گفتگو آزاد | نُسخه [467]

[THEDARKNESS]

جااان

---

یه عکس بزار ستون دلمون تنگ شد

---

آره آره. تابستون باز بود که خیلی وقته نرفتم گردش =)
ابورفاعه برای تفریحی که بری جوجه سیخ بزنی یه ناهاری بخوری خوبه نه گردش گروهی و برای تفریح هیجانی نداره

آره کافه صورتی کلا همش صورتیه

خب بقیه میرن ما بومی ها معمولا نمیریم . یه بار منم ببرید
یکم میدونی فضاش سنگینه حالت نا امنی داره

حالا من کلا خیلی ضایعم نمیدونم چطوری هر طوری لباس بپوشم یه آشنا از ۱ کیلومتری هم میشناسه. فکر کنم یه ۱۰ تا ۱۲ نفری دیدن وقتی داشتم با دخترا شوخی میکردم. خلاصه تجربه بدی بود

نمدونم والا نزدیک خوابگاه بود رفتیم):

آره ادرسشو  پیدا کردم مرسییییD:

مارو هم بومیا بردن والابیا ولی فک نکنم جا باشه بشینی رو پای راننده بشین تا برسیم

اون بستگی به شانس داره که نداری شایدم بلد نیستی خوب استتار کنی

مگه خوابگاهتون کجاست؟

برو خوب بود بگو منم برم

بعضی ها راحتن من فرض کن خواهر مادر زن پسر خاله بابام رو دیدم همین که کاسب هم نیستم کار رو سخت تر میکنه . آشناها بیشترن. و خب اسنپ میگیرم دیگه اسنپ رو که ازم نگرفتن.

استتار؟ کاپشن داشتم کلاهش رو سرم بود ماسک هم زده بودم =)
کلا نمیدونم چطوری میشناسن

---

یه عکس بزار ستون دلمون تنگ شد

من زشتم عکس نمیزارم

وَخ جَم کو خادته