امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اس ام اس های تلخ تلخ

#1
آهســته بیا

تشکر هم نکن

نــظر هم نگــذار

همــان که بخــوانــی بــس است

مــن به بــی محــلی آدمــها عــادت دارم...!!!

درد تنهایی کشیدن
•مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید
•شاهکاری میسازد
•به نامِ دیوانگی...!
•و من این شاهکار را
•به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام...
•تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان
•دیوانه
•خود خواه
•بی‌ احساس.......


•نمیــــــــفروشــــــــ� �ـم..!

دلمـ تنگ شده برای کودکی هایم...



و اشک هاییـــــــــــ که بـــًند می آمد با یک ، آب نبات ِ چوبی ...!!!

کاش کودک بودیم که به جای دلمان زانوانمان زخم میشد...

دلمـ تنگ شده برای کودکی هایم...



و اشک هاییـــــــــــ که بـــًند می آمد با یک ، آب نبات ِ چوبی ...!!!

با من لــــج نکن بغـــض نفهـــــم این
که خودت را گوشـــــه گلـــو قائـم کنــــی چیـــــزی را عـــوض نمی
کنــــد بــالاخره یا اشـــک میشــــوی در چشــــمانم یا عقـــده در
دلـــــــــــم! هــــر دو را زیـــاد دارم حــق انتخـــاب با تــوســت

گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس...



گاهی احساس تلف میشود به پای یک عمر...



و چه عذابی میکشد!!!!!!!



کسی که هم عمرش تلف میشود هم احساسش......

آن‌ قدر نیامدی؛ پاییز هم دلَش گرفت...



رنگَ‌ش پرید؛ زرد شد!



با عاشقانه‌ هایم کوه را به آتش می‌کشم هر شب ...



تا راهْ گُم نکنی!



تو که بیایی...



همۀ درس‌هایم را دوباره فوتِ آب می‌شوم...



نه این‌که چشم‌هایت تخته‌سیاهِ مشق‌هایم بوده است!



تو ، پشت ِ پرده ِ پنهان شده بودی و من، از هراسِ گم شدن؛ گم شدم.

من رودخانه ای را می شناسم
که با دریا قهر کرد
و عاشقانه
به فاضلاب ریخت...!!!

زمانی کوه بودم !
حالا دیگر آدم شده ام
می رسیم به هم ...!!!

اشتباه من این بود که

کسی رو پاشوره میکردم

که از تب عشق یکی دیگه داشت میسوخت...!

زندگـــی پراست از گره هایی که تـــــو آن را نبسته ای

. اما باید تمــــام آنها

را به تنهـــــــــــــایی باز کنی.

تــــــنهــــای تــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ نها ،

مُرده آن است که احساس ندارد …
مــن امّا …
مُرده تـــر َم …
احــــــــــــــــساس دارم …
تـــو را ندارم . .

زخم ها" خوب می شوند!


امـــــا

"خـــوب شـــدن"
با

"مثل روز اول شدن"
خیلی فرق داره ..

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..

می ترسم آخر این خنده ها ،



از درون مرا بپوساند ...



کِی مرا در هم بکوبد ، معلوم نیست ....



من از این خنده ها می ترسم ..



مثل آرامش قبل از طوفان ...!!!



به همین سادگی ...



.

.

زير ِ بـــــارآטּ مے ايستَم

ميگويَند مــُـــב است ايـטּ روزهـــآ

عشـــــق بازے زير ِ بارآטּ

با اشڪ هاے ابـــــر ....

בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِريــﮧ

بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است

בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد

كه از فِشار בِلتَنگــــــے

خيلي وَقت است نَفَسَـــــم بُريده بُريده و بَند است

دِلــم هــر روز پَـــسـ میگیــ ـ ـرد

از دَســ ـتـ روزگـ ــار ,

آرزوهـ ــایَـشـ را . . . ! ! !

بعضیا هــــم مثل دسته ی صندلی سینما میمونن..!!!!

معلوم نیست مال توان یا بغل دستیت...!!!

خار پشتی شده ام
که تیغ هایش دنیای امنی برایش ساخته
اما حسرت نوازش عاشقانه تا ابد
بر دلش مانده است...!!!

راستی ...!

نمی پرسی ...چطور شد ...شاعر شدم ...؟

آنروز ، قرارمان

پشت نگاه حنجره بود

تونیامدی

من از فرط دلتنگی

به نیمکتی معتاد شدم

شاپرک قصه ی من

غصه نخور ،

غریبی عالمی داره ...

در تمام زندگی
در هجوم بی کسی
یادت
تنها داستان بلـــنـد
دفتر زندگی من است.

خــُـدایـا ؟!

لـطـفـا بـُرو و بـه بـعـضـی از آنـآن کِ ایـمـان آورده انـد

یـآد آوری کـُن

تــو خـُـدا هـسـتی نـه آنـهـآ . . . !!!

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است
دل من همینجا یخ زد !

چگونــ ـــ ـه میتوان

بــ ـ ــه تاولهای پــ ـ ــا گفت:

تمـ ـ ــامی مسیر طـ ــ ـــی شده

اشتــ ـ ـبــاه است ....!

اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی
به آسمان بیندیش ،
چون در آسمان کسی هست
که به تو می اندیشد .

یک چيز را فهميده ام و بسيار درد ناک است

اين روز ها با هر کس که حرف ميزنم

زيادي ميگويم من

من

من

بعد يادم مي افتد من

هميشه من بوده

هميشه يک من بوده

نه مثقالي بيش نه مثقالي کم

بايد حذفش کنم

اما چه فايده

من هميشه يک من است

دیگر از این شهر…

میخواهم سفر کنم…

چمدانم را بسته ام…

اگر خدا بخواهد امروز میروم…

نشسته ام منتظر قطار…

اما نه در ایستگاه…

روی ریل قطار …

دلم،

پر از زخم هایی ست

که قرار است وقتی بزرگ شدم

فراموششان کنم...!

از جداییمان برای هرکسی که گفتم .... حق را به من داد !

اما .... اینها نمی دانند من حق را نمیخواهم ، حق که برای من" تو" نمی شود

تمام جهان را

آهسته

آهسته

بگردی

مرا پیدا نخواهی کرد

حتی در لاک خودم!!

مــــــن اینجــــــــا


دلتنگــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــی هـایـم را


روی کفـــــــــــ دستــــم


ماننــد یکـــــــــــ قلــب تنهــــا


نقـاشـــــی مـی کنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم


دستــــی کـه


روزی دسـت هـای تــــــــــــــــو


گـرمــــــا بخـش آن بـــــــود


و امــــــــروز


از ســـردی ایـن همــه فـاصلـــ ـــــــ ــ ـه و دلتنگـــــــــی


یـــــــــــخ زد


امشبـــــــــــ چقــــدر نبــــــــــــودنت را


حــس مـی کنـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــم


دلــم بهـانــــــــه ات را مـی گیــــرد


صـــــدایت در گــــــوشـم مـی پیچـــــــــــــــــد


و مــــــن مـی گـــــویـم


هـان! مـــرا صـــــــــــدا کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــرد ی ؟!


بــر مـی گــــــــــــــردم


تــــــــــــــــــــــــ ـو نیستـــی


و ایـن یکــــــــ خیـــال عـاشقانــــــــــــه است


بـه دستانم خیــــــــــره مـی شــوم


حلقــــــه ی دوستــــــــــــــــی ات


هنـــــوز در کفـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ دستــــم


کنـــار همـان قلــــب تنهـــــــــــا


جـــــــــــــــــــای دارد


و مــــــــن همچنــــان
دلــم تنگــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ

چقدر زود دیر می شود...

آنقدر که ...

باورم نمی شود..

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است
دل من همینجا یخ زد !

چگونــ ـــ ـه میتوان

بــ ـ ــه تاولهای پــ ـ ــا گفت:

تمـ ـ ــامی مسیر طـ ــ ـــی شده

اشتــ ـ ـبــاه است ....!

اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی
به آسمان بیندیش ،
چون در آسمان کسی هست
که به تو می اندیشد .

یک چيز را فهميده ام و بسيار درد ناک است

اين روز ها با هر کس که حرف ميزنم

زيادي ميگويم من

من

من

بعد يادم مي افتد من

هميشه من بوده

هميشه يک من بوده

نه مثقالي بيش نه مثقالي کم

بايد حذفش کنم

اما چه فايده

من هميشه يک من است

دیگر از این شهر…

میخواهم سفر کنم…

چمدانم را بسته ام…

اگر خدا بخواهد امروز میروم…

نشسته ام منتظر قطار…

اما نه در ایستگاه…

روی ریل قطار …

دلم،

پر از زخم هایی ست

که قرار است وقتی بزرگ شدم

فراموششان کنم...!

از جداییمان برای هرکسی که گفتم .... حق را به من داد !

اما .... اینها نمی دانند من حق را نمیخواهم ، حق که برای من" تو" نمی شود

تمام جهان را

آهسته

آهسته

بگردی

مرا پیدا نخواهی کرد

حتی در لاک خودم!!

مــــــن اینجــــــــا


دلتنگــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــی هـایـم را


روی کفـــــــــــ دستــــم


ماننــد یکـــــــــــ قلــب تنهــــا


نقـاشـــــی مـی کنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم


دستــــی کـه


روزی دسـت هـای تــــــــــــــــو


گـرمــــــا بخـش آن بـــــــود


و امــــــــروز


از ســـردی ایـن همــه فـاصلـــ ـــــــ ــ ـه و دلتنگـــــــــی


یـــــــــــخ زد


امشبـــــــــــ چقــــدر نبــــــــــــودنت را


حــس مـی کنـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــم


دلــم بهـانــــــــه ات را مـی گیــــرد


صـــــدایت در گــــــوشـم مـی پیچـــــــــــــــــد


و مــــــن مـی گـــــویـم


هـان! مـــرا صـــــــــــدا کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــرد ی ؟!


بــر مـی گــــــــــــــردم


تــــــــــــــــــــــــ ـو نیستـــی


و ایـن یکــــــــ خیـــال عـاشقانــــــــــــه است


بـه دستانم خیــــــــــره مـی شــوم


حلقــــــه ی دوستــــــــــــــــی ات


هنـــــوز در کفـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ دستــــم


کنـــار همـان قلــــب تنهـــــــــــا


جـــــــــــــــــــای دارد


و مــــــــن همچنــــان
دلــم تنگــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ

چقدر زود دیر می شود...

آنقدر که ...

باورم نمی شود..

درد دارد وقتی ...

من عاشقانه هایم را مینویسم ...

دیگران یاد عشقشان می افتند...

امـــا تـــــو

بـــی خیــــالـــــی !!!

خودکاری می گریست؛

به واژه ی خط خورده ای،
دل بسته بود ...!!!

!کاش یکی پیدا میشد و میگفت :
من بهت حق میدم ، من حالتو میفهمم ...!!!

تنهايي رفتن سخت نيست ولي....

مااينهمه راه رو باهم اومديم....

تـــنهـــايـــي بـــرگــشــتـــن ســخـــتـــه......!!

غمگینم...
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر می کند که چگونه بمیرد...؟
گرسنه و آزاد
یا سیر و اسیر.

دیگر نمیــ گویم گشتم نبــــود نگرد نیستـــ
بگذار صادقانه بگویمـــ گشتیم اتفاقا بود فقط مال ما نبود!!!
شما بگردید لابد مال شماستـــــ

قصه از آنجا شروع شد که از “عادت کردن” فرار کردیم و به “فرار” عادت کردیم !

بعضی از اشیا حس دارند …


گریه می کنند … مثل بالش من …


هرشب غرق اشک است !

خدا داند در این دل چه رازها دارم
که غیراز تو
برای کسی فاش نخواهم کرد...

بَعضیــ چیـــزارو تا تَجــرُبِه نَکُنــیــ نِمیفَهمی
مِــثلِ حالِ ایـــن روزهـــایِ مَنـــــ

آزار دهنده ترین سکوت وقتی است که ...


دروغ می گویی و من فقط نگاهت می کنم...!!!

نـــَــﮧ.... !


الــآن نـَــﮧ... !


فـِـعلا دورت شُلوغــِـﮧ.... !


تَنهــآت كـــﮧ گـُـذاشتـَن...یـــآد ِ مـَـن میفتی ...


اونوَقت دیگـِــﮧ شَرمنده


چون من دیگـــِــﮧ به تَنهـــآییم خیانت نمیکنم...!!!

گریه کار کمی ست برای توصیف نداشتنت …
دارم به رفتار پرشکوهی شبیه به مرگ فکر می کنم …
تا حالا به کفشات نگاه کردی دو تا عاشق دوتا همراه بی هم میمیرن باهم خاکی میشن باهم زیر بارون میرن کاش ما انسانها هم از کفشامون یاد بگرHuhیم
پاسخ
 سپاس شده توسط parisa16 ، Andrea ، glembert girl ، ferya ، leili لیلی ، امیررضا* ، نازنین* ، سارا.s
آگهی
#2
کارگر خسته ای سکه ای از جیب کت کهنه اش درآورد تا صدقه دهد ، ناگهان
جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد… صدقه عمر را زیاد می کند.
چه دوستم داشته باشی و چه از من متنفر باشی

در هر صورت بهم لطف میکنی

چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم

و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم

(شکسپیر)Wink[/u]
پاسخ
#3
Ziba♡´・ᴗ・`♡
مَــــن ♟ مُهــره ♟نیـــستَم

که هَرچــی گُفتَــن بِگَــم چَــــشــــم♚

مَـــــن ⚅ تـــاســـَــم ⚅

که هَـرچــی گُفتَــم بِگَــن چَـــشـــم♞
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان