24-07-2022، 9:28
"بدر" يادش مانده آن روزی كه ميلرزاندی اش
آن رجز هایی كه ميخواندی و ميترساندی اش
ذوالفقارت شكل "لا" با دستهای كوتاه بود
"لا اله" آن روز در دستان "الّا الله" بود
تيغ را بالا كه بردی ، آسمان رنگش پريد
تا فرود آمد ، زمين خود را كمی پايين كشيد
حمزه يك چشمش به ميدان چشم ديگر سوی تو
تيغ را گم كرده است از سرعت بازوی تو
ذوالفقار آنگونه با سرعت به هركس خورده است
مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مُرده است
خشم تو از رعدِ يا قهّار و يا جبّار بود
بعد از آن بارانِ يا ستّار و يا غفّار بود
بعد از آن باران ، عجب رنگين كمانی ديده ام
ديده ام نور تو را از هر طرف چرخيده ام
خطبه های نا تمامت را بيا كامل بگو
بی الف بی نقطه اصلاً بی حروف دل بگو
در دلم "قد قامتِ" عشقت قيامت ميكند
قصّه ام را بشنو از نی چون حكايت ميكند
تو اگر ميخواهی از خورشيد روشن تر شوم
رخصتی فرما غبار جامهی قنبر شوم
دم به دم تابنده تر ، سيلابِ نوری پشت نور
از همه زيباتری ، چشم حسودان كورِ کور
"ما رَمَيتِ" تير تو زيباست ، بر دل ميزنی
چونكه از دل ميزنی يك راست بر دل ميزنی
باز هم حس ميكنم حوض دلم دريا شده است
مثل اينكه يا علی هايم صد و ده تا شده است
آن رجز هایی كه ميخواندی و ميترساندی اش
ذوالفقارت شكل "لا" با دستهای كوتاه بود
"لا اله" آن روز در دستان "الّا الله" بود
تيغ را بالا كه بردی ، آسمان رنگش پريد
تا فرود آمد ، زمين خود را كمی پايين كشيد
حمزه يك چشمش به ميدان چشم ديگر سوی تو
تيغ را گم كرده است از سرعت بازوی تو
ذوالفقار آنگونه با سرعت به هركس خورده است
مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مُرده است
خشم تو از رعدِ يا قهّار و يا جبّار بود
بعد از آن بارانِ يا ستّار و يا غفّار بود
بعد از آن باران ، عجب رنگين كمانی ديده ام
ديده ام نور تو را از هر طرف چرخيده ام
خطبه های نا تمامت را بيا كامل بگو
بی الف بی نقطه اصلاً بی حروف دل بگو
در دلم "قد قامتِ" عشقت قيامت ميكند
قصّه ام را بشنو از نی چون حكايت ميكند
تو اگر ميخواهی از خورشيد روشن تر شوم
رخصتی فرما غبار جامهی قنبر شوم
دم به دم تابنده تر ، سيلابِ نوری پشت نور
از همه زيباتری ، چشم حسودان كورِ کور
"ما رَمَيتِ" تير تو زيباست ، بر دل ميزنی
چونكه از دل ميزنی يك راست بر دل ميزنی
باز هم حس ميكنم حوض دلم دريا شده است
مثل اينكه يا علی هايم صد و ده تا شده است