امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دختری که رهایش کردی

#1
نقد و بررسی کتاب صوتی دختری که رهایش کردی

نام جنگ همیشه تداعی‌گر تباهی و ویرانی است؛ اما چه چیزی قصه‌های جنگ را برای ما جذاب می‌کند؟ شاید بتوان گفت آنچه در ورای این مفهوم تلخ روایت می‌شود برای خواننده جذاب است. عشق یکی از مفاهیمی است که در پس قصه‌های جنگی که روایت می‌شود لایه‌های پنهان‌تری از جنگ را به ما نشان می‌دهد که قبلاً نمی‌دیدیم. جوجو مویز نویسنده رمانتیک نویس انگلیسی در کتاب صوتی دختری که رهایش کردی روایت تازه‌ای از جنگ و عشق دارد.


دختری که رهایش کردی 1

خلاصه داستان دختری که رهایش کردی
دختری که رهایش کردی دو روایت از دو زندگی است که اگرچه در نهایت به هم گره می‌خورند اما هر کدام در زمان و مکانی جداگانه اتفاق می‌افتند. «لیو» و «سوفی» شخصیت‌های اصلی این دو روایت هستند که یکی از آنها در زمان حال و دیگری یک قرن قبل در زمان جنگ جهانی دوم در فرانسه زندگی می‌کند. اما آنچه این دو زن را بعد از یک قرن به هم پیوند می‌دهد یک تابلوی نقاشی است. تابلویی عجیب که زندگی هر دوی آن‌ها را تغییر می‌دهد.
درباره کتاب صوتی دختری که رهایش کردی
دختری که رهایش کردی عنوان رمانی عاشقانه از جوجو مویز خالق کتاب معروف من پیش از تو است که مثل رمان‌های قبلی او طرفداران زیادی دارد. این کتاب اولین بار در سال 2012 منتشر شد و خیلی زود به صدر پرفروش‌های جهان در این ژانر پیوست.
شاید تصور بسیاری قبل از خواندن این کتاب تنها این باشد که جوجو مویز این بار هم یک روایت عاشقانه برای خواننده دارد اما تفاوت این رمان با رمان‌های قبلی او روایت اصلی آن است که در واقع چشاندن طعم تلخ و زجرآور جنگ به مخاطب و به تصویر کشیدن اثرات مخربش روی زندگی انسان‌های معمولی است. او با تعلیق عشق و تاریخ توانسته در بخش مربوط به سال‌های جنگ جهانی جنگ را از نگاه یک زن عاشق و مصمم ترسیم کند. نویسنده از همان ابتدای کتاب خواننده را با خود همراه می‌کند و در انتها او را به ساحل امن آرامش می‌رساند. کتاب صوتی دختری که رهایش کردی با ترجمه شیدا رضایی با خوانش راضیه هاشمی و رضا عمرانی از سوی انتشارات ماه اوا منتشرشده است.
درباره جوجو مویز؛ نویسنده‌ی عاشقانه‌های معاصر
جوجو مویز نویسنده انگلیسی در سال 1969 در انگلستان به دنیا آمد. طرفداران رمان‌های عاشقانه نام جوجو مویز را با کتاب‌های من پیش از تو و پس از تو می‌شناسند. او در سال‌های اخیر توانسته نام خود را با فروش بالای بیشتر آثارش به جهانیان معرفی کند. مویز 12 سال از زندگی خود را صرف روزنامه‌نگاری کرده است و از سال 2002 با انتشار کتاب «سرپناه بارانی» داستان‌نویسی را به شکل حرفه‌ای شروع کرد و از آن زمان تقریبا هر سال یک رمان جدید منتشر کرده است.
دو کتاب معروف «من پیش از تو» و «من پس از تو» از او خیلی زود مشهور شد و سرو صدای زیادی به پا کرد. او یکی از نویسندگانی است که با نوشتن رمان‌های عاشقانه توانسته جزو افرادی باشد که اکثر رمان‌هایش به صدر پرفروش‌ها و پرطرفدارها برسد.
رمان دختری که رهایش کردی در سال 2012 منتشر شد و به نوعی دنباله‌ای بر رمان «ماه عسل در پاریس» است. دختری که رهایش کردی رمانی است که علاوه‌بر فروش بالا توجه بسیاری از منتقدان را هم به خود جلب کرده و با استقبال و فروش خوبی که داشته جزو آثار محبوب مویز بین طرفداران او قرار گرفته است. او در همه‌ی رمان‌هایش به ویژه در کتاب دختری که رهایش کردی زبان ساده و روانی دارد.
«سرپناه بارانی»، «من پیش از تو»، «پس از تو»، «میوه‌ی خارجی»، «اسب رقصان»، «یک به علاوه یک» و «موسیقی شب» ،«کشتی نوعروسان»، «هنوز هم من»، «ماه عسل در پاریس»، «آخرین نامه‌ی معشوق»، «ماه عسل در پاریس»، «خلیج نقره‌ای» و «رها در باد» از دیگر آثار ترجمه شده‌ از جوجو مویز در ایران هستند که فروش خوبی داشته‌اند.

دختری که رهایش کردی 1

در بخشی از کتاب صوتی دختری که رهایش کردی می‌شنویم
خواب غذا می‌دیدم. باگت‌های ترد، خمیر سفید خالص نان که هنوز بخار از روی آن بلند می‌شد و پنیر آب‌شده که از شدت نرمی در بشقاب حرکت می‌کرد و انگور و آلو که در کاسه‌هایی روی هم چیده شده بودند، هوا تاریک و عطرآگین بود. داشتم دستم را بلند می‌کردم و یکی برمی داشتم که خواهرم جلویم را گرفت. «بلند شو»، زمزمه کردم: «گرسنمه». «سوفی، بیدار شو!» می‌توانستم مزه آن پنیر را حس کنم، داشتم یه لقمه از ربلوچون بر می داشتم و روی یک تکه بزرگ از آن نان گرم می‌مالیدم، بعد هم یک انگور در دهانم انداختم. می‌توانستم شیرینی و عطر قوی آن را حس کنم.
اما دست خواهرم آنجا روی کمرم بود و جلویم را می‌گرفت. بشقاب‌ها ناپدید و بوها محو شدند. دستم را دراز کردم تا بگیرمشان، ولی از دستم در رفتند، مثل حباب‌های صابون.


«سوفی.»
«چیه؟»
«اونا اورلین «رو گرفتن!» به پهلو چرخیدم و نگاهی انداختم. خواهرم، مثل من، یک کلاه پنبه‌ای به سر داشت تا گرم بماند. صورتش، حتی در نور ضعیف شمع، رنگ‌پریده و چشمانش از شدت هراس، گرد شده بود. «اورلین رو گرفتن، طبقه پایین هستن» ذهنم کم کم شروع به کار کرد. از پایین صدای فریاد مردها به گوش می‌رسید، صداهایشان در حیاط سنگی می‌پیچید، صدای مرغ‌ها از مرغدانی می‌آمد. در این تاریکی عمیق، باد به صورتی وحشتناک زوزه می‌کشید. صاف در تختم نشستم، لباسم را دور خودم پیچیدم و سعی کردم تا شمع کنار تختم را روشن کنم.
تلوتلوخوران از او گذشتم و خود را به پنجره رساندم و با عجله راهی طبقه پایین شدم. سپس به حیاط رفتم و به سوی سربازانی شتافتم که نور ماشین چهره‌شان را روشن کرده بود. به برادر کوچکم زل زدم که دستانش روی سرش بود و سعی می‌کرد خود را از جلوی قنداق تفنگ‌هایی که برای زدنش پایین می‌آمدند، کنار بکشد. چی شده؟»
«اونا همه چیزو درباره خوک میدونن.»


دختری که رهایش کردی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط βάરãɲ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  دختری که موهایش را کوتاه کرده
  گفتگوی تلخ دختری 9 ساله با "خــــدا"
Exclamation «دختری که آینده را می‌دانست» در ایران
  دختری با ژاکت خاکستری و البته مـوهای بلنـد
  دختری دلش شکست
  آی مرد تو روی هرچی نامرده سفید کردی
  گفتگو از مرگ انسانیت است(مطئن باش اگه نخونی ضرر کردی 3پاس هم نمیخواد فقط بخون)
  از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی...
  هی یو عایا تاحالا عاشقی کردی ؟
  دختری که برای رسیدن به عشقش 6 سال کارکرد

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان