امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جک تو افق محو شدن

#1
یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم :
.
.
.
“مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگیری مَردی
بعد برگه رو تحویل بدم برم!!!ما همچین آدمی هستیم




یکی از فانتزی هام اینه که:
برم جنگ بعد تو یه گروه سه نفری باشیم بعد یهو شرع کنن به سمت ما شلیک کنن بعد من و اونا بریم تو سنگر پناه بگیریم بعد به دوستم بگم حالا چه خاکی بریزیم تو سرت اونم بگه نمیدونم الانه که بکشنمون بعد یهو دشمن یه نارنجک بندازه تو سنگر ما بعد همون دوستم یهو بپره رو نارنجک و منم همون موقع مثل فیلم هندی ها بهش بگم:
نه تو نباید بمیری
تو بهترین دوست منی
من حاظرم بجات بمیرم
بعد یهو نانجک منفجر بشه و دوستم بترکه بعد در حالی که خونش پاشیده تو سر صورتم با حالت خشمگین وعصبانی بلند شم از تو سنگر بیام بیرون و به دشمن نگاه کنم و بگم شماها دوست منو گشتید کصافتا الان همتونو تو افق محو میکنم بعد اونا هم شرودیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ع کنن بهم شلیک کنن و منم همش در اثر ضربه گلوله ها تکون بخورم ولی نیوفتم رو زمین بعد از پشت بیوفتم تو سنگر بعد اون یکی دوستم بیاد بگه: نههههههههههههههههههههه منو تنها نذار ازت خواهش میکنم و از این حرفا بعد منم یه لبخند پر معنا بهش بزنم و یهو از جام بلند شم و جلیقه ضد گلوله رو از تنم در بیارم بعد یعو ماشین گان رو در بیارم و برم رو سنگر و همه دشمنا رو به رگبار ببندم بعد همون موقع دستور حمله هوایی بدم بعد که حمله تموم شد و دشمن از بین رفت برم بین جسد های دشمن ها و همون موقع یه سیگار برگ روشن کنم و تو گرد و غبار ناشی از حمله هوایی محو بشم.




یکی از فانتزی هام اینه که:
یه روز که دارم تو خیابون راه میرم یهو ببینم یه دزد اسلحه شو گذاشته رو شقیقه یه خانوم سانتی مانتال
و میخواد کیف شو خالی کنه
منم سریع بپرم بینشونو و درحالیکه دارم تفنگو ازش میگیرم باهاش درگیر شم
درحین درگیری یهو صدای شلیک شنیده شه
چند ثانیه هر دومون چشم تو چشم به هم نگاه کنیم و یهو دزده بخوره زمین درحالیکه از شیکمش داره خون فواره میزنه
بعد من بگم: نهههههههه ، من نمیخواستم اینطوری شه
در همین حین پلیس از راه برسه و منو دستگیر کنه
تو دادگاه درحالیکه من دارم بی گناهی مو ثابت میکنم
قاضی من رو مقصر بدونه به قصاص محکوم کنه
بعد در حالیکه من نا امید شدم یه نگاه به خانواده ام میندازم
میبینم همه شون دارن گریه میکنن
یه نگاه به خانواده مقتول میکنم
میبینم خون جلو چشاشونو گرفته سریع اونورو نیگا میکنم
بقیه شو یادم نمیاد عاخه شوکه شده بودم
خلاصه روز اعدام فرامیرسه و منو میبرن برای اعدام
بعد وقتی میخوان حکم رو اجرا کنن قاضی بهم میگه آخرین خواسته ات چیه؟
منم میگم آخرین خواسته ام اینه که اعدامم نکنین
بعد قاضی با همکاراش یه مشورت میکنه و با آخرین خواسته ام موافقت میکنه
بعد منم میرم تو افق محو میشم….




یکی از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانتزی م اینه
چندسال دیگه تو اوجِ فانتزی گفتن فانتزی رو ببوسم بذارم کنار

عرصه رو واسه جوونترا باز بذارم برم یه گوشه بشینم فقط فانتزیها رو نقد و بررسی کنم نقاط ضعف و قوتشون رو بهشون گوش زد کنم

طرفدارها هم لقب استاد بزرگ فانتزی رو بهم بدن بعد بیان بغلم کنن و بندازنم بالا همین که انداختن بالا برم سمت افق محو بشم Smile


یکی از فانتزیام اینه که ...

برم آکادمی گوگوش موقع خوندن نتونم خودمو کنترل کنم
و گریه کنم
گوگوش هم احساساتی بشه دستاشو باز کنه
بگه بیا بغلم
منم برم جلو بابک سعیدی رو بغل کنم
کلا من همینچی پسر چشمو دل پاکیم!!




یکی از فانتزیام اینه که بابام بفهمه سیگـــار میکشم
بعد بیاد بزنه تو گوشم
بگه کصافــط چرا سیگار میکشی؟برو آب پرتغال بخور!!
منم بگم , ترجیح میدم سیگاری رو بکشم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا آبمیوه ای رو بخورم که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی
بعد بابام اشک تو چشماش جمع بشه
منم یه لبخند نرمی بزنمو تو دود سیگارم برم محو بشم




يكى از فانتزيام اينه كه
برم سر كلاس هندسه، بگم: سر زنگ هندسه ميگم اين درسا بسه، كاشكى اين زنگ بخوره دل به دلدار برسه، بعد استاد از كلاس حذفم كنه، همين كه دارم از كلاس ميرم تو افق محو شم بگم:
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب دست منو خوندى منو بدجورى سوزوندى منو مثه يه برده كجا ها كه نكشوندى... Smile))




افت تحصیلی پیدا کرده اید ؟

مشروط میشوید؟

هی زرتو زرت شکست عشقی میخورید ؟

ترشیده اید؟
.
.
.
.
.
به افق بپیوندید ما محوتان میکنیم!!! :|

محوستان شریف !!! :|

با مجوز رسمی از وزارت افق Smile)))






یکی از فانتزیام اینه :
یه روز برم استادیوم بعد برم قاطی تماشاگرایه تیم حریف بشینم بعد وقتی که تیمم گل زد شروع کنم به دست زدنو شادی کردن وبعدشم زیر مشت ولگد محو بشم Smile)))))))
ایــــنا رو نمیــــگم کــه بگـــی نا امیـــدی حتــی اگــه یــه روز خـــوش ندیــدی
فقــط تـویی تـویی که فــردا تو میــسازی تــو رئیس خودتـــی واس خودت ســربازی
پاسخ
 سپاس شده توسط sara0611 ، Ƒαкє ѕмιƖє ، hootan75
آگهی
#2
خیلی ممنون
پاسخ
#3
خواهش میکنم
ایــــنا رو نمیــــگم کــه بگـــی نا امیـــدی حتــی اگــه یــه روز خـــوش ندیــدی
فقــط تـویی تـویی که فــردا تو میــسازی تــو رئیس خودتـــی واس خودت ســربازی
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان