امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

«عاقبت یک روز مرگ از راه خواهد رسید»

#1
«عاقبت یک روز مرگ از راه خواهد رسید» 1
چشمانم را می بندم،در جنگل باران می بارد.
جهان همچون گورستانی بزرگ است،
انسان به خاک سپرده می شود و آرزوهایش بر باد ...
صورتم را بر خاک می گذارم ودر حالی که در خاک نفس می کشم،
بر مزارم اشک می ریزم.
به گلهای قالی خیره می شوم، و بوی دشت همه جا را پر می کند;
در آینه خیره می شوم
و در بوی خاک غرق می شوم ...
«عاقبت یک روز مرگ از راه خواهد رسید»
سکوت مرا خواهد شکست.
به آسمان نگاه می کنم و با خود فکر میکنم
که ما هم مثل ابرها از هم دور می شویم و کم کم پراکنده می شویم.
«عاقبت یک روز مرگ از راه خواهد رسید» 1
پاسخ
آگهی
#2
خیلی قشنگ بود مدت ها بود دنبال ی دلنوشته اینجوری بودم
ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم
تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم
دکتر شريعتي

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
«عاقبت یک روز مرگ از راه خواهد رسید» 1
پاسخ
 سپاس شده توسط aCrimoniouSs


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  حالم خرابه<دل نوشته>عاشقی شور نمی خواهد.شعور می خواهد...

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان