяιcια ، ᴀʀмɪss
#16
Tongue 
دركودكي با جرات بگم كودكي بسياري كردم و هميشه با تعجب ها و سوالام بقيه رو كلافه ميكردم كه يه نوع شيطنت خودش|:
 چيپس سوسيس حلوا آلاسكا آبنبات و..به شدت ميخوردم اونم يواشكي و با پولايي كه خودم جمع مي كردم.
يادم پسرعموم يه ايستگاه قطار كامل و ريلش رو داشت ومن از اينكه چطور ميشه خرابش كرد تو فكر بودم/:
سوالا هايي كه درمورد حيوانات بزرگ و كوچك وفقط اين كه يك خانه چطور ساخته ميشه كه سنگينيش روي زمين دووم مياره(:
 از آدمايي كه اول ميخنديدند بعد سلام مي كردن متنفربودم چون باورداشتم نقشه ي شومي در رابطه با لپ هام دارن ونقشه هم اكثرا منجر به فرار من بود((:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
The truth of love is living in heaven with you
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀʀмɪss
آگهی
#17
(10-09-2020، 13:20)*Aɴѕel* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میخوایم تو این موضوع ببینیم اعضای فلشخور  
در کودکی چگونه بودن و چه ویژگی هایی داشتن

بهتره از سن ۱ تا ۷ سالگی باشه
مثال:
من در کودکی بسیار شیطون بودم در البته محیط خونه و تنهایی
و در جمع بسیار ساعت بودم
با همسن های خودم نمی تونستم به خوبی ارتباط برقرار کنم
و... و مثلا ویزگی های ظاهری موهام کوتاه و مصری بود
و...


منتظر تایپ هاتون هستم((=
در جمع بسیار ساعت بودممم جررررنثاایتستسخیه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نآشناس
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀʀмɪss ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב
#18
گوگلی و بامزه و ساکت و کم حرف و با ادب و تپل و بامزه
دقیقا برعکس الان
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16669037807256
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16669037807256
پاسخ
 سپاس شده توسط Prometheus ، *Aɴѕel* ، ᴀʀмɪss
#19
من در کودکی بچه بودم
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel* ، ᴀʀмɪss
#20
لوس، کم حرف، مامانی
خیلی ازون موقع ها بدم میاد :>

وقتی مامانم میخواس بره بیرون ب پاش میچسبیدم و گریه میکردم ولی تش میرفت و انقد گریه میکردم ک خوابم میبرد -_-
هر موقع بیدار میشدم بی دلیل گریه میکردم :|
تا هفت سالگی شبا تو اتاق مامان بابام میخوابیدم مامانم بغلم میکرد میبرد رو تخت خودم دوباره نصف شب بیدار میشدم میرفتم رو تخت اونا :>
وقتی خاله هام یا عمه هام بام حرف میزدن یا سوال میپرسیدن فقط یه لبخند میزدم :| همیشه از مامانم میپرسیدن این حرف میزنه :/
ولی وقتی با پسر خالم و دختر داییم بودم کلا یه ادم دیگه میشدم و کل خونه مامان بزرگمو ب گند میکشیدیم ._.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس
پاسخ
 سپاس شده توسط SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ ، Prometheus


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اگه با نفر قبلی تو کافی شاپ بودی چی سفارش میدادی ؟
  دوست داشتی الان کجا بودی؟
  اگه جادوگر بودی نفر قبلیت رو به چی تبدیل میکردی؟
  اگه ی جادوگر بودی نفر قبلیت رو جای کدوم از شخصیت های کارتونی میذاشتی؟
  اگرقاضی بودی برای نفرقبلیت چه حکمی نعیین میکردی؟
Wink اگه یه هفته آزاد بودی دوس داشتی باکی و کجا باشی؟
Wink اگه کارگردان بودی چه نقشی به نفر قبلیت می دادی؟؟؟
  اگه جادوگر بودی با نفر قبلیت چیکار میکردی؟؟؟؟؟
  اگه استاد بودی و نفر قبلیت دانشجوی تو بود بهش چند میدادی؟!
  چگونه پدرم و مادرم را برای خرید کامپیوتر راضی کنم؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان