امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دانشمندي كه حفره ي معلوليتش را پشاند-فصل

#1
Question 
استيون هاوكين دانشمندي كه دركودكي بيماري ميگير كه اعضاي تمام بدنش معلول ميگردد ايشان وطرح بزگي كه در سردارند تمام دنيا را به خود جلب كردنگاهی به نظریه استيفن هاوكينگ درکتاب «طرح بزرگ» درباره اینکه عالم را خدایی آفریده یا نه؟موضوع کتاب به زبان ساده پیرامون منشاء جهان و قانونمندی‌هاست. قوانین طبیعی به چه دلیل هستند؟ و اصلاً چرا هستند؟ جهان ما از کجا آمده است... آیا ما به یک تئوری همه جانبه و جامع نزدیک شده‌ایم که بتواند به همه پرسش هایمان در مورد جهان پاسخ دهد؟ خدا اینجا چه نقشی دارد؟ و ...

استیفن هاوکینگ می‌نویسد: ما در دنیایی حیرت انگیز و گیج کننده زندگی می‌کنیم. می‌خواهیم معنای آنچه را که در پیرامون خویش می‌یابیم بدانیم و دوست داریم بپرسیم، سرشت جهان چیست؟ جایگاه ما در آن کجاست؟ از کجا آمده‌ایم و آمدنمان بهر چه بوده‌است؟ منشأ جهان چیست و چرا به صورت کنونی‌اش در آمده‌است؟ جهان چگونه به پایان خواهد رسید؟

او در جای دیگر می نویسد: ممکن است روشی که کیهان به وجود آمده هماهنگ با قوانین دانش باشد که در این صورت نیازی نیست به خدا متوسل بشویم تا تصمیم بگیریم که کیهان چگونه آغاز شده‌است. بشر، راز خلقت جهان را گشوده‌است. جهان می‌تواند به طور خود بخود (خود با خود)، خودش را از هیچ به وجود آورَد، به علاوه می‌تواند در حالت‌های متفاوت ایجاد شده باشد و همه مشاهدات و محاسبات براین نظر صحه می‌گذارد.

نگارنده آنچه را که نقل می کند از فضای مجازیست که مطالب برجسته کتاب را نقل و نقدهای انجام گرفته توسط پاره ای از دانشمندان هم مطرح شده است.

ما در این جا نمی خواهیم به شرح و اثبات و نفی نظریه او بپردازیم اما انگيزه اين نوشته نقد و اظهارنظری در باره نظرات اوست كه در آن از عقيده سابق خود در كتاب معروفش بنام "تاريخچه زمان" مبني بر اينكه براي عالم يك خالق هوشمند را قبول داشته است، عدول نموده و گفته است كه خدا عالم را نيافريده، بلكه بيگ بنگ دستاورد قوانين فيزيك است. يا در جاي ديگري مي گويد، لازم نيست ما با التماس از خدا، او را به زحمت بياندازيم تا عالم بچرخد.

گرچه او در كتاب "تاريخچه زمان" خود بارها، باورش به وجود خداوند را آشكارا اظهار مي كند. از باب نمونه در آخرين پاراگراف كتاب مي نويسد: اما اگر یک تئوری کامل کشف کنیم، باید به مرور زمان برای همگان، مفهوم شود نه فقط برای شماری دانشمند، بنا براین همه ما، فیلسوفان ، دانشمندان و مردم عادی، خواهیم توانست در بحث این پرسش که چرا ما و کیهان وجود داریم شرکت کنیم. اگر پاسخ آن را پیدا کنیم، پیروزی فرجامین خرد انسان خواهد بود، زیرا آنگاه ما ذهن خدا آگاهی خواهیم یافت.

به قول دکتر فریتز شیفر (Fritz Schaefer) که نطقی از او در پایان کتاب "تاریخچه زمان" ( ترجمه محمد رضا محجوب چاپ شرکت انتشار) آورده شده است: "تاریخچه زمان" درباره خداوند بسیار سخن می گوید. در این کتاب از آغاز تا پایان از خداوند یاد شده است. در واقع استیون هاوکینگ بسیار بیش ار آنکه یک کیهان شناش باشد نظرش را درباره خداوند سامان داده بود. خود این اظهار نظر، بسیار مهم است و ما را بر آن تشویق می کند بیابیم که چرا این چنین دانشمندی هرچه بیشتر تحقیق می کند و به قول خود، به یافته های بیشتری دست می یابد ایمانش به خداوند کمتر می شود، تا جایی که حتی وجود او را تقریبا انکار می کند یا او را خالق عالم نمی داند؟

اظهار نظر اخیر او در نفی خدا در خلقت عالم در داخل جامعه اسلامي ما انعكاس بسيار كم رنگي در حد هیچ، داشت. شايد به اين علت كه اين قدر درباره وجود خدا با منكران آن، بحث و جدل شده است كه ديگر كسي را نه بجز آنچه قبلا گفته شده مطلبي هست كه بگويد و نه اميدي به راه حلي.

نگارنده در عنوان کردن این مطلب، قصد مطرح نمودن مطالب معمولی گذشته را ندارد، بلکه قصد دارد این سلسله بحث ها را از زاویه دیگری بنگرد، تا شاید موضوعات گفته و شنیده نشده ی دیگری هم مطرح شود.

موضوع را قبل از اينكه به بحث اثبات وجود خدا يا هر مطلبي پيرامون آن بپردازیم، با این سوال مهم آغاز می کنیم که چرا انديشمندان علوم تجربي مانند فيزيك، شيمي، پزشكي، نجوم.... و اصولا مكتب تجربه، به خدا باوري مشهور نيستند كه هيچ، بلكه اغلب آنها، منكر خدا بوده و حتي بعضي مخالف شديد خدا باوري اند. یا حتی اگر اکثریت آنها هم این طور فکر نکرده باشند و نکنند دیگران و پیروانشان درباره آنها چنین باورهایی دارند و به همین علت به تقلید آنها، از خدا باوری بنحوي گريزانند.

براي اين منظور لازم است دقتي به ماهيت مكتب تجربه و سير آن در طول تاریخ بيفكنيم:

فصل اول: مکتب تجربه

1 - مكتب تجربه که سابقه بسیار طولانی در تاریخ دارد، سيري از پایين به بالا داشته است. توضيح اينكه اگر مثلا از پنج هزار سال پیش به این طرف به مجموعه زندگي انسان ها نگاه كنيم، به يقين مي دانيم كه انسان ها در آن زمان، زندگي بسيار ساده و ابتدایي داشته اند. چند نفر دور هم، چند راس گاو و گوسفند يا شتر - نسبت به محل زيستشان - در كنار يك بِركه آب يا رودخانه و كشتزاري كوچك و بزرگ - نسبت به تمكنشان- همه زندگيشان را تشكيل مي داده است. اما كم كم در جامعه آن روز، وسایلي به خدمت گرفته شد. مانند اينكه چرخ اختراع شد كه خود تحول بزرگي در جابه جا كردن اشيا و انسان ها بود. هر اختراع و كشف، فكر انسان ها را بیشتر تهييج كرد كه يك پديده ديگر به آن بيفزايند و در برنامه زيست شان، كمي راحتي، يا سرعت ايجاد نمايند. اين روند از یک نقطه آغاز و با یک زاویه باز همچنان تا به امروز ادامه دارد كه طي آن با هزاران كشف و اختراع، هزاران راز و رمز، از پشت پرده غيب به صحنه شهود آمده است.

زحمت بي حد و حصر همه دست اندركاران این مکتب كه دريچه هاي بسياري به روي انسان ها از همان مبدایي كه فرض كرديم تا به امروز گشوده است، در خور ستايشي بي پايان است. اما مجموعه حرکت این مکتب ویژگی هایی داشته که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف : اين مكتب از نقطه آغاز و اولين كشف و اختراع تا به امروز، هيچ برنامه اي براي اختراع و كشف نداشته است بلكه اكثريت بسيار بزرگي از اين اختراعات، تصادفي صورت گرفته است. به عبارت ديگر مي توان گفت اين اختراعات و كشفيات، مانند جنين هايي در رحم طبيعت بوده اند كه به تدريج در بطن طبيعت، بزرگ شده و هر موقع كه زمان تولد هر كدام فرا رسيده، نظام عالم، يك نفر را مامور زاياندن آن نموده و آن نوزاد به دنیا آمده و به نام او ثبت شده است. اين خود البته باز هم از قدر و منزلت آنها نمي كاهد. چون هيچ عقل حكيمي براي زاياندن يك بچه، آدم نا واردِ غير صالحي را مامور نمي كند. چه در آن صورت، مادر يا بچه يا هر دو، از بين خواهند رفت. پس همه اينها افرادي صالح، شايسته و درخور احترامي بزرگند.

ب : مجموع بزرگان مکتب تجربه، نه در آغاز حرکت و نه در هیچ مرحله ای برنامه ای مبنی بر اینکه بعد از آنچه که کرده اند چه اتفاقی خواهد افتاد و چه کار دیگری، چه اختراع یا کشفی خواهند نمود، و نه هر آنچه را که یافته و عرضه کرده اند، در گذشت زمان چه خواهد شد و آن برنامه به کجا خواهد انجامید؟ نداشته اند. در حقیقت می توان گفت آنها کورمال کورمال حرکت کرده و چیزهایی یافته اند. من باب مثال چند وقت پیش که با مخترع موبایل مصاحبه می شد، او ضمن گفتن اینکه: حدود دو دهه پیش با صرف 4 میلیون دلار پول و 4 سال وقت اولین گوشی موبایل را که در تولید انبوه ساختیم، 2 کیلو وزن و چهار هزار دلار ارزش داشت و نمی دانستیم که با آن چه باید کرد، چون عملا غير قابل استفاده بود. حتی امروز هم که در این مدت کوتاه، کار و مصرف موبایل به اینجا رسیده است که می بینید، بازهم نمی دانیم فردا چه خواهد شد و سرنوشت این وسیله به کجا خواهد انجامید.

بسیار داروها که ساخته اند تا دردهای انسانها را درمان کنند حتی بعد از صدور آخرین مجوزها برای مصرف، ملاحظه شده که بسیار مضر حتی می توانند کشنده باشند. حتی سازگاری قابل اعتمادی بین رشته های مختلف این مکتب وجود ندارد. مثلا موبایل را علمای مخابرات که رشته ای از فیزيک است ساخته اند، ولی علمای پزشکی آن را احتمالا برای سلامتی اقشار مختلف و شاید همه ضرر بار می دانند.

ج : هیچ کدام از پرچمداران این مکتب حتی مجموعه آنها هم نمی دانند که کار این تحقیقات به کجا خواهد انجامید. حتی نمی دانند بعد از اینهمه زحمت و مشقت طی قرن ها که زندگی انسان ها را به کلی دگرگون کرده، به نحوی که به هیج وجه امکان بر گشت به عقب نیست. آیا برای انسان ها در مجموع، که با وسایل زندگی بسیار ساده در قدیم، عمر به سر مي كردند، دغدغه و نگرانی بیشتری برای سالم و راحت زیستن فراهم کرده اند، يا فراغت، سلامت، امنیت و راحتی بیشتری ؟

د : از دیگر ویژگی های این مکتب اینست که حتي اگر امور آخرتی انسان ها را به کلی از برنامه هاشان حذف کنیم، کمتر توجهی به امور معنوی و اخلاق در جوامع انسانی داشته و دارد. البته گروه های دیگری از اندیشمندان و دلسوزان در طول تاریخ پیوسته بوده اند که در ترویج معنویت و اخلاق مجاهدت های بلیغ کرده اند ولی مطمئنا از مکتب تجربه نبوده اند.

هـ : از ویژگی های بسیار بارز و مهم و تاثیر گذار مکتب تجربه، این است که در طول هزاران سال تا امروز هر آنچه اندیشیده و یافته و عمل کرده اند، همگی و بی استثناء در پرداختن به سوال و يافتن جواب "چگونه ها" بوده است و هیچ فکری در مورد "چراها " نکرده اند.

دوران چگونه ها

به علت اهمیت فوق العاده این موضوع و تاثیر شگرف آن در زندگی گذشته، حال و آینده انسان ها، لازم است در این باره خیلی مختصر، توضیح بیشتری بدهیم.

انسان ها از روزی که اندیشیدن آموختند به هر چه در اطراف خود دیدند یا در هر اتفاقی که افتاد دو سوال به ذهنشان خطور کرد، یکی اینکه "چطور" این حادثه اتفاق افتاد و دوم اینکه "چرا" اتفاق افتاد. پرداختن به سوال اول یعنی "چطور" و یافتن جواب آن، چون با حواس پنج گانه قابل دریافت و آسان بود، کم کم پرداختن به آن رشته سوال ها و یافتن جواب های آنها، کلیت بحث سوال و جواب "چرا" را از ذهنشان محو نمود. این رویه همانطور ادامه یافت و به هر چه انسان ها اندیشیدند و کردند مقوله "چگونه" بود.

اندیشمندان مکتب تجربه مخصوصا در این مورد پیشرو همگان شدند و هر چه کردند در این محدوده بود. آثاری که این طرز تفکر در جامعه انسان ها گذاشت، از یک طرف بسیار سودمند و لازم از طرف دیگر، فوق العاده زیان بار بود. سودمند از این نظر که توانست - همانطور که قبلا هم گفتیم- هزاران راز از پشت پرده غیب به صحنه شهود بیاورد و در زندگي

انسان ها تغييرات شگرف و شگفت ايجاد نمايد و ضرر بار از این نظر که باعث تفرقه و تشتت در جامعه بشری در طول قرن ها شده که هنوز هم ادامه دارد. علت اين است كه سیر جواب چگونه ها، سیری از وحدت قوه، به کثرت فعلیات است و باعث کثرت به صورت انفجاري می شود و کثرت باعث تفرقه در اندیشه و عمل می شود.

توضیح اینکه اگر شما مثلا از کسی سوال کنید یک اتومبیل چگونه حرکت می کند؟ جواب می شنوید که موتور این اتومبیل کار می کند و در اثر کار آن، اتومبیل به حرکت در می آید. بعد لازم است براي دريافت جواب كافي، بپرسید که موتور چگونه کار می کند؟ برای قانع کردن ذهن شما طرف مجبور است به شرح کار موتور بپردازد. سپس از طرز کار تک تک عناصر و دستگاه های تشکیل دهنده موتور را از او می پرسید. از این جواب ها مرتبا صدها سوال در ذهن شما خطور می کند و شما صدها جواب دریافت می کنید. از همین مثال ساده که می توان آن را به همه پدیده ها تعمیم داد، به سادگی می توان فهمید که سیر حرکت سوال و جواب "چگونه (چطور)" حرکتی از وحدت به کثرت است، چون از یک سوال شروع و به صدها سوال و جواب ها ی پی در پی می انجامد. این سیر البته از وحدت قوه، به سوی کثرت فعلیات است. به عبارت دیگر از یک سوال و یک جواب، ذهن شما، به صدها سوال و جواب کشیده می شود. شما یک سوال کلی کرده اید و بعد لازم شده است که صدها جواب به دنبال آن دریافت نمایید.

اصولا این دوران که می توان آن را دوران "چگونه ها" نامید، باعث پراکندگی ذهن انسان می شود و شده است. نمی بینیم که هر چه این گونه تحقیقات، اکتشافات و اختراعات بیشتر می شود، اختلافات، جنگ ها، خونریزی ها، کینه ها، فسادها... هم بیشتر و گسترده تر می شوند؟ اما از طرف دیگر این یک مرحله مقدماتی و بسیار ضروری در تاریخ انسان هاست که باعث کشفیات فراوانی از بطن طبیعت شده است که هرگز گریز و چاره ای هم نبوده است و انسان ها بايد وارد اين مرحله مي شدند اما مانند سنین کودکی است که هزاران شر و شور در ذهن و عمل دارد.

یافته های مکتب تجربه صنعتی، گر چه همانطور که گفتیم در زمینه های بسیار زیادی کارگشای مشکلات زندگی انسان ها و تسهیل آن شده، در عین حال باعث ایجاد ناهنجاری های فراوان هم شده است. من باب نمونه – که نظایر آن بسیارند – به تلفن همراه که امروز همه ابعاد زندگی ما را در نوردیده نگاه کنید. وسیله ای که از عمرش در صحنه زندگی مردم، از حدود بیست سال بیشتر نمی گذرد و با اینکه در ایجاد ارتباطات شنیداری حتی دیداری از راه های بسیار دور، خدمت بزرگی به انسان ها بوده و به تعداد میلیاردها دستگاه به فروش رفته است، اما چون در دایره و زمان چگونه ها ساخته شده، وسیله دست دولت ها برای کنترل مکالمات و ایجاد نوعی بردگی برای مردم در ممالک مختلف شده و آزادی آنها را در زوایای زندگی و حتی داخل اطاق هاشان هم سلب نموده و از این نظر یک زندگی جهنمی برایشان ایجاد نموده است. گاهی عده ای را می بینید که آرزو می کنند، کاش این وسیله زاده نشده و اینطور وسیله بردگی انسان ها نگردیده بود. در آمریکا که خود را یکی از آزادترین کشورهای دنیا می داند، به دستور رییس جمهور وقت و به تشخیص او، برای مصالح مملکت، میلیون ها آمریکایی مکالماتشان در 24 ساعت روز کنترل می شد و آزادی را از آنها سلب می کرد.

فقط موبایل نیست که توسط بزرگان این مکتب از شکم طبیعت بیرون کشیده شده، رشد کرده و پس از مدتی به بلای جان انسان ها تبدیل شده است. این گونه کشفیات و اختراعات فراوانند. رادیو و تلویزیون که دو پدیده شنیداری و دیداری ارتباط برای نوع مردم اند. با اینکه می توانند به بهترین نحوی در اطلاع رسانی، آموزش، تربیت، ارتباط سالم... و وحدت در جامعه خدمتگزار انسان ها باشند، ولی شاهدیم که در موارد بسیاری، وسیله ایجاد نفاق، نفرت، اشاعه فسادهای اخلاقی، تفرقه، القای انواع شبهات، بد آموزی ها، اتلاف وقت و تضییع عمر انسان ها شده اند. بیان این واقعیت ها البته باعث تحقیر و تصغیر این پدیده ها نیست، بلکه توجه به این حقیقت است که چون بچه دوران "چگونه ها" هستند، این سرنوشت نفرت انگیز را برای انسان ها در پاره ای از صحنه ها در عین خدمت گزاری پیدا کرده اند.

البته دستگاه آفرینش برای تکمیل خود و فرآورده هایش برنامه های بسیار دقیق و مدون دارد و كار خودش را مي كند و همیشه در مقصود خود کامرواست. بهترين كار بشر اين است كه بداند كجاي اين برنامه واقع شده است و چه بايد بكند.

در مقابل يا در حقيقت دوره تكميلی این دوران، دوران "چراهاست" كه خواهد آمد. تا امروز بسيار اندك – تقریبا در حد هيچ - سوال "چرا" براي مسایل بنيادي مطرح نشده است ولي همين بسيار اندك ها هم، نويد یک اميد و مبارکند و امید بخش روزي که اين پرسش ها عمومي شود و دوره آگاهي انسان يا بلوغ او فرا رسد.

دوران چراها

حالا بايد ببينيم چرا آن دوران، دوران آگاهي انسان خواهد بود و امروز نيست. در مورد "چگونه" ها گفتيم كه يك سوال، صد ها سوال در پي، و حركتي از وحدت قوه ها به كثرت فعليت ها دارد. اما در مورد "چراها" جريان درست برعكس است. من باب نمونه در مثال بالا (اتومبیل) شما اگر جواب "چرایي" ساخت يا به كارگيري هر كدام از هزاران قطعه كه در ساخت يك اتومبيل به كار رفته است را جویا شده و اين سوال ها را همانطور ادامه بدهيد، در مجموع به اين نتيجه مي رسيد که جمع و نصب همه اين قطعات، براي اين است كه اتومبيل حركت كند. پس "چراها" و سير در آن محدوده، سيري از كثرت به وحدت است و مي تواند يقينا باعث، جمع پريشاني هاي انسان ها در جوامع گردد و بجاي جنگ، خونريزي و نفرت، صلح و صفا و الفت ايجاد كند، البته نه يك شبه.

من باب مثال اگر روزی یک هواپیما سقوط کند، یافتن چگونگی آن بسیار آسان است. اگر یک شاهد عینی بوده باشد به پرسشگرانی که خبرگیری می کنند، اطلاع می دهد که ناگهان دودی از هواپیما بلند شد و چند لحظه بعد به زمین خورد و منفجر شد. این شهادت به سادگی، حتی اگر شاهد عینی هم در میان نباشد قابل قبول است. اما برای یافتن "چرایی" این حادثه – همانطور که می دانیم - ده ها هیات متخصص در بالاترین سطوح تخصص، طی صدها و بلکه هزاران ساعت کار، تلاش می کنند تا علت نهایی آن را بیابند و با بر طرف کردن علت یا علت های آن حادثه، از تکرار آن جلو گیری نمایند.

اين مطلب را نبايد یک تصور باطل و خيالي انگاشت. بلكه اگر توجهي به سير رشد يك بچه و نافرماني ها، عصيانگري ها، شر و شور آفريني هاي او در سنين بچه گي و نوجواني و سپس عقل، درايت، تدبير و مديريت او پس از بلوغش، توجه كنيم ادعاي مطروحه را مي توانيم به راحتی بپذيريم.

البته گاهي موارد ممكن است كه ما سوال و جواب چگونه و چرا را اشتباها بجاي هم به كار ببريم كه از بحث ما خارج است. اما براي اينكه بدانيم، سوال و جواب درست در هر كدام از اين محدوده ها كدام است، بايد توجه كنيم كه اگر سوال از وضعيت يا عملكرد و حوزه فيزيكي هرچيزي باشد، در محدوده "چگونه" ها و اگر براي علت يابي، باشد، در محدوده "چرا" هاست. علم و آگاهي انسان ها در دوران يافتن جواب چراها متحقق می شود. يا به عبارت ديگر انسان هایي كه در هر زمان جواب چراها را يافته باشند، انسان هایی آگاه يا عالمند و بقيه صنعتكار. این را به خوبی می توانیم درک کنیم که تا علت وجودی هر موجودی یا "چرایی" هر اتفاقی برای انسان ها روشن نباشد، نمی توانند از هرچه در اختیار دارند به خوبی استفاده نمایند یا از اتفاقات خوب بهترین بهره را برده و از اتفاقات بد، به بهترین نحوی پرهیز نمایند. علت اینکه هر اختراع و کشفی در مکتب تجربه به جای ایجاد راحتی، رفاه و سعادت برای انسان ها ، در اغلب موارد باعث عذاب و ناهنجاری در زندگیشان می شود همین است. مانند بچه هایی که وقتی برایشان یک وسیله برای بازی یا تفریح و آموزش می خرند و در اختیارشان می گذارند، به علت اینکه چرایی ساخت و خرید آن را نمی دانند باعث دردسرها برای خود و دیگران می شوند.

پروفسور هاوکینگ در آخرین پاراگراف کتاب " تاریخچه زمان" - همانطور که قبلا هم قطعه ای از آن را نقل کردیم – می نویسد: تا به امروز بیشتر دانشمندان سرگرم ابداع تئوری های نو برای توضیح این موضوع بوده اند که کیهان چه است؟، تا این که بپرسند چرا هست ؟ از سوی دیگر آنان که حرفه شان این است که بپرسند چرا، یعنی فیلسوفان، نتوانستند خود را همگام با پیشرفت تئوری های علمی نگه دارند... اما در سده های نوزدهم و بیستم، دانش برای فیلسوفان یا هر کس دیگری به جز معدودی، بیش از حد، فنی و ریاضی شد. فیلسوفان دامنه پرسشگری خود را آنقدر کاهش دادند که وینگشتین مشهورترین فیلسوف این سده گفت: تنها وظیفه ای که برای فلسفه باقی مانده ، تحلیل زبان است. چه سقوطی از سنت بزرگ فلسفه از زمان ارسطو تا زمان کانت. اما اگر ما یک تئوری کامل کشف کنیم، باید به مرور زمان برای همگان مفهوم شود، نه فقط برای شماری دانشمند. بنابراین همه ما، فیلسوفان، دانشمندان و مردم عادی، خواهیم توانست در بحث این پرسش که: چرا ما و کیهان وجود داریم شرکت کنیم. اگر پاسخ آن را پیدا کنیم، پیروزی فرجامین خرد انسان خواهد بود، زیرا آنگاه ما از ذهن خدا آگاه خواهیم شد.

خود این دانشمند بلند پایه اعتراف می کند که سیر در دوران چگونه ها خرد فرجامین انسان نیست، بلکه آن خرد فرجامین وقتی به دست خواهد آمد که انسان ها بتوانند به دوران "چراها" پا گذاشته و پاسخ های لازم را در این رشته بیابند. ما در همین بحث باز هم به این مطلب خواهیم پرداخت.

از دیگر مطالب بسیار حایز اهمیت این است که علما و اندیشمندان مکتب تجربه و دیگران به پیروی از آنها، آن مکتب را علم و تمدن می خوانند. در حالیکه این یافته ها، نه علم است نه تمدن، بلکه صنعت و به قول امروزی ها تکنولوژی است. اشتباه در تعبیر، باعث خطاهای بزرگ می شود. این یافته ها "علم" نیستند، چون - گرچه دانستن هرچیزی ولو بسیار پیش پا افتاده را می توان "علم" به معنای آگاهی نامید - اما آگاهی حقیقی انسان چیزی است که به او آرامش ببخشد و ضمن یافتن علت وجودی هر چیزی، انسان بتواند در مسیر زندگی خود، خطاهایش را به کمترین تقلیل دهد، اگر هم نتواند به کلی حذف نماید. انسان آگاه نمی تواند جنگ و نفرت ایجاد کند.

در عین حال یافته های مکتب تجربه تمدن هم نیست. چون تمدن به معنای شهرنشینی و همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، دینی، سیاسی و غیره است به نحوی که با رعایت قوانین شهر نشینی و رعایت همکاری های جمعی فوق الذکر، انسان ها بتوانند در جامعه ای که زندگی می کنند، از حقوق مساوی به نحوی برخوردار شوند که ضمن برخورداری از یک آسودگی خاطر در همه امور، از هر گونه حق کشی و تجاوز افراد جامعه نسبت به هم دیگر، مصون باشند. می پرسیم آیا دستاوردهای مکتب تجربه توانسته است این سعادت عظمی را برای نوع انسان در جوامع مختلف و دوران های متمادی فراهم کند؟ آیا زندگی امروز انسانها در رعایت قوانین شهر نشینی به نحوی که گفته شد به رفاه نزدیک تر شده است؟ انسان ها امروز با آرامش خاطر بیشتری زندگی می کنند، یا صدها سال پیش که از مواهب کمتری از دستاوردهای مکتب تجربه بهره برده بودند؟ آیا داشتن وسایل مدرن زندگی، سرعت در جابجایی از مکانی به مکانی و شهری به شهری و کشوری به کشوری و داشتن ارتباطات بسیار سریع و حتی داشتن زندگیهای سالم تر و طولانی تر و لزوما رفاه و سعادت را برای انسانها به ارمغان می آورد و آورده است؟ مطمئنا نه.
پاسخ
 سپاس شده توسط دخترزیبا
آگهی
#2
نظري نيست
پاسخ
#3
ولي خدا يش عجبچيزي بوده
دانشمندي كه حفره ي معلوليتش را پشاند-فصل 1
پاسخ
#4
جالب بود: P
دانشمندي كه حفره ي معلوليتش را پشاند-فصل 1
بعضی ادمهامثل لیوان میمونن.....
زیادترازظرفیتشون ک بهشون بهابدی سرریزمیکنن...........
اول خودشونو ب گندمیکشونن ....
بعددوربریشونو....





پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان