29-10-2020، 11:02
پارسوا یا پارسواش[۱]parsua در کتیبههای پادشاه آشور شمشی اداد پنجم ۸۲۳ تا ۸۱۰ پیش از میلاد و در کتیبهٔ سناخریب در سال ۶۹۱ پیش از میلاد به مناسبت نبرد در حلوله و همچنین در یک رشته از نامههای آرشیو، پادشاهان آشور که مربوط به حوادث ۶۵۳ تا ۶۵۲ پیش از میلاد است، به عنوان یکی از ایالات منتهی عیلامی ذکر شدهاست.[۲][۳][۴][۵]
نامهای جغرافیایی پارشوا، پارسوا، پارسواش و پارسوماش و انتساب آنها به پارسیها ومراحل مختلف مهاجرت آنها به فلات ایران را نشان میدهد. با توجه به این برداشت، نظریه ای مطرح شده که بر اساس آن پارسیها ابتدا از طریق کناره غربی دریاچه ارومیه و منطقه قفقاز وارد شمال غرب ایران شده و در جنوب دریاچه ارومیه و ایالت پارشوا که در متون اورارتویی به آن اشاره شده، مستقرشدند. با توجه به تصرف منطقه توسط اورارتو) حدود۸۲۰ق. م(پارسیها مجبور شدند به مناطق جنوبیترمهاجرت کرده و درمحدودهای از شمال ماهیدشت تا منطقه سنندج در کردستان که منابع آشوری از آن بارها به عنوان پارسوا یاد کردهاست، استقرار پیدا کنند. با توجه به لشکرکشیهای مکرر آشوریها به غرب ایران وضمیمه کردن پارسوا به قلمرو آشور، پارسیها دوباره مجبور شدند به مناطق جنوبیتر ومجاور قلمرو ایلام و استان کنونی فارس مهاجرت کنند
لوئیس لوین انتهای شمالی دشت ماهیدشت را که راههای خوبی آن نمری مربوط میکند و در آن تپههای تاریخی مهمی وجود دارد برای این ایالت تعیین نمودهاست [۶] نامبرده در نوشتههای جدیدتر خود ناحیه ماهیدشت شمالی و حوالی روانسر را بهترین گزینه دانستهاست [۷] بر اساسهمین جایابی، پارپولا در اطلس تاریخی شرق نزدیک در دوره آشور جدید، نیکور پایتخت پارسوا را در روانسر امروزی جایابی کردهاست. [۸] این جایابی مرزهای شمالی پارسو( با توجه به وسعت این ایالت و مجاورت آن با مانّا) تا منطقه سنندج و مناطق شرقی تر آن میتوانست کشیده شده باشد.
بررسی و مطالعه ارتباط پارسوا با پارسوماش
در خصوص ارتباط پارسوا با پارسوماش نظریات متفاوتی وجود دارد. کایلر یانگ ولوئیسلوین به نوعی این دو را یکی میپندارند و لوین اشاره میکند:در اواخر دوره آشورجدیداشارات به پارسوا در منطقه غرب ایران (استان کردستان) ناپدید شده تا اینکه دوباره در دوره آشوربانیپال در مناطق خیلی جنوبیتر و استان فارس به آن اشاره میشود. در همینجا لوین تأکید میکند درکتیبههای آشوربانیپال است. کایلر یانگ در مقاله نخست خود که به مهاجرت ایرانیها به منطقه زاگرس اختصاص دارد [۱۱] ، بهطور خلاصه ضمن اعتقاد به این مسئله که پارشوای شمال غرب، پارسوای غرب و پارسوماش جنوب غربی ایران در ارتباط باپارسیها قرار دارند، به این نتیجه رسیده که:سه پارسوا یا سه گروه از پارسیها در غرب ایران و تقریباً به صورت همزمان وجود داشتهاند؛ یکی در شمال غرب، دیگری در مرزهای ایلام و آخری در فارس. بر اساس نوشته یانگ مهاجرتی از شمال غرب، به غرب و سپس جنوب غربی ایران صورت نگرفته و اشاراتی که در این زمینه وجود دارد، نتیجه برداشت نادرست از منابع است. [۱۲] یانگ در مقاله جدید خود نظری تقریباً متفاوت ارائه میکند. [۱۳] او در اینجاضمن یکی شمردن ایالتهایااسامی پارسوا، پارسواش وپارسوماش محل آن را در زاگرس مرکزی جایابی کرده و هرگونه ارتباط این اسامی را باجنوب غربی ایران و پارس دوره بعد رد میکند و پارسوماش کتیبه سناخریب وآشوربانیپال را نیز در زاگرس مرکزی جایابی کرده و کوراش را نیز حاکم همین منطقه میداند. او تأکید میکند:پارسوای (زاگرس مرکزی) که به نظر او با پارسوماش یکیاست (نمیتوانسته هیچ ارتباط مستقیمی با پارسه(Parsa)در فارس که در زمان داریوش هخامنشی ایجاد شد داشته باشد ؛ [ امیلی کورت نیز بهطور ضمنی این نظریه را که تمامی اسامی مورد بحث تنها به یک ایالت در غرب ایران اشاره دارند، تأیید کردهاست)
یانگ برای توجیه جایابی پارسوماش در زاگرس مرکزی دلایلی ذکر میکند:مکانیدر زاگرس مرکزی ( منطقه اردلان)برای پارسوای آشوربانیپال کاملاً متقاعدکننده است. آشوربانیپال درتوصیف شکست و ویرانی ایلام) سال۶۴۶ق. م (اغراق زیادی کردهاست. دادههای باستان شناسیچنین ویرانیرا تأیید نمیکنند و سلسله ایلام بعد از این تاریخ نیز به حیات خود ادامه دادهاست. از طرف دیگر پارس از سرزمین جلگه ای ایلام فاصله زیادی داشته و اغلب از یورش دشمنان بینالنهرینی خود در امان بودهاست. از این رو به نظرنمیرسد پادشاه پارس که بر ناحیه نزدیک انشان حکومت میکرد، این قدر ترسیده باشدکه پسر خود را به عنوان گروگان به دربار آشور فرستاده باشد. پادشاه پارسوای زاگرس مرکزی میتوانست از لشکرکشی آشوریها بیشتر متأثر شده باشد. پادشاهان این ناحیه زاگرس به صورت سنتی متحد ایلام و بابل در برابر آشور بودند و نزدیکی آنها به آشورمیتوانست زمینه ترس آنها را فراهم کند.
به احتمال قوی پارس بعدی در انشان است در زمان داریوش هخامنشی ایجاد شده و جنوب غرب ایران واستان فارس فاقد هر گونه اثری از مهاجرت اقوام آریایی در عصر آهن و بعد از آن بودهاست.از همان هزاره سوم پیش از میلاد، شمار نامهای جغرافیایی آریایی در آسیای صغیر و روی هم رفته در آسیای غربی رواج یافت.
همچنین همین پارسوماش که از گذشته تا امروز به ریختهای گوناگون کاربرد بسیار داشت و دارد. به جز از پارسوماش در آن زمان بخشها و کرانههای چندی وجود داشتند که نامهای آریایی و شهروندان غیر آریایی داشتند.[۲۲]
دیاکونوف پیشنهاد میکند که پارسه یا پارسوآ و پارثوا Parthava سه گونه ریهت ریشه گرفته از واژهٔ باستانی Parsava به چمار (معنی) «استخوان دندهٔ سینه و پهلو و مرز» هستند که Parsava نیز با واژهٔ هند و اروپایی Gerk به چم «استخوان دندهٔ سینه و جناغ سینه» و واژهٔ اوستایی و واژهٔ استی Fars به چمار پهلو و مرز، پیوند دارد.
همهٔ این سرزمینها که به آن نمارش (اشاره) رفت در مرز ماد، در بخش جنوب (پارسه) در بخش خاور (مشرق) (پارثوا) و در باختر آن پارسوا جای داشتهاست؛ بنابراین هیچ نیازی به پندار اینکه این نام بدست پارسیان از اپاختر (شمال) به اواخشتر (جنوب) آورده شده نیست.
همانطور که شایمنداست ناسانی (تفاوت) دو نام پارسی و پارتی دستاورد ناسانی گویش باشد و بهدرستی این هر دو نام یک تبار باشد، گمان میرود پارسه نیز براستی یک واژهٔ مادی باشد، در برابر واژهٔ فارسی باستان پارثه Partha و واژهٔ باستانی پارثوا با پارسوا برابر میشود.
هرچند این ریشهیابی نشانی از هوشمندی دارد ولی گمان بسیار اینست که پارسه نام تیرهای باشد از ایرانیان، که به سوی فارس یا استان خوزستان کنونی رفتند و آن سرزمین انشان نام گرفتهاست.
در سال ۸۳۰ پیش از میلاد، سده ایی پیش از به قدرت رسیدن خانوادهٔ هخامنش در پارسوماش، شلمنسر سوم پادشاه آشور از ۲۷ شاهک سرزمین آسیانینشین پارسوا، در جنوب غربی زاگرس به گونه همزمان باج گرفت.
نام این شاهکها در سالنامهٔ این شاه یاده شدهاست که هیچیک آریایی نبودند. یک سده دیگر آشور بانیپال وارد سرزمین عیلام گردید و پس از آنکه خاک عیلام را به توبره کشید، بنابر دیدگاه گیرشمن نیز نخستین تماس آشوریان با پارسیان، نه در پارسوا، ونکه (بلکه) در مرز عیلام، و در پارسوماش بودهاست.
موقعیت پارسوا از نگاه مورخان
پارسوا جنوبیتر از زاب کوچک و در دیاله علیا قرار داشت و از یکسو با نواحی مختلف نامار و توپ لیاش در دیالهٔ وسطی و سفلی و از دیگر سو با ماننا و نواحی مختلف متمایل به ماننا و بالاخره با نواحی مختلفهٔ ماد هممرز بود. همچنین از کتیبههای اورارتویی مشهود است که پارسوا میان ماننا و سرزمین بابلی نامار قرار داشت. از مجموع مراتب فوق چنین نتیجه گرفته میشود که پارسوا را باید در حدود کردستان و شهرستان سنندج کنونی جستجو کرد. دیاکونف در اثر خود بهنام تاریخ ماد مینویسد: بخش علیای رود دیاله و شاخهها و شعب آن در مثلث شهرهای کنونی سلیمانیه، سر پل ذهاب و سنندج از اواسط قرن نهم پیش از میلاد پارسوا نامیده میشدهاست.
در متون زمان آشور ناسیراپال دوم محل کشور پارسوا با بخشهای جنوبی کشور زاموا هممرز است. این نکته لازم است تصریح شود که بر خلاف عقیدهٔ رایج تنها وجه مشترک لفظ پارسوا با پارس این است که هر دو اصطلاح به زبان پهلوی به معنی نگهبان و محافظ میباشند. باید در نظر گرفت که پارسوا ناحیهای زراعی بوده و مردم آن اسکان یافته بودند و فرض اینکه ساکنان آن، سرزمین خویش را رها کرده به پارس که ۶۰۰ کیلومتر با آنجا فاصله داشتهاست کوچ کرده باشند بسیار دشوار است.
عدهای از محققان محل پارسوا را در نقاط بسیار شمالیتر قرار میدهند و نزدیکی آن را به نامار در نظر نمیگیرند ولی این بدان معنی است که پارسوا از لحاظ حدود ارضی با پادشاهیهای آراشتوا، آمکا و آتا منطبق بوده. در سالنامههای آشور ناسیراپال دوم محل کشور پارسوا به بخشهای جنوبی زاموا نزدیک است و سه شاهک آتا، آراشتوا و آمکا جزو سرزمین زاموا بودند ولی زبان مردم پارسوآ کماکان کاسپی بودهاست.
نامهای جغرافیایی پارشوا، پارسوا، پارسواش و پارسوماش و انتساب آنها به پارسیها ومراحل مختلف مهاجرت آنها به فلات ایران را نشان میدهد. با توجه به این برداشت، نظریه ای مطرح شده که بر اساس آن پارسیها ابتدا از طریق کناره غربی دریاچه ارومیه و منطقه قفقاز وارد شمال غرب ایران شده و در جنوب دریاچه ارومیه و ایالت پارشوا که در متون اورارتویی به آن اشاره شده، مستقرشدند. با توجه به تصرف منطقه توسط اورارتو) حدود۸۲۰ق. م(پارسیها مجبور شدند به مناطق جنوبیترمهاجرت کرده و درمحدودهای از شمال ماهیدشت تا منطقه سنندج در کردستان که منابع آشوری از آن بارها به عنوان پارسوا یاد کردهاست، استقرار پیدا کنند. با توجه به لشکرکشیهای مکرر آشوریها به غرب ایران وضمیمه کردن پارسوا به قلمرو آشور، پارسیها دوباره مجبور شدند به مناطق جنوبیتر ومجاور قلمرو ایلام و استان کنونی فارس مهاجرت کنند
لوئیس لوین انتهای شمالی دشت ماهیدشت را که راههای خوبی آن نمری مربوط میکند و در آن تپههای تاریخی مهمی وجود دارد برای این ایالت تعیین نمودهاست [۶] نامبرده در نوشتههای جدیدتر خود ناحیه ماهیدشت شمالی و حوالی روانسر را بهترین گزینه دانستهاست [۷] بر اساسهمین جایابی، پارپولا در اطلس تاریخی شرق نزدیک در دوره آشور جدید، نیکور پایتخت پارسوا را در روانسر امروزی جایابی کردهاست. [۸] این جایابی مرزهای شمالی پارسو( با توجه به وسعت این ایالت و مجاورت آن با مانّا) تا منطقه سنندج و مناطق شرقی تر آن میتوانست کشیده شده باشد.
بررسی و مطالعه ارتباط پارسوا با پارسوماش
در خصوص ارتباط پارسوا با پارسوماش نظریات متفاوتی وجود دارد. کایلر یانگ ولوئیسلوین به نوعی این دو را یکی میپندارند و لوین اشاره میکند:در اواخر دوره آشورجدیداشارات به پارسوا در منطقه غرب ایران (استان کردستان) ناپدید شده تا اینکه دوباره در دوره آشوربانیپال در مناطق خیلی جنوبیتر و استان فارس به آن اشاره میشود. در همینجا لوین تأکید میکند درکتیبههای آشوربانیپال است. کایلر یانگ در مقاله نخست خود که به مهاجرت ایرانیها به منطقه زاگرس اختصاص دارد [۱۱] ، بهطور خلاصه ضمن اعتقاد به این مسئله که پارشوای شمال غرب، پارسوای غرب و پارسوماش جنوب غربی ایران در ارتباط باپارسیها قرار دارند، به این نتیجه رسیده که:سه پارسوا یا سه گروه از پارسیها در غرب ایران و تقریباً به صورت همزمان وجود داشتهاند؛ یکی در شمال غرب، دیگری در مرزهای ایلام و آخری در فارس. بر اساس نوشته یانگ مهاجرتی از شمال غرب، به غرب و سپس جنوب غربی ایران صورت نگرفته و اشاراتی که در این زمینه وجود دارد، نتیجه برداشت نادرست از منابع است. [۱۲] یانگ در مقاله جدید خود نظری تقریباً متفاوت ارائه میکند. [۱۳] او در اینجاضمن یکی شمردن ایالتهایااسامی پارسوا، پارسواش وپارسوماش محل آن را در زاگرس مرکزی جایابی کرده و هرگونه ارتباط این اسامی را باجنوب غربی ایران و پارس دوره بعد رد میکند و پارسوماش کتیبه سناخریب وآشوربانیپال را نیز در زاگرس مرکزی جایابی کرده و کوراش را نیز حاکم همین منطقه میداند. او تأکید میکند:پارسوای (زاگرس مرکزی) که به نظر او با پارسوماش یکیاست (نمیتوانسته هیچ ارتباط مستقیمی با پارسه(Parsa)در فارس که در زمان داریوش هخامنشی ایجاد شد داشته باشد ؛ [ امیلی کورت نیز بهطور ضمنی این نظریه را که تمامی اسامی مورد بحث تنها به یک ایالت در غرب ایران اشاره دارند، تأیید کردهاست)
یانگ برای توجیه جایابی پارسوماش در زاگرس مرکزی دلایلی ذکر میکند:مکانیدر زاگرس مرکزی ( منطقه اردلان)برای پارسوای آشوربانیپال کاملاً متقاعدکننده است. آشوربانیپال درتوصیف شکست و ویرانی ایلام) سال۶۴۶ق. م (اغراق زیادی کردهاست. دادههای باستان شناسیچنین ویرانیرا تأیید نمیکنند و سلسله ایلام بعد از این تاریخ نیز به حیات خود ادامه دادهاست. از طرف دیگر پارس از سرزمین جلگه ای ایلام فاصله زیادی داشته و اغلب از یورش دشمنان بینالنهرینی خود در امان بودهاست. از این رو به نظرنمیرسد پادشاه پارس که بر ناحیه نزدیک انشان حکومت میکرد، این قدر ترسیده باشدکه پسر خود را به عنوان گروگان به دربار آشور فرستاده باشد. پادشاه پارسوای زاگرس مرکزی میتوانست از لشکرکشی آشوریها بیشتر متأثر شده باشد. پادشاهان این ناحیه زاگرس به صورت سنتی متحد ایلام و بابل در برابر آشور بودند و نزدیکی آنها به آشورمیتوانست زمینه ترس آنها را فراهم کند.
به احتمال قوی پارس بعدی در انشان است در زمان داریوش هخامنشی ایجاد شده و جنوب غرب ایران واستان فارس فاقد هر گونه اثری از مهاجرت اقوام آریایی در عصر آهن و بعد از آن بودهاست.از همان هزاره سوم پیش از میلاد، شمار نامهای جغرافیایی آریایی در آسیای صغیر و روی هم رفته در آسیای غربی رواج یافت.
همچنین همین پارسوماش که از گذشته تا امروز به ریختهای گوناگون کاربرد بسیار داشت و دارد. به جز از پارسوماش در آن زمان بخشها و کرانههای چندی وجود داشتند که نامهای آریایی و شهروندان غیر آریایی داشتند.[۲۲]
دیاکونوف پیشنهاد میکند که پارسه یا پارسوآ و پارثوا Parthava سه گونه ریهت ریشه گرفته از واژهٔ باستانی Parsava به چمار (معنی) «استخوان دندهٔ سینه و پهلو و مرز» هستند که Parsava نیز با واژهٔ هند و اروپایی Gerk به چم «استخوان دندهٔ سینه و جناغ سینه» و واژهٔ اوستایی و واژهٔ استی Fars به چمار پهلو و مرز، پیوند دارد.
همهٔ این سرزمینها که به آن نمارش (اشاره) رفت در مرز ماد، در بخش جنوب (پارسه) در بخش خاور (مشرق) (پارثوا) و در باختر آن پارسوا جای داشتهاست؛ بنابراین هیچ نیازی به پندار اینکه این نام بدست پارسیان از اپاختر (شمال) به اواخشتر (جنوب) آورده شده نیست.
همانطور که شایمنداست ناسانی (تفاوت) دو نام پارسی و پارتی دستاورد ناسانی گویش باشد و بهدرستی این هر دو نام یک تبار باشد، گمان میرود پارسه نیز براستی یک واژهٔ مادی باشد، در برابر واژهٔ فارسی باستان پارثه Partha و واژهٔ باستانی پارثوا با پارسوا برابر میشود.
هرچند این ریشهیابی نشانی از هوشمندی دارد ولی گمان بسیار اینست که پارسه نام تیرهای باشد از ایرانیان، که به سوی فارس یا استان خوزستان کنونی رفتند و آن سرزمین انشان نام گرفتهاست.
در سال ۸۳۰ پیش از میلاد، سده ایی پیش از به قدرت رسیدن خانوادهٔ هخامنش در پارسوماش، شلمنسر سوم پادشاه آشور از ۲۷ شاهک سرزمین آسیانینشین پارسوا، در جنوب غربی زاگرس به گونه همزمان باج گرفت.
نام این شاهکها در سالنامهٔ این شاه یاده شدهاست که هیچیک آریایی نبودند. یک سده دیگر آشور بانیپال وارد سرزمین عیلام گردید و پس از آنکه خاک عیلام را به توبره کشید، بنابر دیدگاه گیرشمن نیز نخستین تماس آشوریان با پارسیان، نه در پارسوا، ونکه (بلکه) در مرز عیلام، و در پارسوماش بودهاست.
موقعیت پارسوا از نگاه مورخان
پارسوا جنوبیتر از زاب کوچک و در دیاله علیا قرار داشت و از یکسو با نواحی مختلف نامار و توپ لیاش در دیالهٔ وسطی و سفلی و از دیگر سو با ماننا و نواحی مختلف متمایل به ماننا و بالاخره با نواحی مختلفهٔ ماد هممرز بود. همچنین از کتیبههای اورارتویی مشهود است که پارسوا میان ماننا و سرزمین بابلی نامار قرار داشت. از مجموع مراتب فوق چنین نتیجه گرفته میشود که پارسوا را باید در حدود کردستان و شهرستان سنندج کنونی جستجو کرد. دیاکونف در اثر خود بهنام تاریخ ماد مینویسد: بخش علیای رود دیاله و شاخهها و شعب آن در مثلث شهرهای کنونی سلیمانیه، سر پل ذهاب و سنندج از اواسط قرن نهم پیش از میلاد پارسوا نامیده میشدهاست.
در متون زمان آشور ناسیراپال دوم محل کشور پارسوا با بخشهای جنوبی کشور زاموا هممرز است. این نکته لازم است تصریح شود که بر خلاف عقیدهٔ رایج تنها وجه مشترک لفظ پارسوا با پارس این است که هر دو اصطلاح به زبان پهلوی به معنی نگهبان و محافظ میباشند. باید در نظر گرفت که پارسوا ناحیهای زراعی بوده و مردم آن اسکان یافته بودند و فرض اینکه ساکنان آن، سرزمین خویش را رها کرده به پارس که ۶۰۰ کیلومتر با آنجا فاصله داشتهاست کوچ کرده باشند بسیار دشوار است.
عدهای از محققان محل پارسوا را در نقاط بسیار شمالیتر قرار میدهند و نزدیکی آن را به نامار در نظر نمیگیرند ولی این بدان معنی است که پارسوا از لحاظ حدود ارضی با پادشاهیهای آراشتوا، آمکا و آتا منطبق بوده. در سالنامههای آشور ناسیراپال دوم محل کشور پارسوا به بخشهای جنوبی زاموا نزدیک است و سه شاهک آتا، آراشتوا و آمکا جزو سرزمین زاموا بودند ولی زبان مردم پارسوآ کماکان کاسپی بودهاست.