27-01-2012، 12:27
به یاد مرحوم بابک بیات
بابك بیات، آهنگساز، در هفته اول آذر، ماه آخر پاییز، آخرین نفسها را از سینه بیرون داد و نتهای فینال سمفونی زندگیاش را نواخت. همانگونه زیست كه میساخت و مینواخت. نواختن او را از نزدیك كمتر كسی دید، ولی میلیونها نفر، از چند نسل كه در فضای تهران چهل سال گذشته نفس كشیدهاند، موسیقی او را شنیدهاند و كدام حافظه حساسی است كه از ملودیها و تنظیمهای او، فرازی را نگه نداشته باشد؟
بابك بیات، آهنگساز، شاید بیش از همه موسیقیدانان همدوره و هممشربش، با اندیشه مرگ، اخت و آمیخته بود. وقایع تلخ زندگیاش هم به این روحیه دامن میزد. دشوار است توضیح اینكه چه نوع موسیقیای را میتوان مرگاندیشانه در نظر گرفت و آیا اصلا چنین موسیقیای وجود دارد یا نه. موسیقی، هنری است رها از همه عنوانها و برچسبها و راز تاثیر آن نیز در همین بیمرزی و بینامی است. هارمونیهای بیات، آكنده از حس غریب دلتنگی برای همه چیزهایی است كه در این شهر بزرگ، با آنها متولد میشویم، زندگی میكنیم، از دستشان رنج میبریم و با حسرت و اندوه، آنها را وداع میگوییم تا به نتهای آخر برسیم.
حرفهای نهفته در موسیقی او، در كلام ترانهسرایان دردآشنا و حنجرههای دردآلودی كه مثلث هنری پاپموزیك سنگین و فاخر دهه 1350 را ساختند، عیان كه نه، عیانتر میشد. آری، موسیقی او، بیان درد و دلتنگی بود. اگر گاه نژند است و گاه دارای اندوهی خفهكننده، در هر حالت، همین بود كه بود؛ بیدروغ. بابك بیات، راوی دردهایی بود كه حساسترینهای ما، همواره در سكوت و تنهایی خود با آن رودررو بودهاند.
قطعات او، تبلوری تلخ و فشرده از روح تیره روزگار ما در سالهایی است كه نه به غنا و رفاه موقت و ظاهری جامعه دل خوش میتوانستی كرد و نه ترنم پوك مغنیان بیدرد، میتوانست بر آن اضطراب هر دم تپنده و درونی، سرپوشی بگذارد، آن آكوردهای قاطع، هراسآور و غمبار در هارمونیهای بابك بیات، اعلام حضور چنین روحیهای بود. با درك انتزاع آثار او بهویژه در سالهای دهه 1350 میشود تاریخ تطور روان مردم یك كلانشهر را نوشت و بابك بیات در این روایتگری از جان و تن خود خرج كرد، و خرج كرد تا وقتی كه انبان تن از نیروی جان، تهی ماند.
بابك بیات، آهنگساز، زاده جنوبشهر بود. در محلهای قدیمی كه باقیماندههای خندق دولاب عصر قاجار و مزارع خشك و خاموش سالهای 1305 - 1335، پناهگاه آوارگان لهستانی از جنگ جهانی دوم، مهاجران تازه به تهران رسیده، لوطیهای قدیمی، درویشهای گوشهنشین، مذهبیهای جزماندیش و جوانهای بااستعدادی بود كه سالهای كودكی و جوانیشان را در كوچهباغهای خراب و غمگین آن، با تحمل فشار هراس پدرسالاری، فقر مادی و برهوت فرهنگی سپری كردهاند.
همبازی دوره نوجوانی او، مسعود كیمیایی نیز از همان محلهها برخاسته بود و بسیاری دیگر. جغرافیای روح بابك بیات - یا همان «علی حسین بیاتمطلق» در شناسنامهاش- تا آخر عمر در اندوه مالیخولیایی و گمشدگی دیوانهوار در خاطره آن كوچهپسكوچهها اسیر بود. به آهنگ «بنبست» گوش میكنیم و وقتی دلمان فرو میریزد، خود را در همان كوچه بنبستی میبینیم كه با چه تلخی و صراحتی در صدای سازهای بادی موسیقی بیات نوشته شده است.
آثار او، چه در آهنگ ـ ترانهها و چه در موسیقی فیلمهایش، روایتكننده چنین مالیخولیا و اندوه وصفناپذیری است. آن محلهها دیگر آخرین روزهایشان را سپری میكنند و از این پس، در فیلمهای سیاه و سفید، عكسهای پریده رنگ و موسیقی درخشان آن پسرك فقیر و هراسان آن سالها، باقی خواهند ماند.
یك بار دیگر، آن سكانس تكاندهنده سیاه و سفید در فیلم «شاید وقتی دیگر »( بهرام بیضایی ـ 1366) را با چهره سوسن تسلیمی و حسین محجوب و دیوار -خرابههای تهران دهه 1320 ببینیم و بار دیگر به عظمت و زیبایی موسیقی بابك بیات، ایمان بیاوریم كه چه زبان بلیغ و چه فصاحتی را در نتهایش، نشان میدهد.
بابك بیات بهای آموختن و تسلط به دانش و فن موسیقی را با تلاش و زحمت به جان خرید. اولین مشوق او میلاد كیایی، نوازنده برجسته سنتور و آهنگساز بود كه اكنون در خارج از كشور است و شاید از مرگ دوست بیخبر مانده باشد.
اولین استاد او، محمد اوشال، آهنگساز بزرگ و ناشناخته موسیقی ما است كه سی سال است در لندن زندگی میكند و آخرین بار كه او را در آن شهر دیدم (مرداد امسال) نگران روحیه حساس شاگرد عزیزش بود.
اولین هنرمندی كه او را به طرز عمیقی دگرگون كرد، واروژان هاخباندیان بود كه سی سال است به خارج از این كره خاكی پرواز كرده است. همان واروژان كه بابك بیات از او با دوصد تحسین و حسرت نام میبرد و عكسش در كنار عكس «مانی» فرزند جوانمرگ او روی پیانو قرار داشت.
راستی از یاد رفت كه بگویم اولین دیداركننده او، مانی كوچك است كه طلوع نكرده غروب كرد و یك عمر، جان بیات را از رنجی عظیم انباشت. رنجی كه بالاخره در صبحگاه پنجم آذر به پایان رسید و مصداق مطلع یكی از اولین ترانههای او شد؛ كه سالها پیش، آن را علی سهراب با صدای جذابش خوانده بود: «من از سفر میام... من از سفر میام».
آقای بیات! سفرتان خوش باد. ما هم با موسیقی شما باقیمانده این دو روزه عمر را سر خواهیم كرد.
منبع : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.Tebyan.Net
-------------------
لازم میدونم شخصا یک سری توضیحات راجع به کارهای استاد بابک بیات برای شما عزیزان بنویسم :
این بزرگوار،که الگوی بسیاری از آهنگسازان و تنظیم کنندگان است در طول عمر با ارزش خویش کارهای ماندگاری را از
خود،در زمینه موسیقی به جا گذاشت که در اینجا چند آهنگ که قبل از انقلاب اسلامی کشور عزیزمون ساخته اند رو معرفی میکنم :
خونه : سال 1972 میلادی.با صدای داریوش اقبالی ، که اگر اشتباه نکنم با صدای ستار نیز اجرا شده ...
علی کنکوری : سال 1973 میلادی . با صدای داریوش اقبالی (علی کنکوری نام فیلمی است از مسعود اسداللهی)
عروسک : سال 1976 میلادی . با صدای داریوش اقبالی
خاکستری : سال 1975 میلادی.با صدای ابراهیم حامدی(ابی)
سایه : 1976 میلادی . با صدای ابراهیم حامدی(ابی)
ای خدا : سال 1971 میلادی . با صدای عارف که مربوط به فیلم غریبه ، با بازی بهروز وثوقی میباشد
شهر غم : سال 1973 میلادی . با صدای ستار (این آهنگ توسط داریوش اقبالی نیز اجرا شده است)
کتیبه : 1977 میلادی . با صدای فائقه آتشین (گوگوش)
و بالاخره نوبت میرسه به معرفی محبوب ترین آهنگ از نظر من
کاری که در سال 1977 توسط سه اسطوره موسیقی پاپ ایران به انجام رسیده
فریاد زیر آب
با شعری از ایرج جنتی عطایی ، آهنگی از باباک بیات و تنظیم واروژان
سعی میکنم در هفته های آینده این آهنگ رو روی وب بذارم تا اگر نشنیدید (فکر نمیکنم که کسی نشنیده باشه) حتما این کارو بکنید ...
در مجموع مرحوم بابک بیات بیش از 15 کار رو برای آقای داریوش اقبالی ساخته اند...
و صحبتهای ابراهیم حامدی(ابی) راجع به فوت مرحوم بابک بیات:
قرار بود که بابک از تهران برگرده و شروع به کار کنیم
نمیتونم توضیح بدم که وقتی خبر دادند که این مرد بزرگ فوت کردند چه حالی داشتم..
چند نفر از دوستانم برای مراسم خاکسپاری و بعد از خاکسپاری ایشان به تهران رفتند و برای من
از آن مراسم تصویر برداری کردند و برای من فرستادند اما تا این لحظه نتونستم ببینمش و فکر هم نمیکنم
که هیچ و قت بتونم این ویدئو رو نگاه کنم...
---
این بزرگوار بعد از انقلاب هم،همچنان در کشورمون مشغول خدمت به موسیقی بودند که از کارهایی که بعد
از انقلاب انجام دادند میتونم به همکاریشون با مانی رهنما،حمید حامی و نیما مسیحا اشاره کنم
به زودی لیستی از کارهای ساخته شده توسط بابک بیات (بعد از انقلاب) رو در اختیارتون قرار میدم
از بارزترین فعالیت های از بزرگوار میتونم به موسیقی فیلم ولایت عشق اشاره کنم
که به طور حتم تمام شما این کار را که باصدای محمد اصفهانی اجرا شده شنیده اید
کارهای استاد بابک بیات در قالب موسیقی متن فیلم (بعد از انقلاب) :
عروس (بهروز افخمی)
نقطه ضعف ( محمدرضا اعلامی)
کشتی آنجلیکا ( محمد بزرگنیا)
شاید وقتی دیگر (بهرام بیضایی)
میگر یزد گرد (بهرام بیضایی)
مسافران ( بهرام بیضایی)
عروسی خوبان ( محسن مخملباف)
مرسدس ( مسعود کیمیایی)
ولایت عشق ( مهدی فخیم زاده)
سلطان و شبان ( داریوش فرهنگ)
شکار ( مجید جوانمرد)
طلسم ( داریوش فرهنگ)
پهلوانان نمیمیرند ( حسن فتحی)
پرده ی آخر ( واروژ کریم مسیحی)
اتوبوس ( یدا... صمدی)
سرزمین خورشید ( احمد رضا درویش)
مردی شبیه باران ( سعید سهیلی)
دستهای آلوده ( سیروس الوند)
سام و نرگس ( ایرج قادری)
سمفونی سرزمین خورشید
بابك بیات، آهنگساز، در هفته اول آذر، ماه آخر پاییز، آخرین نفسها را از سینه بیرون داد و نتهای فینال سمفونی زندگیاش را نواخت. همانگونه زیست كه میساخت و مینواخت. نواختن او را از نزدیك كمتر كسی دید، ولی میلیونها نفر، از چند نسل كه در فضای تهران چهل سال گذشته نفس كشیدهاند، موسیقی او را شنیدهاند و كدام حافظه حساسی است كه از ملودیها و تنظیمهای او، فرازی را نگه نداشته باشد؟
بابك بیات، آهنگساز، شاید بیش از همه موسیقیدانان همدوره و هممشربش، با اندیشه مرگ، اخت و آمیخته بود. وقایع تلخ زندگیاش هم به این روحیه دامن میزد. دشوار است توضیح اینكه چه نوع موسیقیای را میتوان مرگاندیشانه در نظر گرفت و آیا اصلا چنین موسیقیای وجود دارد یا نه. موسیقی، هنری است رها از همه عنوانها و برچسبها و راز تاثیر آن نیز در همین بیمرزی و بینامی است. هارمونیهای بیات، آكنده از حس غریب دلتنگی برای همه چیزهایی است كه در این شهر بزرگ، با آنها متولد میشویم، زندگی میكنیم، از دستشان رنج میبریم و با حسرت و اندوه، آنها را وداع میگوییم تا به نتهای آخر برسیم.
حرفهای نهفته در موسیقی او، در كلام ترانهسرایان دردآشنا و حنجرههای دردآلودی كه مثلث هنری پاپموزیك سنگین و فاخر دهه 1350 را ساختند، عیان كه نه، عیانتر میشد. آری، موسیقی او، بیان درد و دلتنگی بود. اگر گاه نژند است و گاه دارای اندوهی خفهكننده، در هر حالت، همین بود كه بود؛ بیدروغ. بابك بیات، راوی دردهایی بود كه حساسترینهای ما، همواره در سكوت و تنهایی خود با آن رودررو بودهاند.
قطعات او، تبلوری تلخ و فشرده از روح تیره روزگار ما در سالهایی است كه نه به غنا و رفاه موقت و ظاهری جامعه دل خوش میتوانستی كرد و نه ترنم پوك مغنیان بیدرد، میتوانست بر آن اضطراب هر دم تپنده و درونی، سرپوشی بگذارد، آن آكوردهای قاطع، هراسآور و غمبار در هارمونیهای بابك بیات، اعلام حضور چنین روحیهای بود. با درك انتزاع آثار او بهویژه در سالهای دهه 1350 میشود تاریخ تطور روان مردم یك كلانشهر را نوشت و بابك بیات در این روایتگری از جان و تن خود خرج كرد، و خرج كرد تا وقتی كه انبان تن از نیروی جان، تهی ماند.
بابك بیات، آهنگساز، زاده جنوبشهر بود. در محلهای قدیمی كه باقیماندههای خندق دولاب عصر قاجار و مزارع خشك و خاموش سالهای 1305 - 1335، پناهگاه آوارگان لهستانی از جنگ جهانی دوم، مهاجران تازه به تهران رسیده، لوطیهای قدیمی، درویشهای گوشهنشین، مذهبیهای جزماندیش و جوانهای بااستعدادی بود كه سالهای كودكی و جوانیشان را در كوچهباغهای خراب و غمگین آن، با تحمل فشار هراس پدرسالاری، فقر مادی و برهوت فرهنگی سپری كردهاند.
همبازی دوره نوجوانی او، مسعود كیمیایی نیز از همان محلهها برخاسته بود و بسیاری دیگر. جغرافیای روح بابك بیات - یا همان «علی حسین بیاتمطلق» در شناسنامهاش- تا آخر عمر در اندوه مالیخولیایی و گمشدگی دیوانهوار در خاطره آن كوچهپسكوچهها اسیر بود. به آهنگ «بنبست» گوش میكنیم و وقتی دلمان فرو میریزد، خود را در همان كوچه بنبستی میبینیم كه با چه تلخی و صراحتی در صدای سازهای بادی موسیقی بیات نوشته شده است.
آثار او، چه در آهنگ ـ ترانهها و چه در موسیقی فیلمهایش، روایتكننده چنین مالیخولیا و اندوه وصفناپذیری است. آن محلهها دیگر آخرین روزهایشان را سپری میكنند و از این پس، در فیلمهای سیاه و سفید، عكسهای پریده رنگ و موسیقی درخشان آن پسرك فقیر و هراسان آن سالها، باقی خواهند ماند.
یك بار دیگر، آن سكانس تكاندهنده سیاه و سفید در فیلم «شاید وقتی دیگر »( بهرام بیضایی ـ 1366) را با چهره سوسن تسلیمی و حسین محجوب و دیوار -خرابههای تهران دهه 1320 ببینیم و بار دیگر به عظمت و زیبایی موسیقی بابك بیات، ایمان بیاوریم كه چه زبان بلیغ و چه فصاحتی را در نتهایش، نشان میدهد.
بابك بیات بهای آموختن و تسلط به دانش و فن موسیقی را با تلاش و زحمت به جان خرید. اولین مشوق او میلاد كیایی، نوازنده برجسته سنتور و آهنگساز بود كه اكنون در خارج از كشور است و شاید از مرگ دوست بیخبر مانده باشد.
اولین استاد او، محمد اوشال، آهنگساز بزرگ و ناشناخته موسیقی ما است كه سی سال است در لندن زندگی میكند و آخرین بار كه او را در آن شهر دیدم (مرداد امسال) نگران روحیه حساس شاگرد عزیزش بود.
اولین هنرمندی كه او را به طرز عمیقی دگرگون كرد، واروژان هاخباندیان بود كه سی سال است به خارج از این كره خاكی پرواز كرده است. همان واروژان كه بابك بیات از او با دوصد تحسین و حسرت نام میبرد و عكسش در كنار عكس «مانی» فرزند جوانمرگ او روی پیانو قرار داشت.
راستی از یاد رفت كه بگویم اولین دیداركننده او، مانی كوچك است كه طلوع نكرده غروب كرد و یك عمر، جان بیات را از رنجی عظیم انباشت. رنجی كه بالاخره در صبحگاه پنجم آذر به پایان رسید و مصداق مطلع یكی از اولین ترانههای او شد؛ كه سالها پیش، آن را علی سهراب با صدای جذابش خوانده بود: «من از سفر میام... من از سفر میام».
آقای بیات! سفرتان خوش باد. ما هم با موسیقی شما باقیمانده این دو روزه عمر را سر خواهیم كرد.
منبع : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.Tebyan.Net
-------------------
لازم میدونم شخصا یک سری توضیحات راجع به کارهای استاد بابک بیات برای شما عزیزان بنویسم :
این بزرگوار،که الگوی بسیاری از آهنگسازان و تنظیم کنندگان است در طول عمر با ارزش خویش کارهای ماندگاری را از
خود،در زمینه موسیقی به جا گذاشت که در اینجا چند آهنگ که قبل از انقلاب اسلامی کشور عزیزمون ساخته اند رو معرفی میکنم :
خونه : سال 1972 میلادی.با صدای داریوش اقبالی ، که اگر اشتباه نکنم با صدای ستار نیز اجرا شده ...
علی کنکوری : سال 1973 میلادی . با صدای داریوش اقبالی (علی کنکوری نام فیلمی است از مسعود اسداللهی)
عروسک : سال 1976 میلادی . با صدای داریوش اقبالی
خاکستری : سال 1975 میلادی.با صدای ابراهیم حامدی(ابی)
سایه : 1976 میلادی . با صدای ابراهیم حامدی(ابی)
ای خدا : سال 1971 میلادی . با صدای عارف که مربوط به فیلم غریبه ، با بازی بهروز وثوقی میباشد
شهر غم : سال 1973 میلادی . با صدای ستار (این آهنگ توسط داریوش اقبالی نیز اجرا شده است)
کتیبه : 1977 میلادی . با صدای فائقه آتشین (گوگوش)
و بالاخره نوبت میرسه به معرفی محبوب ترین آهنگ از نظر من
کاری که در سال 1977 توسط سه اسطوره موسیقی پاپ ایران به انجام رسیده
فریاد زیر آب
با شعری از ایرج جنتی عطایی ، آهنگی از باباک بیات و تنظیم واروژان
سعی میکنم در هفته های آینده این آهنگ رو روی وب بذارم تا اگر نشنیدید (فکر نمیکنم که کسی نشنیده باشه) حتما این کارو بکنید ...
در مجموع مرحوم بابک بیات بیش از 15 کار رو برای آقای داریوش اقبالی ساخته اند...
و صحبتهای ابراهیم حامدی(ابی) راجع به فوت مرحوم بابک بیات:
قرار بود که بابک از تهران برگرده و شروع به کار کنیم
نمیتونم توضیح بدم که وقتی خبر دادند که این مرد بزرگ فوت کردند چه حالی داشتم..
چند نفر از دوستانم برای مراسم خاکسپاری و بعد از خاکسپاری ایشان به تهران رفتند و برای من
از آن مراسم تصویر برداری کردند و برای من فرستادند اما تا این لحظه نتونستم ببینمش و فکر هم نمیکنم
که هیچ و قت بتونم این ویدئو رو نگاه کنم...
---
این بزرگوار بعد از انقلاب هم،همچنان در کشورمون مشغول خدمت به موسیقی بودند که از کارهایی که بعد
از انقلاب انجام دادند میتونم به همکاریشون با مانی رهنما،حمید حامی و نیما مسیحا اشاره کنم
به زودی لیستی از کارهای ساخته شده توسط بابک بیات (بعد از انقلاب) رو در اختیارتون قرار میدم
از بارزترین فعالیت های از بزرگوار میتونم به موسیقی فیلم ولایت عشق اشاره کنم
که به طور حتم تمام شما این کار را که باصدای محمد اصفهانی اجرا شده شنیده اید
کارهای استاد بابک بیات در قالب موسیقی متن فیلم (بعد از انقلاب) :
عروس (بهروز افخمی)
نقطه ضعف ( محمدرضا اعلامی)
کشتی آنجلیکا ( محمد بزرگنیا)
شاید وقتی دیگر (بهرام بیضایی)
میگر یزد گرد (بهرام بیضایی)
مسافران ( بهرام بیضایی)
عروسی خوبان ( محسن مخملباف)
مرسدس ( مسعود کیمیایی)
ولایت عشق ( مهدی فخیم زاده)
سلطان و شبان ( داریوش فرهنگ)
شکار ( مجید جوانمرد)
طلسم ( داریوش فرهنگ)
پهلوانان نمیمیرند ( حسن فتحی)
پرده ی آخر ( واروژ کریم مسیحی)
اتوبوس ( یدا... صمدی)
سرزمین خورشید ( احمد رضا درویش)
مردی شبیه باران ( سعید سهیلی)
دستهای آلوده ( سیروس الوند)
سام و نرگس ( ایرج قادری)
سمفونی سرزمین خورشید