امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اشعاری برای اهل بیت

یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن

دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن

با ذوالفقار حضرت مولا ، بیا و بعد
دلهای شیعه را پر حس غرور کن

با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنی مان عبور کن

امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
امشب بساط گریه ما را تو جور کن

یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان
یا خاطرات عمه تان را مرور کن

هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن
پاسخ
آگهی
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد

آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد



مقصود از تکلم طور از تو گفتن است

موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد



روز ازل برای گلوی تو هیچ کس

غیر از خدای عز و جل خونبها نشد



در خلقتش زمین و مکانهای محترم

بسیار آفرید ولی کربلا نشد



گرچه هزار سال تو را گریه کرده اند

یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد



ما گندم رسیده شهر ری توایم

شکر خدا که نان تو از من جدا نشد



یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

حالا که کربلای تو روزی ما نشد



داغ تو اعظم است تحمل نمی شود

در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
پاسخ
مدعیـــان گـــر زنند دعوی بالاتــری
پرچم اربابـــ ما از همه بالاتر استـــ . . .
پاسخ
عشق را افسانه کردی یاحسین

عقل را دیوانه کردی یاحسین

در ره معبود بی همتای خویش

همّتی مردانه کردی یاحسین

تا قیامت در دل اهل ولا

منزل و کاشانه کردی یاحسین

گِرد شمع بی زوال خویشتن

عالمی پروانه کردی یاحسین

جان و مال و هستی خود را فدا

در ره جانانه کردی یاحسین

جُرعه نوشانِ میِ توحید را

سرخوش از پیمانه کردی یاحسین

خویشتن را بهر صهبای شهود

ساقی میخانه کردی یاحسین

کاکُل اکبر به هنگام وداع

از محبّت شانه کردی یاحسین

اصغر شیرین زبانت را چو گل

هدیۀ جانانه کردی یاحسین

العطش گویان طفلان از قفا

گوش کردی یا نه کردی یاحسین

از برای شامیان بی وفا

گنج در ویرانه کردی یاحسین

ذکر یارب یارب اندر فتلگاه

با خدا مستانه کردی یاحسین

عالمی را در عزای خویشتن

تا ابد غمخانه کردی یاحسین

در فراقت خرّم دلخسته را

اُستُن حنّانه کردی یاحسین
پاسخ
نزدیک اربعین، دل جا مانده ها گرفت…
یک بینوا برای خودش ربنا گرفت…

 

هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟
از این سوال، دل پرخون ما گرفت…

 

آقا مگر “بَدان” به حریمت نمیرسند؟
پس “حُر” که بود که جام بلا گرفت…؟

 

باشد؛ محل نده… نبرم اربعین حرم…
اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت…

 

آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت:
نوکر ز اشک خود سفر کربلا گرفت…

 

اما ز راه دور؛ سلام حضرت حسین…
باران اشک، از این روضه ها گرفت
پاسخ
به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است

برای گریه شدن آبشار هم خوب است



تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا

کمی خجالت از این انتظار هم خوب است



اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا

ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است



گمان کنم که نمی بینمت، بگو غلط است

امید دادن این بی قرار هم خوب است



کسی به فکر شما نیست، همه خوبند

ملال نیست دگر، کار و بار هم خوب است



مرا ببند که من جای دیگری نروم

برای عبد فراری حصار هم خوب است



هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است

کمی هوا وسط این غبار هم خوب است



اگر نشد برسم من به پابوسی تو

برای این دل من وصف یار هم خوب است



برای اینکه به دست آورم دلت را من

قسم به فاطمه داغدار هم خوب است



مرا ببخش به دردت نخورد نوکریم

که بخشش دل این شرمسار هم خوب است



اگر که پای رکابت نشد شهید شوم

برای کشتن ما زلف یار هم خوب است



اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد

امید آمدنت بر مزار هم خوب است
پاسخ
آگهی
نومید و مفلسیم و نداریم هیچکس

نقد وجود داده به تاراج صد هوس

نالان بگرد کعبه کوی تو چون جرس

عصیان هزار عمر و گرفتار یک نفس

لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس

کز خلد بهشت لطف تو صدبار خوشترس
پاسخ
دوباره قبلهٔ دل مایل است سویِ نجف
تمام حاجت من نذر آرزوی نجف

نگرد بهتر از آن خطه نیست در عالم
برای کعبه قسم بوده آبروی نجف

طواف قامت توحید بوده مقصودش
کسی که راه بیفتد به جستجوی نجف

به بوسه های بر انگور آن ضریح قسم
دلیل مستی ما هست در سبوی نجف

بدست شاه نجف می شود قضا تقسیم
بهار می رسد از هر نسیم هوی نجف

بهشتیان همه گویند آشناست چقدر
یقین که عطر بهشت است مثل بوی نجف
پاسخ
کاش در پشت در سوخته مسمار نبود
خانه در سیطره ی افعی و کفتار نبود


مثل شمشیر پدر بودی و در بند غلاف
آه افسوس دمی فرصت پیکار نبود


مرد و مردانه به پای پدرت جان دادی
کارت ای مرد کم از میثم تمّار نبود


شک ندارم که به جز مادرت آن لحظه ی شوم
هیچکس مثل تو در شهر ، علی وار نبود


هیچکس مثل تو از مردم نامردم شهر
اینهمه دلزده و خسته و بیزار نبود


آنقدر خسته که بی آمدنی پر بزنی
آنقدر خسته که یک فرصت دیدار نبود


درد این شهر فقط بغض علی بود و علی
عادت کهنه ی این خطه جز انکار نبود


مادرت گفت: منم! دختر پیغمبرتان
گوش وامانده ی این خطه بدهکار نبود


پشت در خواست که خیبرشکنش حفظ شود
عشق میسوخت ولی باز کسی یار نبود


ثلث سادات جهان کم شد و پروانه شدی
کاش در پشت در سوخته مسمار نبود


کربلا جلوه ی هفتاد و سه تن بود اگر
هیزم و میخ در و آتش و دیوار نبود...
پاسخ
چو ماه گشت دف لا اله الا الله
نواخت از شعف لا اله الا الله

چه بیم محتسب امشب؟که با ولای علی
خوشیم در کنف لا اله الا الله

علی ولی خدا و خدا ولی علی ست
که کعبه شد نجف لا اله الا الله

چو گنج در ولای علی نهان شده است
به غمزه در صدف لا اله الا الله

هر آنکه گفت علی حق و حق علی ست, به حق
زده ست بر هدف لا اله الا الله

می ولایت حیدر به کوزه ی توحید
شکفته روی رف لا اله الا الله

علی پرست تواند خدا پرست شود
علی ست هر طرف لا اله الا الله

کسم علی ست در آن بی کسی که می خوانند:
به عزت و شرف لا اله الا الله
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان