امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

به پا خاستن برای انسانیت

#1
به پا خاستن برای انسانیت 1



معرفی کتاب به پا خاستن برای انسانیت
کتاب به پا خاستن برای انسانیت نوشته جان ایزو است که با ترجمه امیرمحمد پهلونژاد و عباس صاحبی منتشر شده است. کتاب به پا خاستن برای انسانیت به این می‌پردازد چگونه مسئولیت‌پذیری موجب تغییرات ژرف در زندگی می‌شود.

درباره کتاب به پا خاستن برای انسانیت
مسئولیت‌پذیری یکی از بزرگ‌ترین مشکلات جامعه امروز است. در این کتاب، جان ایزو، نویسنده در کتاب به پا خاستن برای انسانیت، به موضوع مسئولیت‌پذیری و نقش آن در اصلاح خانواده، سازمان و اجتماع پرداخته است. ایزو برای تبیین بهتر این مسئله به روایتِ زندگی افراد معمولی‌ای پرداخته که با پیش‌قدم‌شدن، به‌سادگی توانسته‌اند فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند.

«مسئولیت‌پذیری» تک‌تک افراد جامعه در موقعیت فردی خود؛ به این معنا که اگر هر کسی در هر جا، چه خانه، چه محل کار و چه اجتماع، با ظلم، اجحاف، سوءرفتار، قانون‌شکنی و سوءاستفاده از یک انسان و یا امکانات جامعه روبه‌رو شد، لازم است برای دفع شر پیش‌قدم شود و اخلاقی و مسئولیت‌پذیرانه بپاخیزد و دست به اقدام بزند. البته شرط لازمِ چنین اقدامی رفتارِ مسئولیت‌پذیرانه و اقدام مستقیم خود فرد است. اگر همه افرادِ جامعه از کودک تا بزرگسال، یاد بگیرند، به‌جای آنکه منتظر اقدام دیگران باشند، در حد توان خود، در برابر هر نوع رفتارِ خارج از انصاف و قانون پیش‌قدم شوند و بپاخیزند، آن‌گاه شرایط زندگی فردی و اجتماعی همه جهانیان بسیار بهتر از این خواهد شد.

خواندن کتاب به پا خاستن برای انسانیت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب برای همه کسانی است که می‌خواهند در اجتماع خود، سازمانی که در آن کار می‌کنند یا تمام دنیا تغییرات بزرگ‌تری ایجاد کنند. همچنین برای آن‌هایی است که می‌خواهند ازدواج بهتر یا آینده شغلی و حرفه‌ای موفق‌تری داشته باشند. این کتاب مخصوصِ همه مدیران و صاحبان کسب‌وکار است که دوست دارند کارکنانشان همچون صاحبان کار رفتار کنند. این کتاب برای همه کسانی است که به قدرتِ تک‌تک افراد برای ایجاد تغییر معتقدند و یا برای پذیرش چنین باوری آمادگی دارند.

بخشی از کتاب به پا خاستن برای انسانیت
فصل اول: محدوده پنج ردیفی مسئولیت پذیری

هر یک از ما فقط در محدوده پنج‌قدمی خودمان قدرت نفوذ و اثرگذاری داریم.

اما در همین محدوده نیز دنیا تغییر می‌کند!

مسئولیت‌پذیری همه‌چیز را دگرگون می‌کند و نقطه آغاز آن لحظه‌ای است که در شرایط خاص قرار می‌گیریم و به این نتیجه می‌رسیم که ما تنها کسی هستیم که توانایی و مسئولیت تغییر وضعیت را دارد. در این کتاب خواهیم دید که اگر در محدوده پنج‌قدمی مسئولیت‌مان هر آنچه از دستمان برمی‌آید را انجام دهیم، می‌توانیم باعث بهبود شرایط زندگی مشترک، شغل، موقعیت سازمانی، زندگی و دنیای اطرافمان شویم.

اگر خودمان را فردی مسئول و توانمند بدانیم که می‌تواند منشأ تغییر باشد، ورق برمی‌گردد و همان اتفاقی رخ می‌دهد که در بازی دوران کودکی‌مان، «گرگم به هوا»، بارها شاهد آن بوده‌ایم؛ گرگ دنبال بقیه می‌دود و سعی می‌کند آن‌ها را بگیرد و لحظه‌ای که دستش به کسی می‌خورد، جریان بازی تغییر می‌کند.

خب، شما گرگید. شما مسئول شادمانی خود، خشنودی در روابط با همکاران، موفقیت سازمانی و بهبود شرایط زندگی‌تان هستید. شما حتی نسبت به همسایه‌ها، اهل محل، فقرا و بی‌خانمان‌ها و گرم‌شدن کره زمین هم مسئولید.

بهتر است بگویم همه ما عامل تغییریم. اگر هریک از ما، نسبت به کاری که برعهده گرفته‌ایم، مسئولانه رفتار کنیم و بهترین کاری را که از دستمان برمی‌آید انجام دهیم، هم اوضاع بهتر می‌شود، هم کار و زندگی رضایت‌بخش‌تر و مفرح‌تری خواهیم داشت و هم به موفقیت بیشتری دست می‌یابیم.

البته منظورم این نیست که عوامل بیرونی بر زندگی، شادمانی و موفقیت ما اثر قابل توجهی ندارند. گاهی مدیران مستبد، همسران بسیار سرزنشگر، والدینی که نمی‌توانند شرایط خوبی برای موفقیت ما فراهم کنند یا شرایط خاصی که با آن روبه‌رو هستیم (مثل گرم‌شدن زمین) چنان اوضاع را بغرنج و پیچیده می‌کنند که ترجیح می‌دهیم فکر کنیم نمی‌توانیم کاری انجام دهیم؛ زیرا یک قربانی نمی‌تواند به‌سادگی تغییر ایجاد کند. اما وقتی انتخاب می‌کنیم که بر این پرسش‌ها تمرکز کنیم: «من چه‌کار می‌توانم بکنم؟» و «من چگونه می‌توانم اقدام کنم؟» ناگهان احساس توانمندی می‌کنیم.

درباره «بار مسئولیت» صحبت نمی‌کنم. بسیاری از ما همین الان هم احساس مسئولیت زیادی داریم؛ احساس نیاز به اصلاح همه چیز. مسئولیت‌پذیری مورد نظر من، رهایی‌بخش است؛ یعنی انتخاب کاری که می‌توانید در محدوده اثر و نفوذتان انجام دهید، بدون آنکه نگران اقدامات دیگران باشید!

محدوده پنج ردیفی مسئولیت پذیرییکی از ساده‌ترین و عمیق‌ترین تجربه‌های زندگی من در ژانویه ۲۰۰۲، در یک هواپیما رخ داد. در یکی از روزهای سرد و برفی کلیولند، چند لحظه قبل از اینکه درِ هواپیما بسته شود، خودم را به پرواز رساندم. خیلی سریع متوجه شدم همه کسانی که در اطرافم نشسته‌اند، حال مناسبی ندارند و عصبانی به‌نظر می‌رسند. به‌محض اینکه نشستم، خانمی که کنارم بود، گفت: «رئیسم آدم احمقیه که منو فرستاده به این خرابه. مشتری‌ها اینجا هیچی نمی‌خرن و هیچ‌وقت هم نخواهند خرید. رئیسم آدم احمقیه». مردی آن‌طرف‌تر، بعد از شنیدن این جمله‌ها، گفت: «خانم! فقط رئیس شما نیست که احمقه، همه آن‌هایی که این خط هوایی را مدیریت می‌کنند هم احمق‌اند. ببینید: جای پا به اندازه کافی نداریم؛ مثل همیشه تأخیر داریم؛ به یخِ روی بال‌ها نگاه کنید؛ احتمالاً قراره همه ما توی این پرواز بمیریم».
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان