24-07-2021، 23:29
بلد نبودی دوست داشتنِ منو!
كه بايد وسط شلوغی زنگ ميزدی ميگفتی:
"كاش تو اينجا بودی جای همه"
نه اينكه منو يادت بره و بعد از ساعتها پيام بدی بگی درگير بودم، يا اون وقتا كه ميرفتی مسافرت بايد بهم زنگ ميزدی ميگفتی اينجا همه چيز خوبه اما عالی نيست چون تو نيستی، بلد نبودی دوست داشتن منو كه اون وقتی كه جلو تلويزيون ميشستی فيلم ميديدی بايد برام مينوشتی كه اگه پيشت نشسته بودم چقدر فيلم برات ديدنیتر ميشد، بلد نبودی دوست داشتنِ منو كه روزايی كه قهر بوديم بايد بیهوا ميومدی ميگفتی ازت دلخورم، اما دوست داشتنت نميذاره دور بمونم ازت...
نه اينكه انقدر دور بشيم ازهم كه يادمون بره يه چيزی كمه توی زندگيمون!
بايد وقتی ميگفتم دلم تنگ شده سوييچ رو ميچرخوندی توی ماشين و قطع كرده نكرده صدای بوق زدنت پشت پنجره ميپيچيد توی گوشم كه منتظرم بودی
نه اينكه صدای بوق تلفنی كه روم قطع كرده بودی بره توی تمام تنم...
بلد نبودی دوست داشتن منو
كه بدونی وقتی تب ميكردم نبايد تاب مياوردی از بیخبری، نه اينكه فكر كنی ببينی آخرين دعوا مقصر كی بود...
بلد نبودی كه بفهمی بايد دو دستی ميچسبيدی بهم، ميچسبيدی به خواستنم!
بايد منو از همه بيشتر ميخواستی...
كه اگه ميگفتن از دنيات فقط يه نفرو ميتونی برداری بری تو دست ميذاشتی رو من!
بايد ميجنگيدی برام...
جوری كه نرسه كسی به پات...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
انقدری كه حسرت شد همه چيز...
حسرتِ يه دونفرهی پر از عشق...
يه دو نفرهی بیكم و كاست...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو
كه بدونی اين نصف و نيمه بودنا حالمو خوب نميكنه،
بايد ديوونهوار عاشقی ميكردی برام...
#نيلوفر_رضايی
كه بايد وسط شلوغی زنگ ميزدی ميگفتی:
"كاش تو اينجا بودی جای همه"
نه اينكه منو يادت بره و بعد از ساعتها پيام بدی بگی درگير بودم، يا اون وقتا كه ميرفتی مسافرت بايد بهم زنگ ميزدی ميگفتی اينجا همه چيز خوبه اما عالی نيست چون تو نيستی، بلد نبودی دوست داشتن منو كه اون وقتی كه جلو تلويزيون ميشستی فيلم ميديدی بايد برام مينوشتی كه اگه پيشت نشسته بودم چقدر فيلم برات ديدنیتر ميشد، بلد نبودی دوست داشتنِ منو كه روزايی كه قهر بوديم بايد بیهوا ميومدی ميگفتی ازت دلخورم، اما دوست داشتنت نميذاره دور بمونم ازت...
نه اينكه انقدر دور بشيم ازهم كه يادمون بره يه چيزی كمه توی زندگيمون!
بايد وقتی ميگفتم دلم تنگ شده سوييچ رو ميچرخوندی توی ماشين و قطع كرده نكرده صدای بوق زدنت پشت پنجره ميپيچيد توی گوشم كه منتظرم بودی
نه اينكه صدای بوق تلفنی كه روم قطع كرده بودی بره توی تمام تنم...
بلد نبودی دوست داشتن منو
كه بدونی وقتی تب ميكردم نبايد تاب مياوردی از بیخبری، نه اينكه فكر كنی ببينی آخرين دعوا مقصر كی بود...
بلد نبودی كه بفهمی بايد دو دستی ميچسبيدی بهم، ميچسبيدی به خواستنم!
بايد منو از همه بيشتر ميخواستی...
كه اگه ميگفتن از دنيات فقط يه نفرو ميتونی برداری بری تو دست ميذاشتی رو من!
بايد ميجنگيدی برام...
جوری كه نرسه كسی به پات...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
انقدری كه حسرت شد همه چيز...
حسرتِ يه دونفرهی پر از عشق...
يه دو نفرهی بیكم و كاست...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو
كه بدونی اين نصف و نيمه بودنا حالمو خوب نميكنه،
بايد ديوونهوار عاشقی ميكردی برام...
#نيلوفر_رضايی