امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم

#31
بد بخت ها
پاسخ
 سپاس شده توسط kalantar123
آگهی
#32
برای من این اومد.TongueTongueTongueBig GrinBig GrinBig GrinSmileSmile:cool:


 کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم  4

بچه ها معذرت می خوام اشتباهی فرستادم. ولی با دیدن این تصاویر خخخخخخخخخخخخخخخیییییییییییییییییییییییییییییلی ناراحت شدم.cryingcrying
پاسخ
#33
چی بگمUndecidedcryingcryingcryingcryingcrying
پاسخ
#34
این که اینا خیلی گناه دارن و بدبختن جای خود دارد و قبول ولی چه ربطی به تار موی دخترا داره کسی مجبورتون نکرده Sleepyاین خود پسرا هستن که دندشون میخاره و هیزن(البته نه همه ی پسرا) شرط میبندم اگه توی یه خیابون امثال این ادما باشن و چند تا دختر پسرا فقط حواسشون به اون چندتا دختره و به این بدبختا توجهی نمیکنن بازم تاکید میکنم که نه همه ی پسرا...!
اصلا به روی خودم هم نمی آورم
که نیستی

هر روز صبح
شماره ات را می‌گیرم
زنی می‌گوید : دستگاه مشترک ِ ...
حرفش را قطع می‌کنم
صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم ؟
خوبی ؟ سرما که نخورده ای ؟
می‌دانی دلم چقدر برایت تنگ شده است ؟

چند ثانیه ای سکوت می‌کنم
من هم خوبم
مزاحمت نمی‌شوم

اصلا به روی خودم هم نمی آورم
که نیستی
پاسخ
 سپاس شده توسط kalantar123
#35
وقتی این هارا می ببینم غذا از گلویم پایین نمی رود و خواب به چشمانم نمیایید.Tongue
پاسخ
#36
cryingcryingcryingcryingcrying
مخاطب های امروزی روهرچی بیشترخاص کنی بی خاصیت ترمیشن:306: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم  4
پاسخ
آگهی
#37
اینو باید به اون مسولین.....نشون داد که با این که روی گنج خوابیدیمو کشورمون منابع زیادی رو داره بازم فقرو بدبختی تو جامعه هست

(05-08-2012، 10:50)nakisa. نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
این که اینا خیلی گناه دارن و بدبختن جای خود دارد و قبول ولی چه ربطی به تار موی دخترا داره کسی مجبورتون نکرده Sleepyاین خود پسرا هستن که دندشون میخاره و هیزن(البته نه همه ی پسرا) شرط میبندم اگه توی یه خیابون امثال این ادما باشن و چند تا دختر پسرا فقط حواسشون به اون چندتا دختره و به این بدبختا توجهی نمیکنن بازم تاکید میکنم که نه همه ی پسرا...!

حرفات تا حدودی درسته ولی این منظورش این بود که مسولین به جای اینکه به تار موی دخترا گیر بدن یکم به وضع مردم توجه داشته باشن
البته اینم بگم دخترای امروزی از پسرا هم بدترن و تا یه پسر میبینن دستوپاشون شل میشه بعضیاشون که به پسرا متلک هم میندازن(البته بعضی از دخترا)بازم تاکید میکنم بعضی از دخترا!!!!!!!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://nowhe.blogfa.com/
پاسخ
 سپاس شده توسط *parmida*
#38
ميتونيم بهشون فكر كنيم و كمكي هم داشته باشيم ولي كار زيادي از دستمون بر نمياد كسي ديگه بايد چاره بيانديشن بيشتر نميگم ديگه خودتون بفهمينcryingAngry
زندگي كن و لبخند بزن به خاطر آن هايي كه با لبخندت زندگي ميكنن
از نفست آرام ميگيرند و به اميدت زنده هستند و با يادت خاطره ميسازند Sad
پاسخ
 سپاس شده توسط *parmida*
#39
(01-02-2012، 16:11)Ati jun نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
حتما تا آخر بخونید
من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت

روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من تو او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود؟؟؟
HuhHuhHuh
حتما تا آخر بخونید
من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت

روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من تو او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود؟؟؟
HuhHuhHuh

آخی خیلی تفلک بود دلم براش سوخت,کاش ما هم بعضی وقتها خودمونو جای کسی بذاریم که گاهی قضاوتش میکنیم و گاهی بهش میخندیمp336p336p336
پاسخ
 سپاس شده توسط تروشکا
#40
cryingcryingcrying
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Thumbs Up دختری که موهای 1.5 متری خود را می فروشد تا...
Rainbow دختری که رشد زبانش توقف نداشت!!!+عکس
  تصاویری که با دیدن آن باید بگوییم "اللهم عجل لولیک الفرج"
  سرگذشت دختری که فکر میکند در خانه تنها است
  دختری که خدا از او عکس می گرفت!!!+عکس
  برای دیدن اسم عشقتون کلیک کنید
  دختری که هشت سال است فقط پیتزا میخورد+تصاویر دختری که هشت سال است فقط پیتزا میخورد+ت
  اینها رو میدونستین؟! / امتحان کن تا باورتون بشه
  مارال دختری ایرانی که در اروپا کارگر جنسی شد
  با دیدن این عکس دیگه احساس تنهایی نمی کنی!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان