01-03-2021، 11:36
(01-03-2021، 11:26)Thyme نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(27-02-2021، 11:18)امیررضا* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.آقا یه استعدادِ مُسَلَّم نویسندگی داریم ما اینجا : @فرنودِ بن گیومرث
نفهمیدم چیشد : |
که هرکدوم از بچه های فلشخورُ داره با ذهن خلاقش وارد یه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان سایِنس فیکشِن و یا شایدم رمانتیک و بلکه هم درام میکنه ^^*
....................................
و حالا نظرِ من راجب اپیزود هفتمِ عزیزم *-*
با اینکه من از اواخر اپیزود وارد شدم و چارتا دیالوگ سلام و احوالپرسی بیشتر نداشتم ._.* و کُل داستانُ دق مرگ شدم تا برسم قسمتیکه خودم هستم -_-*
اما پسررر ذکر جزییاتت عالیه : {لیوانِ روی میز را بر می دارد و انگشت سبابه ش را به دورِ لبه آن می کشد}
فقط حواست باشه خیلی دیگه به جزییات پرداختن ریتمتُ کند نکنه !
خُب اوج داستانم بنظر من اون قسمتی بود که سیج زوم کرده بود رو تایم که مثلا تحت تاثیرش قرار بده .-.
مخصوصاااا این تیکه آخرش :
جک : خوبه ، حالا بگید چی می خورید.
سِیج : خردلی.
لانا : اون سس نیست؟
سِیج: رنگ رو می گم.(رو به تایم) رنگ لباست خردلیه. قشنگه.
تایم : اوه.. ممنون.
شتتتت این تیکه عالیه >_<*
مثه این سریالایی که تا دختر ، پسره در فاصله بیست سانتی متری هم قرار میگیرن .. یهو اون قسمت تموم میشه و آدم میخوای زمینُ گاز بزنی D:
آمم .. یه خوبی دیگه هم که داشت این بود که کنارهم گذاشتن کرکترهات کاملا سلیقه ی خودت بود و نه اکیپای دوستانه ای که بچه ها دارن.
مثلا بالاخره من مطمئن شدم که @Волшебник پسره
.....
پی اس: یه چیز جالب بگم .. من کلا خیلی به ندرت خواب می بینم ولی دیشب خواب فلشخورُ دیدم برای اولین بار :| البته بی ربط بود چون خواب دیدم صابر مدیرم کرده :|
پی اس 2 : راستش چون الان همه کلاسا و جزوه ها و کارای درسیمون با گوشی و لپ تاپه ..
من معمولا سعی میکنم وقتاییکه برای تفریح میام نت زیاد متن نخونم چون استفاده میداوم از گوشی و فلان چشمامو به شدت اذیت میکنه ..
میخوام بپرسم این اپیزودا که بهم مرتبط نیستن؟ اشکالی نداره من فقط اپیزودایی که خودم یا یه سری شخصیتهای مورد علاقم هستن رو بخونم که؟
به حول قوّه الهی ، سلام.
آقا من از صفتِ استعدادم خیلی خوشم اومد. مسلم. خیلی پر ابهت و با صلابته.
این که به سایِنس فیکشن بودن اشاره کردی هم ده از ده چون درسته که هدف اینه که ژانرش به وحشت نزدیک بشه ولی پسر، ساینس وسایکولوژی اگه نباشه آب دوغ خیاری می شه. شبیه فیلم ترسناک های آب دوغ خیاری که همش باید یه چیزی پخ کنیم تو دوربین . برای همین هی دارم لفتش می دم و کرکتر ها رو سعی می کنم پدر مادر دار وارد کنم.
و آ آفرین ، این یه نقد خیلی سازنده س. این که توصیف کردن خیلی کار سختیه و آیا دارم به اندازه انجامش می دم و خوب یا خیر. چون این اپیزود آخر بیش تر شبیه نمایشنامه شد تا داستان. ولی به نظرم خواننده بهتر باهاش ارتباط می گیره تا اپیزود های قبلی.
و این که آره ، این تهش خیلی تینیجری و نتفلیکسی شد ولی به نظرم لازم بود. و دیدی از اولش گفت زرد مایل به نارنجی ؟ انگار یکهویی می فهمه که آهان گرفتم ، این خردلیه. و همین طور می گه خردلی : دی
و چه خوب که این قدر خوشت اومده. حالا صبر کن اپیزود خودت. قیومتیه ها . قیومت.
و نکته آخر راجع به اپیزود ها :
به هم ربط دارند ولی چون شوما دانشجو و محصلید و در راه این مملکت زحمت می کشید تا ما در برابرِ ممالکِ غرب چیزکی برای عرض اندام داشته باشیم می تونید با توجه به وقت و حوصله خودتون گزینش کنید و یک دیالوگ از این اپیزود و یک خط توصیف از اون یکی مزّه مزّه کنید بره و همین بر سر ما تاجیست از موهبت الهی.
ارادتمندِ شما، فرنود.