01-06-2021، 11:16
فصل نهم:Roof Under Town
Ракета готова к запуску
я повторяю
Ракета готова к запуску
_
ریکتافن:همونجا وایسا!من اسلحه دارم!
دمپسی:احمق!منم تانک دمپسی!
ریکتافن:آه بلانسکی فکر کردم یه فرد مسلح اومده خِر منو بگیره
دمپسی:حالا که تو اومدی خِر ما رو گرفتی،هی...دیگه منو بلانسکی صدا نکن
ریکتافن:باشه دامپسی مشکلی نیست...
دمپسی:دمپسی!
نیکولای:ریکتافن؟!
ریکتافن:نیکولای ما اینجاییم!
دمپسی:نیکولای؟
ریکتافن:این همیشه صدای یک مرد بدبخت مسته...
نیکولای:ریکتافن؟!دمپسی؟!
دمپسی:کجا بودی مرد؟
نیکولای:زامبی...زامبیه بهم حمله کرد اومدم که با بطری بزنم تو سرش یه اینجا ظاحر شدم بطری رو زدم تو سر خودم...
ریکتافن:خفه شو ما با هم اومدیم اینجا
نیکولای:من توی آسانسور بودم
دمپسی:هه آسانسور
ریکتافن:اینجا آسانسور نداره
نییکولای:تو از کجا میدونی؟
ریکتافن:من قبلا اینجا بودم،اینجا یه سایت تحقیقاتی مربوط به روسیس
دمپسی:تو تا حالا توی زندگیت پاتو به جاهای تمیز گذاشتی؟نگاه کن،اینجا همش خونیه
نیکولای:تاکئو!
تاکئو:هی!!
نیکولای:داره با همون آسانسور میاد پایین
ریکتافن:ببینم این همون اسانسوری بود که میگفتی؟
نیکولای:مگه همون نیست
دمپسی:یعنی هر کی اینو ساخته مهندس بوده
تاکئو:شما ها اینجا چیکار میکنید؟
نیکولای:دلتو خوش نکن ما اسلحه نداریم...
دمپسی:عالی شد حالا ما وسط این ناکجا آباد باید دنبال اسلحه بگردیم:-|
ریکتافن:اسلحه لازم نیست ما با دفترچ...دفترچه...دفترچه!دفترچه من کجاس؟
دمپسی:دفترچه خاطرات؟
ریکتافن:نه یک دفترچه،یک دفترچه راهنما بود...
نیکولای:این کی بود؟
تاکئو:الان مشکل ما این دفترچه آشغالیه؟
نیکولای:گوش کنید!
[رادیو:دراگوویچ...کرانچنکوو...اشتاینر...آماده برای پخش نووا 6]
ریکتافن:لعنتی...اینجا،اینجا اونجایی که میگفتم نیست...
دمپسی:پس کجاس؟
ریکتافن:Ascension
я повторяю
Ракета готова к запуску
_
ریکتافن:همونجا وایسا!من اسلحه دارم!
دمپسی:احمق!منم تانک دمپسی!
ریکتافن:آه بلانسکی فکر کردم یه فرد مسلح اومده خِر منو بگیره
دمپسی:حالا که تو اومدی خِر ما رو گرفتی،هی...دیگه منو بلانسکی صدا نکن
ریکتافن:باشه دامپسی مشکلی نیست...
دمپسی:دمپسی!
نیکولای:ریکتافن؟!
ریکتافن:نیکولای ما اینجاییم!
دمپسی:نیکولای؟
ریکتافن:این همیشه صدای یک مرد بدبخت مسته...
نیکولای:ریکتافن؟!دمپسی؟!
دمپسی:کجا بودی مرد؟
نیکولای:زامبی...زامبیه بهم حمله کرد اومدم که با بطری بزنم تو سرش یه اینجا ظاحر شدم بطری رو زدم تو سر خودم...
ریکتافن:خفه شو ما با هم اومدیم اینجا
نیکولای:من توی آسانسور بودم
دمپسی:هه آسانسور
ریکتافن:اینجا آسانسور نداره
نییکولای:تو از کجا میدونی؟
ریکتافن:من قبلا اینجا بودم،اینجا یه سایت تحقیقاتی مربوط به روسیس
دمپسی:تو تا حالا توی زندگیت پاتو به جاهای تمیز گذاشتی؟نگاه کن،اینجا همش خونیه
نیکولای:تاکئو!
تاکئو:هی!!
نیکولای:داره با همون آسانسور میاد پایین
ریکتافن:ببینم این همون اسانسوری بود که میگفتی؟
نیکولای:مگه همون نیست
دمپسی:یعنی هر کی اینو ساخته مهندس بوده
تاکئو:شما ها اینجا چیکار میکنید؟
نیکولای:دلتو خوش نکن ما اسلحه نداریم...
دمپسی:عالی شد حالا ما وسط این ناکجا آباد باید دنبال اسلحه بگردیم:-|
ریکتافن:اسلحه لازم نیست ما با دفترچ...دفترچه...دفترچه!دفترچه من کجاس؟
دمپسی:دفترچه خاطرات؟
ریکتافن:نه یک دفترچه،یک دفترچه راهنما بود...
نیکولای:این کی بود؟
تاکئو:الان مشکل ما این دفترچه آشغالیه؟
نیکولای:گوش کنید!
[رادیو:دراگوویچ...کرانچنکوو...اشتاینر...آماده برای پخش نووا 6]
ریکتافن:لعنتی...اینجا،اینجا اونجایی که میگفتم نیست...
دمپسی:پس کجاس؟
ریکتافن:Ascension