امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اعتراف های تکان دهنده

#1
 اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد میشم اسم تابلو مغازه هارو می خونم اگه تو ماشینم باشم
سعی میکنم همرو بخونم اگه نشه یه جورایی وجدان درد میگیرم اَصَن یه وضعی!!!
این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود تابلوی مغازه هارو تیتر روزنامه هارو بخونین تا روخونیتون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم!!
HeartHeart 

 
اعتراف میکنم تو نصب بازی یا نرم افزار همش موس رو میگیرم جولویه اون نوار سبزه تا به اون برسه
بعد که یکم میره جلو خر کیف میشم میگم ایول بودو بودو برس به اون سبزه دیگه چیزی نمونده !!
HeartHeart 

 
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم با داداشم توپ پلاستیکی رو که به زور واسم خریده بودن پاره کردیم ببینیم توش چه شکلیه !!!
 HeartHeart

 
اعتراف می کنم تا راهنمایی به سبقت میگفتم سرقت
اول راهنمایی که رفتم تازه فهمیدم این دوتا باهم فرق دارن
HeartHeart 

 
اعتراف می کنم با دوستم رفته بودیم رستوران که یه پسری که تازه غذاشو سفارش داده بود یک گاز از ساندویچش خورد رفت
من دوستم یه نگاهی به هم کردیم وحمله کردیم به غذای طرف در حال بلعیدن بودیم که آقا برگشت
نگو رفته موبایلشو بیرون جواب بده
دوباره یک نگاهی به هم کردیم و الفرار
HeartHeart 
=
 
اعتراف می کنم بچه که بودم وقتی می شنیدم یکی میگه موهامو بلند کردم
فکر می کردم یعنی یه دارویی چیزی میزنه به موهاش تا بلند بشه!
HeartHeart 

 
فکر نکنم به اعتراف نیاز داشته باشم چون هر چی میشد مینداختن گردن من چه اعتراف می کردیم چه نمی کردیم تقصیر من بود ا
HeartHeart 

 
اعتراف میکنم بعد از سه سال برای اولین بار به آبی و قرمزه روی شیر دستشویی دانشگاه اعتماد کردم
با اینکه ۳ ساعت گذشته اما هنوز خیلی پشیمونم !
 HeartHeart

 
اعتراف می کنم سال دوم دانشگاه بودم یه بار خیلی کلاسم دیر شده بود کرایه رو زودتر دادم به راننده بقیه ی پولی که بهم داد پاره بود
همزمان می خواستم بگم این پوله پاره ست عوضش کنید هم می خواستم بگم سر ورزنده پیاده میشم گفتم :
آقا ببخشید لطفن سر ورزنده منو پاره کنید!!!
 

HeartHeart 
اعتراف می کنم اول دبستان که بودم زنگ تفریح که میشد از ترس اینکه آخر زنگ تفریح نتونم صفو پیدا کنم یکی از هم کلاسیامو نشون می کردم تا آخر زنگ تعقیبش می کردم که صفو پیدا کنم!
 
HeartHeart
 
اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه.
درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه!:|
HeartHeart 

 
اعتراف میکنم موقعی که بچه بودم ، کارتون فوتبالیستها رو نشون میداد،منم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای تو کارتون بودم ، میرفتم لباسمو عوض میکردم ،یه لباس خوشگل و شیک میپوشیدم، که وقتی تو دوربین نگاه میکنن،منو ببینن عاشقم بشن!
 

HeartHeart 
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم
اعتراف های تکان دهنده 1
پاسخ
 سپاس شده توسط aminhasany88 ، Δ.н.ο.υ.я.Δ ، PARIA33 ، **setare ، n.joojoo ، Sieiry ، هاناجون ، farzad fafa ، Shadow of Death ، سمیرا 007 ، 2356890 ، *غزاله* ، gisoo.6
آگهی
#2
HeartHeartHeartواااااااااای مرسی خیلی خندیدمHeartHeartHeart
TongueTongueTongueTongueTongueTongueTongueTongueTongueTongueTongueTongue
از کودکی فال فروش پرسیدند:چه میکنی؟

گفت:به انان که در دیروز خود مانده اند
فردا را میفروشم
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl
#3
مررسی
در بیارم ببینی؟!:4chs:
.
.
.
.
.
.
.
.

.

.

.

.

.

.

.

.



.
.
.
.
.
.
.

.

.

.

.
.


در ندیدی تا حالا؟


خونتون در نداره؟

تو غار زندگی میکنی؟

بدبخت منحرف!!دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اعتراف های تکان دهنده 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl
#4
خواهش میکنم فقط این که هر کی نظر بده یه سپاس میخورهHeartHeartHeartHeart
اعتراف های تکان دهنده 1
پاسخ
#5
با حال بود مسی
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl
#6
مرسی خیلی خوب بود
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl
#7
خوب بود
لب گیری و روخ بوسی              می نوشی و گل بویی(حافظ)Sleepy

ادامه دارد...
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl
#8
Big Grin
Big Grin
Big Grin
Big Grin
Heart
Heart
Heart
Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl
#9
HeartHeartHeartHeart   گفتی نظر بده دادم حالا سپاس بده
اعتراف های تکان دهنده 1اعتراف های تکان دهنده 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl ، سمیرا 007
#10
خخخخخخخخخخخخخ ممنون خیلی جالب بود
اعتراف های تکان دهنده 1
saret ro barnagardundi bebini
dare donya saram avar mishe
chegad in sahne tarike raftan
dare tu zandegim tekrar mishe
 saret ro barnagardundi bebini
 cheghad khahesh tuye cheshmam daram
bebini kari az man barnemiyad
be joz inke azat chesh barnadaram
پاسخ
 سپاس شده توسط Nvgl


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  بیاید اعتراف کنید
Thumbs Up انشا تکان دهنده یک دختر 10 ساله: می خواهم فاحشه بشوم
  گفتگوی تکان دهنده با دختر دوجنسه( همه بیاین)
Brick ۶۹ حقیقت تکان دهنده درباره زامبی ها !
  راهنما و نحوه انتخاب رنگ بهترین ریمل حجم دهنده و بلند کننده
  آشنايي باپروتز سينه و مواد تشكيل دهنده پروتز سينه
  آزار دهنده ترین کارهایی که آقایون انجام میدهند !!
  طرح شکایت دسته جمعی از شرکت ارئه دهنده اینترنت آسیاتک
  متن تکان دهنده و عاشقانه فاز شاخ
  3 دختری که دنیا را تکان دادند (+عکس)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان