امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب شکسته

#1
حس تلخ عاشقی !وقتی یه روز دیدی خودت اینجایی و دلت یه جای دیگه …بون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدی ...طوری میشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق می تپه ،چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختنهمه چی با یک نگاه شروع میشه ....این نگاه مثل نگاهای دیگه نیست ، یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن ...محو زیبایی نگاهش میشی ، تا ابد تصویر نگاهش رو توی قلبت حبس می كنی،نه اصلا می زاریش توی یه صندوق ، درش روهم قفل می كنی تا كسی بهش دست نزنهحتی وقتی با عشقت روی یه سكو می شینی و واسه ساعت های متمادی باهاش حرفی نمی زنی، وقتی ازش دور میشی احساس می كنی قشنگترین گفتگوی عمرت رو با كسی داری از دست میدی.می بینی كار دل رو؟شب می آی كه بخوابی مگه فكرش می زاره؟!خلاصه بعد یه جنگ وجدال طولانی با خودت چشات رو رو هم می زاری ولی همش از خواب میپری ...از چیزی میترسی ...صبح كه از خواب بیدار میشی نه می تونی چیزی بخوری نه می تونی کاری انجام بدی ،فقط و فقط اونه كه توی فكر و ذهنت قدم می زنهبه خودت می گی ای بابا از درس و زندگی افتادم ! آخه من چمه ؟راه می افتی تو كوچه و خیابون هر جا كه میری هرچی كه می بینی ، فقط اونه.. گویا که همه چی از بین رفته و فقط اون موندهطوری بهش عادت می كنی كه اگه فقط یه روز نبینیش دنیا به آخر میرسهوقتی با اونی مثل اینكه تو آسمونا سیر می كنیوقی بهت نگاه می كنه گویا همه دنیا رو بهت میدناگرچه عشق نه حرفی می زنه و نه نگاهی می كنه !آخه خاصیت عشق همینهآدم رو عاشق می كنه و بعد ولش می كنه به امون خداوقتی باهاته همش سرش پائینه


... تو دلت می گی تورو خدا فقط یه بار نیگام كن آخه دلم واسه اون چشای قشنگت یه ذره شدهدیگه از آن خودت نیستی ... بدجوری بهش عادت كردی ! مگه نه ؟یهروزی بهت میگه كه می خواد ببینتت ... سراز پا نمی شناسی حتی نمیدونی چی كار كنی ...فقط دلت شور میزنه آخه شب قبل خواب اونو دیدی...خواب دیدی که همش از دستت فرار میکنه...هیچوقت براش گل رز قرمز نگرفتی ...چون بهت گفته بود همش دروغه ... تو هم نخواستی فکر کنه تو دروغ میگی آخه از دروغ متنفره...وقتی اون رو می بینی با لبخند بهش میگی : خی خوشحالی که امروز میبینیش ...ولی اون ...سرش رو بلند می كنه و تو چشات زل میزنه و بهت میگه اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كنی !دنیا رو سرت خراب میشه ... همه چی رو ازت می گیرن ... همه خوشبختیهای دنیا روبهش میگی من … من … من ...از جاش بلند میشه و خیلی آروم دستت رو میبوسه میذاره رو قلبشو بهت میگه خیلی دوستت دارم وبرای همیشه تركت می كنهدیگه قلبت نمی تپه دیگه خون تو رگات جاری نمیشه..بهویی صدای شكستن چیزی می آد .


..دلت می شكنه و تكه های شكستش روی زمین میریزه ....دلت میخواد گریه کنی ولی یادت می افته بهش قول داده بودی که هیچوقت بع خاطر اون گریه نمیکنی ...چون میگفت اگه یه قطره اشک از چشمای تو بیاد من خودم رو نمیبخشم ...دلت میخواد بهش بگی چقدر بی رحمی که گریه روازم گرفتی ولی اصلا هیچ صدایی از گلوت در نمیادبهت میگه فهمیدی چی گفتم ؟با سر بهش میگی آره!...وقتی ازش میپرسی چرا؟؟؟میگه چون دوستت دارم!انگشتری رو که تو دستته در میاری آخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو ...ازت میگیره ولی دوباره تو انگشتت میکنه ...میگه فقط تو دست تو قشنگه...بعد دستت رو محکم فشار میده و تو چشمات نگاه میکنه و...بعدد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشمات رو باز نمی كنیآخه اگه بازشون كنی باید دنیای بدون اون رو ببینیتو دنیای بدون اون رو می خوای چی كار ؟و برای همیشه یه دل شكسته باقی می مونی
(;
پاسخ
 سپاس شده توسط The ghost
آگهی
#2
خیلی غمگین بود
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان