امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معنی دوم عشق

#1
Heart 
[url=http://aliloverboy.mihanblog.com/post/394][/url]معنی دوم عشق



روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود .
 زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند .
 شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند .
 وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش در
جستجوی آب و خاک بودند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه
نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کندشیوانا با تعجب به سمت
جوان رفت و از او پرسید :
  چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای !؟
 


 
جوان لبخندی زد و گفت : " من اولین خواستگار این زنی هستم که در آتش
گیر افتاده است .
 او و خانواده اش مرا به خاطر اینکه فقیر بودم نپذیرفتند و عشق پاک و صادقم
را قبول نکردند .
در تمام این سال ها آرزو می کردم که کائنات تقاص آتش دلم را از این خانواده
و از این زن بگیرد و اکنون آن زمان فرا رسیده است

شیوانا پوزخندی زد و گفت : " عشق تو عشق پاک و صادق نبوده است .

 عشق پاک همیشه پاک می ماند !
حتی اگر معشوق چهره عاشق را به لجن بمالد و هزاران بی مهری در حق او
روا سازد .
 عشق واقعی یعنی همین تلاشی که شاگردان مدرسه من برای خاموش کردن آتش
منزل یک غریبه به خرج می دهند . آن ها ساکنین منزل را نمی شناسند اما با
وجود این در اثبات و پایمردی عشق نسبت به تو فرسنگ ها جلوترند . برخیز و
یا به آن ها کمک کن و یا دست از این ادعای عشق دروغین ات بردار و از این
منطقه دور شو ! "
کاش میشد عشق را به آدمی آموخت
اشک بر چشمان جوان سرازیر شد . از جا برخاست .
لباس های خود را خیس کرد و شجاعانه خود را به داخل کلبه سوزان انداخت .
 بدنبال او بقیه شاگردان شیوانا نیز جرات یافتند و خود را خیس کردند و به
داخل آتش پریدند و ساکنین کلبه را نجات دادند . در جریان نجات بخشی از
بازوی دست راست جوان سوخت و آسیب دید .
 اما هیچ کس از بین نرفت .
 روز بعد جوان به در مدرسه شیوانا آمد و از شیوانا خواست تا او را به
شاگردی بپذیرد و به او بصیرت و معرفت درس دهد . شیوانا نگاهی به دست
آسیب دیده جوان انداخت و تبسمی کرد و خطاب به بقیه شاگردان گفت :
نام این شاگرد جدید  معنی دوم عشق  است .
حرمت او را حفظ کنید که از این به بعد برکت این مدرسه اوستSad
به سلامتی سربازی که ته ایست بازرسی شیشه مشروبودیدولی فقط خندیدوبابغض گفت:یک پیک هم به سلامتیه دوست دخترم بزنید که امشب عروسیشهcry girl
پاسخ
 سپاس شده توسط radmehr rad ، دخی بامرام ، حقوقدان انجمن
آگهی
#2
ghashang bod
tnx
خاکی خاکی ام
آنکه دنیایم بود آنچنان زمینم زد که تا آخر عمر باید خودم را بتکانم....
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان