امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر)

#1
دردوره رنسانس روپا دچار تحولات جدیدی شد که با تولید سلاح گرم تجارت جهانی وکشف

سرزمین های جدید همراه بود.انگلیسی ها که افراد جاه طلبی بودند وخودرا بهتر وبرتر از

همه می دانستند وبه شدت قوم های دیگر مثل ایرلندی ها یا اسکاتلندی هارا به خاطر لهجه

یا هر چیز کوچکی مسخره می کردند واز کوچکترین فرصت استفاده وجنگ های قومی ضد

آنان راه می انداختند وسرانجام پس از سال ها آذار آنها در شرایطی که به قول آنها مستقل

بودند این مناطق را تصرف کردند وبریتانیای کبیر را بوجود آوردند.با شروع دوره رنسانس

انگلیسی های جاه طلب اقدام به استعمار رقابت های دریایی واکتشافی وتجاری با اسپانیا

پرداختند که بودجه آنها از مالیات مردم بینوا که برای فئودال ها کار می کردند تامین می

شد.به زودی مستعمره های زیادی درافریقا قاره امریکا آسیاوچین واقیانوسیه بدست آوردند

وبودجه خود را از آنجا تامین کردند وبه زودی هند مستعمره بریتانیا شد واین کشوررا بزرگترین

وقدرتمند ترین غول جهان کرد.مسئله این جا است که انگلیسی ها روحیه ی نژاد پرستی

خودرا حفظ کرده وبه برده داری سیاهان هندی ها وآذار های بسیار سخت وتحمل ناپذیر می

پرداختند و حاصل آن فقر وبیماری در افریقا شد که انگلیسی ها آن بیماری هارا داشتند وبه

بومیان منتقل کردند.آنها با بومیان مناطق به شدت خصومت داشتند ومی خواستند از سر

جاه طلبی سرزمینشان را صاحب شوند وکشتار های وسیعی ضد بومیان انجام می دادند

مثل بومیان سرخ پوست امریکایی.آنها بر بیش تر امریکا مسلط شده بودند وزبانشان

ومذهبشان را ترویج می کردند وسرزمین های دیگر کاشفان را هم می گرفتند تا این که از

سوی مهاجران امریکایی وجورج واشنگتن شورش سر به میان آورد وپس از جنگ های

طولانی وآزدیخواهانه جرج واشنگتن
نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
امریکا به استقلال رسید و امیدی شد بای مبارزین ضد استعمار انگلیسی(البته امریکایی ها

بعدها خود استعمارگرحرفه ای شدند)جورج واشنگتن نیز خودرا رئیس جمهور نامید واولین

رئیس جمهور این کشور شد اما اختیارات رئیس جمهور آن اوایل مثل پادشاه بود وفقط تفاوت
در نام آنها بود.

شعله آزادیخواهی ضد استعمار به کشورهای امریکای لاتین کشید وشخصی قهرمان چون

سیمون بولیوار
نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
این کشورهارا به استقلال هدایت کرد وکشور هایی مثل بولیوی نامش را از او گرفتند او

بسیاری از کشورهای امریکای جنوبی را از سلطه استعمار رها ساخت وهیچ وقت به استعمار

نپرداخت جانشینان اوهم همچنین به استعمار نپرداختند وهنوز اورا به یاد دارند وشرفان اجازه

نمی دهد که استعمارگری کنند.اویک آزادیخواه واقعی بود ونامش جاودانه شد.او تا لحظات

مرگ به آزادی واستقلال بشر فکر می کردوبر اثر سل درگذشت.

نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1

انگلیس تدابیری شدید ضد آزادیخواهان پس از آن شکست هایش درامریکا اندیشید ونتیجه

این شد که تا قرن بیستم هند زیر استعمار باقی ماندوکانادا واسترالیا هنوز وابسته به

انگلیسند وا مستعمرات دائمی این کشور بودند.

فساد پاپ وکشیشان کاتولیک به شدت گسترش پیدا کرده بود وتا قرون جدید مخالفتی ضد

آنان باقی نماند زیرا توسط دیوان تفتیش عقاید دستگیر یا سوزانده می شدند وکوچکترین

سخنی ضد پاپ محاکمه با آت بوددر قرون جدید ضد نظام پاپ شخصی به نام مارتین لوتر

دست به اعتراض ضد واعلام کرد که مسیحیان نیازی به پاپ ندارند وطرفداران بسیاری در مدت

کم پیدا کرد حتی تکفیرلوتر فاید ای نداشت وپروتستان ها یا حامیان لوتر با وجود آذار کاتولیکها

وجکومت ها به شدت افزایش یافتند و پیش زمینه نابودی استبداد در فرانسه و اعدام چارلز اول

انگلستان فراهم شد .

وجود این تحولات از سلطه پاپ کاست ونظام فئودال وبرده داری را به تدریج نابود کرد.مردمی

که قرن ها تحت رنج وستم اربابان خود بودند اکنون آزاد ششده بودند وخواهان برابری بودند به

خصوص طبقه های پایین اما نظام های قدرتمند سلطنتی هنوز پابرجا بود ومانعی بر سر این

اهداف البته هنوز مردم سلطنت را حامی خود می داسنتند وضدآن شورش نمی کردند اما

مدتی بعد با فشارهای سخت نظام های سلطنتی مردم دریافتند به اوهام پناه برده اند ونظام

های سلطنتی را یا مشروطه یا سرنگون کردند دراین دوره ها نژاد پرستی جایی نداشت

وهمه به فکر برابری وآزادی بودند.اوج این تحولات در ابتدای قرن بیستم صورت گرفت ونظام

های سلطنتی مثل دومینویی فروریختن فقط مردمان ناآگاه وعقب مانده به نظام های

سلطنتی همچون قبل اقتدا می کردند.

مدتی بعد مردم قدرتشان بیش تر شد ودولت های جدید را برای کسب رضایت خود کافی

نمی دانستند وحتی از نظام هایی که به برابری می اندیشیدند مثل کمونیسم روی بر

گرداندند وعلت مهم آن تبلیغات سلطنتی های باقی مانده وغربی های منفعت طلب که

کپیتالیسم نامیده می شدند بود وکپیتالیسم ها بدون ترس به فعالیت های استعماری خود

می اندیشیدند.دراین زمان عده ای برای راضی کردن کمبود هایان وبیگانگی نابه حق با

سوسیالیسم وبرابری به نژاد پرستی روی آوردن وقتل های گسترده نژادی را آغاز کردند که

تحت تاثیر روحیه ملی گرایی بود وفاشیسم وناسیونالیسم نامیده می شد مثل ایتالیا وآلمان

وهیتلر وموسولینی کشتارهای وسیعی ضد مردم راه انداختند وملاک آنها فقط مسائل نژادی

بود که خشم اکثر ملل را بر انگیختند وبه مبارزه با آنها پرداختند ودرجنگ جهانی دوم نابودشان

کردند وفقط دو جبهه مانده بود کمونیسم وکپیتالیسم که رقابت آنان پس از جنگ آغاز شد که

جنگ سرد نام داشت (درتایپیکی جدا علل پیروزی کپیتالیسم در جنگ سرد را خواهم گفت)

پس از شکست وفروپاشی کمونیسم در جنگ سرد کپیتالیسم بر جهان مسلط شد واز

آنجایی که مردم استعمار را دوست ندارند وهنو برابری را چیز خوب می دانند با کپیتالیسم

مخالفت می کنند واین مخالفت ها گسترش پیدا می کند وانقلاب های جدیدی را بوجود می

آورد همین طور حزب های جدید ومتفاوت را ونژاد پرستی را بین خودشان منفور می دانند

ودرواقع چیز بیهوده ای است وباعث صدمه به دیگران می شود وآثار مخرب نژاد پرستی در

آلمان نازی وایتالیای فاشیسمی دیده شد که باعث بد بختی خود آن کشور ها هم شد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط 1939 ، فلانی ، istanbul ، ...Sara SHZ... ، hossein. ، FARID.SHOMPET ، love 2012 ، بر پشت شیر،خورشید اثر ، Łost Đλtλ
آگهی
#2
kaffe2
فاشیست=احمق گری دیوانه گری
نازیسم=اصلاح شده ی فاشیست کمرنگ شدن نژادپرستی و عمل به قوانین ناسیونالیسمی(که البته من ازهیچکدام خوشم نمیاد)
هیتلر نژاد پرست نبود چنانکه تعدا زیادی از گارد های اس اس متعلق به غیر المانی ها بود وچندتای انان برای مسلمانها و عراقی ها


[hanzar ss]



محمد امین الحسینی، مفتی اعظم فلسطین در حال دیدن و سلام دادن به لشکر حنضر



اکثر مردم دنیا بر اثر تبلیغات متفقین، آدولف هیتلر را یک نژاد پرست می دانند و می خوانند. اما این تعداد، از واقعیت و حقیقت خبر ندارند و کنترل افکارشان را بدست متفقین داده اند.

گوشه ای از اسنادی که نشان می دهد که هیتلر نژاد پرست نبود، تشکیل " لشکر کوهستانی مسلمانان SS حنضر " بود که این موضوع تهمت نژاد پرستی هیتلر را رد می کند.

قبل از آنکه سر اصل مطلب برویم، این نکته را یاد آور بشیم که لشکر SS گارد شخصی و محافظ هیتلر بود. این لشکر متشکل از افراد ویژه ای بود که به هیتلر وفادار بودند، این افراد را با وسواس خاصی برای خدمت به پیشوا، از دیگر سربازان جدا می کردند.

لشکر حنضر در نتیجه سفر " محمد امین الحسینی " از فلسطین به برلین در سال 1941 و مزاکره با پیشوا آدولف هیتلر بود که در آن توافق شده بود مسلمانانی که مایل به عضویت در لشکر SS هیتلر هستند، تشکیل شود، که با موافقت پیشوا مواجه شد. این لشکر به سرعت تشکیل و با سلاح ها و یونیفورم های آلمانی مجهز شد. این لشکر بعدها در سال 1944 برای مبارزه علیه پارتیزانها بکار گرفته شد.



[amin & Hitler] [amin & hitler]



ملاقات محمد امین الحسینی با پیشوا آدولف هیتلر در برلین، سال 1941



آنگونه که متفقین و یهودیان، هیتلر را به دنیا معرفی می کنند، نه نژاد پرست بود نه بی رحم و نه بیگانه با نژادهای دیگر، وی بین ادیان شرقی، رهبران مذهبی چون «کنفسیوس، بودا و اسلام» را چون فراهم آورندگان «تغذیه روحی» توصیف می کرد. در این زمینه، ارتباط هیتلر با محمد امین الحسینی، مفتی بیت المقدس ( که در ۱۹۴۱ به مرتبه اسیلوم ، رده افتخاری یک ارشد اس اس ، و یک «نسبت نامه نژادی قابل احترام» رسید ) بیشتر نشانه احترام دانسته شده تا سودجویی سیاسی.




[amin]



محمد امین الحسینی در حال فرستادن سلام نازی به مسلمانان عضو وافن اس‌اس.



البته ناگفته نماند ک که مثل همیشه دروغهایی در این باره نیز انتشار یافته، برای مثال گفته میشود:

برگزاری مزاکرات پیشوا با مفتی بیت المقدس در اصل برای سوزاندن و کشتن یهودیان اروپا بوده. و جنگ بوسنی و هرزگوین از تبعات این ملاقات ها بوده است.

دیدار محمد امین با هاینریش هیملر، فرمانده کل SS



لشکر حنضر بعد از جنگ منحل اعلام شد، اما برخی از مسلمانان باقی مانده از این لشکر، به هیتلر وفادار مانده و به فعالیت خود ادامه دادند.

اینم پاسخ نازی های نازی سنتر وقتی گفتم هیتلر نزاد پرست بوده(من که زیاد قانع نشدم)
در کتاب ظهور نازیسم و استیلای هیتلر که مظفر مالک آن را تالیف کرده آورده شده :<<دانشجوی هموطنی برای گذراندن دوره دانشگاه از ایران به پاریس رفته بود.ولی در دانشگاه با داشتن موی سیاه و چهره گندمگون به عنوان یک فرد خارجی و شرقی مورد استهزاء برخی از دانشجویان فرانسوی قرار می گرفت و به علاوه به دلیل ضعف در فرانسه مورد بی مهری استادان قرار می گرفت و به کلی کسل و مایوس شده بود روزی در پارک با چهره ای ناراحت نشسته بود و به فکر ترک تحصیل اجباری و برگشت به کشور بود که فردی میانسال و با لهجه خارجی دلیل افسردگی وی را پرسید. او خود را آلمانی و استاد دانشگاه توبینگن معرفی می کند و می گوید برای شرکت در کنفرانس به فرانسه آمده و در آخر از وی می پرسد آیا مایل هستی که برای ادامه تحصیل به آلمان بیایی ؟دانشجوی ایرانی پیشنهاد را جدی نمی گیرد و با آن موافقت می کند و نشانی محل اقامت و مشخصات خود را به استاد آلمانی می دهد.
دو سه هفته بعد جوان مزبور نامه ای مبنی بر پذیرش و بورسیه تحصیلی از دانشگاه توبینگن همراه یک بیلط قطار دریافت می کند و با آن راهی آلمان می شودو به گرمی از طرف اساتید و دانشجویان با وی برخورد می شود و پس ازگذشت دوران و تحت رفتار های مناسب از طرف آلمانی ها و همچنین محسور تبلیغات نازیسم جوان هموطن ما یکی از دوستداران آلمان و رژیم نازی می شود.وی چهار سال بعد و یک سال و نیم قبل از شروع جنگ جهانی دوم با کسب عنوان مهندسی شیمی (نفت)به وطن بازمی گردد و با اعتقاد کامل به آینده درخشان آلمان بدون آن که با حزب ناسیونال سوسیالیست (نازی)ارتباطی داشته باشد ،کلاس های مجانی برای تدریس زبان آلمانی و آماده سازی داوطلان برای تحصیل در آلمان دایر می نماید و جهت تامین هزینه های تحصیلی با کمک یکی از دوستان و هم فکرانش دستگاه تعاونی کوچکی با انتشار مجله وزین و مفیدی با نام شهاب یه راه می اندازد.وقتی در اوایل جنگ آلمان با انگلستان وارد جنگ می شود او از صمیم قلب امیدوار بود با پیروزی آلمان وضع وطنش تغییر کند ولی پس از شکست های پی در پی آلمان و سقط هیتلر امیدش به یاس می شود.در یکی از روز های ماه می یکی از دوستان خبر می داد که حادثه ی بدی روی اده و مادر آن جوان نیاز به کمک دوستانش دارد نویسنده خود را به منزل وی رسانده و در اتاق محقری جسد بی جان او را روی زمین و در کنارش یرگ کاغذی با نوشته کوتاهی به شرح زیر دید:
<<چون با مغبولیت آلمان آرزوهای من عملی نشد و وطنم زیر پای اشغالگران باقی ماند،زندگی من معنایی ندارد و به زندگی خود پایان می دهم.>>
طرز فکر و روحیه و خودکشی آن جوان خیلی تکان دهنده است چون خودکشی وی با خوردن سیانور به تقلید پیشوای خود بوده است.مساله ای که باید به ان توجه کرد این است که نازی ها نژاد پرست بودند اما نه به معنای نفرت از نژاد های دیگر در واقع نازی ها تنها خواستار حفاظت از نژاد آریا برای بقای نژاد و کشورشان بودند و با سایر نژاد ها با احترام رفتار می کردند. نژاد پرستی آلمانی ها تنها به معنی دوست داشتن نژاد خودشان و احساس اعتماد به نفس و افتخار به کشورشان بود در حالیکه در فرانسه مردم دم از دمکراسی می زدند ،رنگین پوستان را مورد تمسخر قرار می دادند(این الان هم هست چون با ما هم زیاد از این برخورد ها می شه)
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط فلانی ، در جستجوی حقیقت ، ...Sara SHZ... ، hossein. ، FARID.SHOMPET ، love 2012
#3

پرش به: ناوبری, جستجو
نژادپرستی تفکّر برتر دانستن یک نژاد بر نژاد(های) دیگر است.

در کتاب «فرهنگ سیاسی» داریوش آشوری برای نژادپرستی تحت نام «نژادگرایی» چنین تعریفی آورده شده:

نژادگرایی نظریه‌ای است که میان نژاد و پدیده‌های غیر زیست شناسی مانند دین، آداب، زبان و... رابطه ایجاد کرده برخی نژادها را برتر از دیگر نژادهای بشری می‌شمارد. در این نظریه برتری نژادی مستقل از شرایط محیطی و اجتماعی رشد افراد عمل کرده و دست تقدیر برخی نژادهای بشر را برتر و برخی دیگر را کهتر گردانیده‌است.
ریشه‌های نژادپرستی در عصر جدید به نظریات کنت دوگوبینو نویسنده فرانسوی می‌رسد که آن را در ۱۸۵۳ منتشر نمود. در قرن بیستم بزرگ‌ترین حامی نژادگرایی هاستن استوارت چیمبرلین نویسنده آلمانی انگلیسی تبار بود.
معروف‌ترین دولت‌های نژادپرست سده بیستم حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی و اسرائیل ( رفتار آپارتایدی اسرائیل با فلسطینیان ) به شمار می‌روند.

متن کامل :

نژاد پرستی نوع خاصی از تعصب است که بر مبنای استدلالات نادرست و عمومیت دادن برخی خصوصیات به گروهی از انسانها، به گونه ای غیر قابل انعطاف، شکل می گیرد. تعصب از کلمه ی لاتین « پرجودیسم » که به معنای پیش داوری کردن پیش از روشن شدن حقایق است، ریشه می گیرد. هرگاه فردی اجازه دهد عقاید متعصبانه اش مانع از رشد و حرکت دیگری شود تبعیض نژادی رخ داده است. و آنان که همه ی افراد یک نژاد را از برخی مشاغل خاص، مسکن، حقوق سیاسی، فرصتهای تحصیلی یا تعاملات اجتماعی محروم می کنند عاملان تبعیض نژادی هستند.

در قرون گذشته درگیری میان سه نژاد اصلی قفقازی، آسیایی و سیاه پوست همواره وجود داشته که گاه شامل محرومیت های اجتماعی ناشی از خودستایی بوده و زمانی منجر به نسل کشی های تحت حمایت حکومتها شده است. نژاد پرستی احساس ترس یا نفرتی است نا بجا از یک انسان تنها به دلیل نژاد وی. حتی زمانی که رنگ پوست مطرح نباشد عوامل دیگری چون زبان، مذهب، ملیت، تحصیلات، جنسیت یا سن وسال منجر به بروز تعصبات می گردد.

جامعه شناسان، مورخان و انسان شناسان معتقدند وقتی دو گروه با رنگ پوست و ظاهر فیزیکی متفاوت با هم در تماس قرار می گیرند و بر سر یک موضوع رقابت می کنند تبعیض نژادی با شدت و خشونت بیشتری بروز می کند. اما جوامعی که عاری از هر گونه درگیری نژادی هستند از پتانسیل همه ی شهروندان خود بهره برده و بسوی حذف این تعصبات گام می بردارند.

نفرت ما آمریکایی ها، ناشی از مشاهده ی رفتار کوکلاکس کلانها، احساسات غیر انسان دوستانه ای که هیچ پایه و اساسی ندارد و بد رفتاریهای زبانی است که همه ی ما در زندگی روزانه مان تجربه می کنیم. به عقیده ی من مؤثرترین اقدام در جهت توقف این رفتارها گفتگوی معقولانه است بی آنکه خود را درگیر تعصبات کنیم.

در گذشته آفریقاییها به آمریکا آورده می شدند و مجبور بودند تمام عمرشان بدون دریافت مزد کار کنند. همه ی منافع متعلق به ارباب بود، درحالی که او تنها مقدار ناچیزی از آن را صرف تهیه ی غذا، پوشاک و سرپناه برای برده ها می کرد.

اولین آفریقاییها در آمریکا که نه سواد خواندن و نوشتن داشتند و نه حامی و پشتیبانی، همواره از سوی سفید پوستان طرد می شدند. برخورد غیر انسانی با برده های آفریقایی – آمریکایی نمونه ای از وحشیانه ترین شکنجه ها در طول تاریخ است.

ناتوانی در دفاع از خود در برابر آزارهای دیگران ممکن است برای همه ی عمر همچون لکه ی ننگی بر روح انسان باقی بماند . اما ساده تر خواهد بود اگر ما به جای روی آوردن به خشونت و دیگر روشهای دفاعی، برای کمک به آنهایی که مورد خشونت واقع می شوند، با هم یکی شده و سعی کنیم آنها را درک کنیم و بپذیریم تصورات برخی افراد درباره ی این انسانها صحیح نیست.

کودکان ازبدو تولد تا دوازده سالگی اطلاعاتی را از جهان پیرامونشان دریافت می کنند. آنها از طریق مدرسه، خانواده، اطرافیان، دوستان و جامعه آموزش میبینند و همینطور پیام هایی را از کتابها، فیلمها، تلویزیون و دیگر رسانه ها دریافت می کنند و بر اساس این اطلاعات عقاید، نگرش و نظراتشان شکل می گیرد.

نگرش همان احساسات ما نسبت به یک فرد یا ایده است و عقاید ما، پایه و اساس نگرش و رفتار ما با سایر انسان ها محسوب می شوند. آن گاه که عقایدمان متعصبانه باشد، نگرش و رفتارمان نیز متعصبانه خواهد بود. نژاد پرستی عقیده ای است بر اساس استدلال نادرست و تصورات غلط و عمومیت دادن این تصورات. و استریوتایپ یعنی داشتن عقایدی اغراق آمیز درباره ی یک گروه از مردم که با نامگذاری، نسبتهای نژادی و ساختن جوک آغازمی شود.

قربانیان تعصب اغلب خودشان به این عقاید نادرست دامن می زنند. آنها می آموزند با استفاده از روشهایی که برای حیاتشان ضروری است، از خود دفاع کنند. توهین هایی که به یک قوم و نژاد خاص نسبت داده می شود، موجب می شود احساساتی چون رنجش، خشم، شرم، خصومت، محرومیت و پریشانی یکجا در وجود یک فرد جمع شود. دانش آموزان مدارس آمریکا اعتراف می کنند که وقتی عصبانی می شوند، اصطلاحات توهین آمیز نژادی را به کار می برند. من در گذشته در مدرسه مان شاهد آن بودم که دانش آموزان جوکها و اسامی نژادی را به زبان می آوردند اما می گفتند منظوری ندارند واینها فقط یک شوخی است.

نفرت نژادی اغلب منجر به بروز خشونت می شود. امروزه در آمریکا گروههایی وجود دارند که افراد متعلق به بعضی گروهها و مذاهب را در خیابانها مورد ضرب وشتم قرار داده و حتی به قتل می رسانند و به این ترتیب نوع خودسرانه ای از عدالت گستری مورد نظر خود را اعمال می کنند . چنین افرادی معمولا همانند مردم عادی فاقد قدرت هستند، بنابر این غالب این گروهها در پی کسب قدرت بر می آیند . اینها در ساختارهای تشکیلاتی گروههایی مانند نازیها و کوکلاکس کلانها صاحب قدرتی کاذب می شوند . نفرت نژادی ای که قدرت نا محدود پیدا کند، تبدیل به فاجعه خواهد شد . نسل کشی هایی که تحت حمایت نازی های آلمانی رخ داد نمونه ای است از قدرتمند شدن نفرت و کینه . این فاجعه نیز ابتدا از مسایل جزیی تر مانند جوکهای نژادی، آغاز شد و سپس به محدودیت هایی مانند از دست دادن شغل، حقوق شهروندی، حق رای و در نهایت از دست دادن جان منجر شد .

برای توقف نژاد پرستی در آمریکا چه میتوان کرد ؟ سندی معتبر از تاریخ جانسن به نام گزارش کرنرمی گوید : باید استراتژیهایی وجود داشته باشد که موجب تحقق وعده های دموکراسی آمریکایی برای همه ی شهروندان شهری و روستایی، سفید و سیاه، اسپانیایی تبار و هندی-آمریکایی و هر اقلیت دیگری گردد . نمی توان انتظار داشت فقط رنگین پوستان برای مبارزه با نژاد پرستی تلاش کنند . همه ی ما باید از سیاه و سفید و سرخ و زرد، استرالیایی، اکراینی، روسی یا ایرلندی در این راه گام برداریم .

اگر شما با اسمی که به رنگ پوست، نژاد، طرز راه رفتن و یا لهجه ی صحبت کردنتان مربوط می شود نامیده می شوید، نژاد پرستی را تجربه کرده اید .تبعیض نژادی یک موضوع احساسی بسیار تحریک آمیز است و برخورد منطقی و آرام در مقابل آن بسیار مشکل و معمولا اولین واکنش در برابر آن حمله است . بر طبق گزارش آلفرد فلیشمن- خبرنگار روزنامه ی سنت لوییز- تبعیض نژادی یکی از بلاهای جامعه ی آمریکایی امروز است و وقتی مانند زمان حال، در سکوت و بی توجهی، در حال رشد است خطر آن بسیار بیشتر خواهد بود .

اگر به نوع زندگی خود دقت کنیم می بینیم که ما آمریکایی ها حتی متوجه آنچه می گوییم، جوکهایی که به زبان می آوریم و موسیقی ای که گوش می کنیم نیستیم . عده ای از مردم بازی کردن با عقاید دیگران را تنها یک شوخی می پندارند در حالیکه همیشه یک نفر در این میان رنجیده خاطر می شود حتی اگر ناراحتی اش را نشان ندهد .

امروزمردم دنیا خواهان برابری، عدالت و آزادی هستند در حالیکه آمریکا به مظهر تعصب ونژاد پرستی تبدیل شده است . موقعیت امروز و فردای آمریکا از نظر تبعیض نزادی به ما بستگی دارد زیرا این ما هستیم که باید برای توقف آن اقدام کنیم. امروزه این پدیده به بدترین شکل آن در کشورهای جهان سوم مشاهده میشود که تحت تاثیر تلویزیون آمریکایی مردمی که رنگ پوست روشن تر دارند صرف نظر از نژاد و تبار خود بقیه مردم دور و بر خود را سیاه می‌پندارند.

عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط 1939 ، ...Sara SHZ... ، hossein. ، FARID.SHOMPET
#4
کسانی مثل محمد امین الحسینی تحت تاثیر نازیسم بودند وهمان اخاص کینه ای هستند که می خواستند عقده های خودرا کامل کنند وجنگ

اصولا چیز بیهوده ای بود وهیچ دلیلی توجیه پذیر پذیرش جنگ ومرگ میلیونها نفر نیست وانسان ها بازیچه دست دولت ها نیستند که جنگ کنند

کار هیتلر نمونه نژاد پرستی بود او کاملا نازیسم بود وتماما کشورش بر اساس قواعد نژاد پرستی اداره می شد هیتلر از مسلمین سو استفاده

می کرد وآنان را فریب می دادوخودرا دین دار معرفی می کرد درصورتی که اگر کسی خدارا قبول دارد آن طور وبا افتخار آدم نمی کشد.درهر ثانیه
زندگی هیتلر صدها نفر کشته می شدند


ازاین که از نازیسم وفاشیسم خوشتان نمی آید از صمیم قلب خوش حالم اما بدانید که هیتلر یک نازیسم واقعی بود.وتماما کشورش بر اساس

نژاد پرستی بود.درضمن این فقط متفقین نبودند که هیتلر را نژاد پرست می خواندند خود او علنا در سخن هایش نژاد ژرمن را برتر می دانست

وسخن هایی از این قبیل می گفت یاهنگام المپیک با قهرمان سیاه پوست دست نداد آیا این نژادپرستی نیست.رفتار روزمره او این را ثابت می کند
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط hossein. ، فلانی ، love 2012
#5
ناسیونالیسم با نژادپرستی کاملا تفاوت دارد
دلیل همکاری هیتلربا مسلمانهه قزاقها و....................... نابودی دشمنان مشترک یعنی انگلیس وشوروی بود
خودتان میدانید جنگ با لهستان کاری عادلانه بود انگلیس و فرانسه نیز خود به المان اعلام جنگ دادند در مورد قتل مخالفان که شما نباید با ان مخالفتی داشته باشید کشتن 6 میلیون یهودی نیز که منتفی شده واخراج یهودیانی که به اقتصاد و المانها ضرر میرساندن هم کاری عادلانه بود

هیتلر یک مسیحی معتقد بوده و در کودکی هم در کلیسا فعالیت داشته. چندین بار هم با پاپ پیوس دوازدهم و روحانیون مسیحی دیدار کرده.






در برنامه 25 ماده ای حزب نازی و در بند 24 آمده:
ما در خواست میکنیم تمام مذاهب در تمام کشور آزاد باشند. در صورتی که وجود آنها برای کشور خطرناک نبوده و علیه حس معنوی و اخلاقی نژاد آلمانی مبارزه نکند. و نیز حزب طرفدار جدی مسیحیت مثبت است اما خود را موظف به اعتراف مخصوصی نمیداند. حزب با ما یا بدون ما علیه روح مادیگری یهود مبارزه میکند و عقیده دارد که ملت از طریق مصالح عمومی قبل از مصالح فردی به یک ایمنی و سلامت دائمی می رسد.
در این عکس هیتلر در حال گوش دادن به سرودی مذهبی در اتریش هست.

اما در مورد ادیان دیگر مثل یهودیت ، اسلام ، مزدیسنا (زرتشتی) و بودا گرایی. بنظر من هیتلر تنها با یهودیان تلمودیک و یهودیان نوع بد مشکل داشته و به یهودیانی واقعی و معتقد احترام میگذاشته.
یکی از دوستان یهودی هیتلر هم امیل موریس بود که در اس اس مقام داشت.

اما در مورد اسلام ، هیتلر و بعضی از رهبران نازی مثل هاینریش هیملر به این دین علاقه داشتند. هیتلر یک بار هم با حاج محمد امین الحسینی مفتی اعظم بیت المقدس در سال 1941 دیدار داشته. هیتلر طرفدار فلسطینی ها بوده ودر یکی از سخنرانی هاش از فلسطینی ها طرفداری و حمایت کرده.

این هم سربازان مسلمان وافن اس اس در حال نماز خواندن

در مورد مزدیسنا ، شاید بشه گفت بیشترین اطلاعاتی که در مورد این دین (بعد از حمله اعراب) جمع آوری شد در دوران رایش سوم و توسط محققان آلمانی بود. کتاب های آلمانی زیادی هم در مورد این دین وجود داره.

در مورد بودا گرایی یا بودیسم این جمله در ویکی پدیا از هیتلر ذکر شده: بین ادیان شرقی، هیتلر رهبران مذهبی چون «کنفسیوس، بودا، و محمد» را چون فراهم آورندگان «تغذیه روحی» توصیف می کرد.

در واکنش نسبت به بیخدایی هم این جمله در ویکی پدیا از هیتلر آمده:
در یک سخنرانی در اشتوتگارت در فوریه ۱۹۳۳ او گفت: «امروز آنها می گویند مسیحیت در خطر است، این که ایمان کاتولیک تهدید می شود. پاسخ من به آنها این است: برای زمان حاضر، مسیحیان و نه بیخدایان بین‌المللی در صف اول آلمان ایستاده اند. من تنها در مرود مسیحیت حرف نمی زنم؛ من اعتراف می کنم که من هرگز خودم را با احزابی که هدف شان نابودی مسیحیت است متحد نمی کنم. چهارده سال آنها دست در دست بیخدایی بوده اند. هیچگاه صدمه ای بزرگتر از آن سالهایی که احزاب مسیحی در کنار آنهایی قرار گرفتند که موجودیت حتمی خداوند را انکار می کردند، به مسیحیت وارد نشد. سراسر حیات فرهنگی آلمان طی این دوره خرد و آلوده شد. این باید وظیفه ما باشد که همه این مظاهر انحطاط در ادبیات، مدارس، و روزنامه‌ها - یعنی، در سراسر فرهنگ مان را - بسوزانیم تا سمی را طی سالهای که طی این چهارده سال گذشته در همه وجوه زندگی ما را رخنه می کرده است حذف کنیم.»

و پیشوا از سیگار ، مشروب و روابط نامشروع متنفر بود. ولی رهبران اصلی متفقین (روزولت ، چرچیل و استالین) به هر سه این ها علاقه داشتند.

پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول در حالی که آلمانی ها به طور کامل شکست نخورده بودند و متفقین حتی چند کیلومتر در خاک آلمان پیشروی نکرده بودند با فرار قیصر ویلهلم به هلند و درخواست صلح دولتمردان جدید آلمان جنگ به پایان رسید اما متفقین با آلمان مثل یک کشور کاملا شکست خورده و حتی بدتر رفتار کردند
کنفرانس صلح ورسای که از آن با عنوان "دیکته ورسای" یاد می شود یک پیکمان کاملا یک طرفه بود و شرایط سختی را به آلمان تحمیل کرد از جمله این شرایط:
1.تمامی کشتی های جنگی و تجاری آلمان به انگلستان و فرانسه داده شود

2.آلمان با هزینه خود برای متفقین کشتی بسازد
3.آلمان باید از تمامی دارایی های خود در سایر کشور ها چشم بپوشد
4.آلمان باید 5000 موتور قطار و 150 هزار اتومبیل برای متفقین تولید کند
5.آلمان باید به مدت 10 سال مقادیر زیادی زغال سنگ به فرانسه-ایتالیا و بلژیک بپردازد
6.متفقین تا 5 سال بر واردات و صادرات آلمان نظارت داشته باشند
7.رود های الب و اودر و همچنین کانال کیل در آلمان بین المللی اعلام شود
8.علاوه بر این ها آلمان باید 6 میلیارد و 600 میلیون لیره استرلینگ به صورت نقدی غرامت به متفقین بپردازد
9.ناحیه زغال سنگ خیز سار به مدت 15 سال به فرانسه واگذار شود
10.آلمان می بایست ارتش خود را به یکصد هزار نفر آن هم بدون تانک-سلاح سنگین و خودرو های زرهی کاهش دهد
11.آلمان از حق داشتن زیر دریایی و سرباز گیری محروم می شود
12.آلمان از داشتن نیروی هوایی محروم و نیروی دریایی آن هم به 6 فروند کشتی جنگی و تعدادی رزمناو و اژدر محدود می گردد

توجه داشته باشید که ملت آلمان به طور کامل شکست نخورده بودند و اتفاقا از روحیه شدید ناسیونالیستی نیز برخوردارند و تحقیر آلمان تا این حد برایشان غیر قابل تحمل بود
این تحقیر تا جایی رسید که نوشته اند:"نمایندگان آلمان را همچون جنایتکاران مجرم به داخل سالن امضای پیمان اسکورت کردند
با وجود این قرارداد آلمان 55 درصد از منابع سنگ آهن
45 درصد از منابع زغال سنگ
75 درصد از منابع روی
و 57 درصد از منابع سرب خود را از دست داد
اما مسئله بعدی چگونگی پرداخت غرامات بود که در این مورد بین متفقین اختلاف وجود داشت
ولی مشکل اینجا بود که متفقین به یکدیگر شدیدا بدهکار بودند و مبالغ هنگفتی به امریکا بدهکار بودند ولی توانایی پرداخت آن را نداشتند از این رو به آلمان فشار می آوردند اما صنایع آلمان ویران و منابع آن غارت و نیروی کار آن از بین رفته بود و سیاست تضعیف آلمان از طرف انگلستان و فرانسه نیز بر این امر دامن می زد

تا جایی که در نوامبر 1921 آلمان دچار ورشکستگی شد و ارزش پول رسمی آلمان از یک بیستم لیره به یک هزارم لیره سقوط کرد(20/1به 1000/1)

در منابعی نیز نوشته شده است ارزش پول آلمان 750 تریلیون بار سقوط کرد و عملا پول آلمان هیچ ارزشی نداشت بنابراین نتوانست قسط دوم غرامات را بپردازد و در این شرایط فرانسه و بلژیک ناجوانمردانه و بر طبق پیمان ورسای ناحیه صنعتی روهر را اشغال کردند اما کارگران آلمانی آنجا حاضر به همکاری با دشمنان نشده و دست از کار کشیدند

با این شرایط اقتصادی مشکل سقوط ارزش بازار وال استریت امریکا به وجود آمد و امریکا نیز به جرگه کشورهای دارای شرایط بد اقتصادی پیوست

وضعیت اقتصادی این کشور ها به طوری بود که به اصطلاح عامیانه "کاسه گدایی به دست گرفتن" رسیده بودند و بد تر از همه سکه اندوزی یهودیان در آلمان بود که با این شرایط اقتصادی به ربا خواری روی آورده بودند و با مکیدن خون ملت آلمان به یهودیانی که زمینه را برای ایجاد دولت یهودی مساعد می کردند کمک می کردند

تعداد بیکاران آلمان به 6 میلیون نفر رسید

E.M.Carry می نویسد:" زمستان 1931 و 1932 شاید تاریک ترین دوران پس از 1918 باشد" (منظور او از زمستان اشاره به شرایط بد اقتصادی و سیاسی بود)

وضعیت آلمان بد تر از دیگر کشورها بود هیچ کدام از صدراعظم ها و رئیس جمهور هایی که پس از 1918 به قدرت رسیده بودند نتوانسته بودند شرایط را تغییر دهند و در این شرایط حزب نازی با دادن وعده های اقتصادی به قدرت رسید و بلافاصله پس از رسیدن به قدرت گام به گام از زیر بار پیمان ورسای شانه خالی کرد
به دنبال آزادی از پیمان ورسای و پس گرفتن ناحیه سار طی یک همه پرسی آلمان به سرعت به سمت پیشرفت صنعتی حرکت کرد


هیتلر با شعار "یک ملت یک رایش یک پیشوا" به قدرت رسید و قول به مردم داد تا همه مردم آلمان را زیر یک پرچم جمع کند
او این کارها را با روشهای دیپلماتیک انجام داد اما گام آخر یعنی پروس شرقی باقی مانده بود:
[تصویر: Danzig1.jpg]
المان نخست طی یک درخواست دیپلماتیک از لهستان خواست تا اجازه دهد آلمان دو اتوبان (یک اتوبان دو بانده) و یک خط آهن از خاک لهستان میان ایالت پروس شرقی و خاک اصلی بکشد ولی لهستانی ها که فکر تصرف ایالت پروس شرقی را داشتند با رد این خواسته به آزار و قتل عام آلمانی های ساکن لهستان پرداختند و در مقابل این آلمانی ها از دولت آلمان نازی درخواست کمک کردند
نمونه یک فرد کشته شده به دست لهستانی ها:
[تصویر: 1.jpg]
(عکسهای دیگری نیز در اختیار است ولی آنان وضعیت خیییییییلی فجیع تری دارند)

هدف لهستان از این حملات این بود که آلمان به لهستان حمله کند و به خیال خود که آلمان قدرت چندانی ندارد به سرعت مغلوب شده و سرانجام پروس شرقی به تصرف لهستان در آید و این برخلاف پیمان عدم تجاوز بیست ساله ای بود که در سال 1933 با لهستان امضا شده بود
تانکهای لهستان در حال حرکت به سمت آلمان:
[تصویر: 15.jpg]

با تدبیر هیتلر بلافاصله پیمان عدم تجاوزی با شوروی امضا شد تا غربی ها چنین تصور کنند که شوروی با آلمان همدست است هدف از این عمل این بود که غربی ها دست به سلاح نبرند ولی غربی ها به آلمان اعلام جنگ دادند و حملات مختصری به خط دفاع زیگفرید آلمان انجام دادند اما شکست خوردند سرانجام آلمان برای پایان دادن به درگیری ها درخو ست صلح کرد که با رد غربی ها مواجه شد پس آلمان به فرانسه حمله برده و آنجا را تصرف کرد تا شاید درخواست قبول شود ولی نشد
نویسنده در جستجوی حقیقت خودمون(فکر کنم فریدم بود)

نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط در جستجوی حقیقت ، فلانی ، hossein. ، love 2012
#6
نقل قول: علیه حس معنوی و اخلاقی نژاد آلمانی مبارزه نکند

این گفته آلمان ها که خودتان گفتید که در قا نونشان هم هست کاملا نژاد پرستی را ثابت می کند وعلاقه هیتلر به مذهب ظاهری بود وگرنه او

باطنش ناپاک بود ومیلیونهانفرراکشته بود.مذهب را انسان باید با قلبش قبول کند وخودرا دربرابر خداوند مسئول بداند وبداندکسی مثل هیتلر

درروز آخرت جزای تمام قتل های بیهوده اش را می بیند.

نماز خواندن آنان هم قلابی است وگرنه هرکس که ظاهرا نماز بخواند که مسلمان نیست اگر این طوراست یزید ومعاویه هم نماز می خواندند

استالین هم درکودکی درکلیسا فعال بود ودرمدرسه دینی شاگرد اول بود اما آیا واقعا ایمان داشت؟
کمونیستها از خدا نترسیدند که تزار مخلوع بیچاره وخانواده اش را کشتند من با این کار کمونیست ها مخالفمAngry

هیتلر به این دلیل سیگار نمی کشید چون درجنگ جهانی اول تحت گازشیمیایی قرار گرفته بود وبرایش مرگبابود

اما او مشروب می خورد وحتی سو قصدی ضد او درمشروب فروشی شد

استالین باروابط نامشروع مخالف بود واز اصول کمونیسم نداشتن هیچ گونه روابط جنسی است حتی لنین بسیار متنفر بود لنین حتی با

همسر خودروابط جنسی نداشت وفرزندی هم نداشت. حتی چین امروز پس از هزارن اصلاح با روابط جنسی به شدت برخورد می کند وفقط

یک بچه مجاز است.این ممنوعیتها دردوره مائو واستالین بیش تر بود به خصوص مائو

بودیسم هم نوعی بت پرستی است واصولا غلط ازبت که کاری بر نمی آید.اما اصول اخلاقی بودایی ها ووحدت آنها از مسلمانان ومسیحیها

بهتر وبیش تر است.اما به دلیل مذکور کلا غلط است.
نقل قول: «امروز آنها می گویند مسیحیت در خطر است، این که ایمان کاتولیک تهدید می شود. پاسخ من به آنها این است: برای زمان حاضر، مسیحیان و نه بیخدایان بین‌المللی در صف اول آلمان ایستاده اند. من تنها در مرود مسیحیت حرف نمی زنم؛ من اعتراف می کنم که من هرگز خودم را با احزابی که هدف شان نابودی مسیحیت است متحد نمی کنم. چهارده سال آنها دست در دست بیخدایی بوده اند. هیچگاه صدمه ای بزرگتر از آن سالهایی که احزاب مسیحی در کنار آنهایی قرار گرفتند که موجودیت حتمی خداوند را انکار می کردند، به مسیحیت وارد نشد. سراسر حیات فرهنگی آلمان طی این دوره خرد و آلوده شد. این باید وظیفه ما باشد که همه این مظاهر انحطاط در ادبیات، مدارس، و روزنامه‌ها - یعنی، در سراسر فرهنگ مان را - بسوزانیم تا سمی را طی سالهای که طی این چهارده سال گذشته در همه وجوه زندگی ما را رخنه می کرده است حذف کنیم.»
درصحبت هیتلر هم شیوه بیمارگونه ضد کمونیست کاملا معلوم است


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط فلانی ، love 2012
آگهی
#7
بیمار گونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
ول کنید بحث در مورد اختلاف المان با شوروی نیست
-------------------
قتل بیهوده در کجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ان جمله هم ناسیونالیسمی است
ناسیونالیسم:ملی‌گرایی نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل‌دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است ولی در ان به فرهنگ دیگر کشور ها احترام گذاشته میشود

نژاد پرستی=نژادپرستی تفکّر برتر دانستن یک نژاد بر نژاد(های) دیگر است.

نا زیسم=ناسیونالیسم+سوسیالیسم

شراب خوردن با مست شراب بودن متفاوت است
در دین مسیحیت شراب چیز بدی نیست حتی من در جایی شنیدم به ان اب مقدس میگفتند
اصلا نژادپرستی چه ربطی به دین و.................دارد
طفره نروید
هیتلر ناسیونالیسم بوده نه نژاد پرست

:112:
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط در جستجوی حقیقت ، hossein. ، فلانی
#8
شما گفتید
نقل قول: و پیشوا از سیگار ، مشروب و روابط نامشروع متنفر بود
ومن جوابتان را دادم ومعلوم شد مشروب می خورده
شما گفتید
نقل قول: ولی رهبران اصلی متفقین (روزولت ، چرچیل و استالین) به هر سه این ها علاقه داشتند.

ومن حرف شما درمورد استالین را توجیه کردم که تهمتی بود وطفره نرفتم .

قتل ها هم قتل های بیهوده یهودیان وقتل های نژادی نازیسم ها

آلمان در جنگ جهانی اول همه چیز را باخته بود واگر لنین صلح نمی کرد ازبین می رفت زیرا امریکا وارد جنگ شده بود همچنین تان های

انگلیسی وسلاح گسترده شیمیایی ضد آلمان توسط انگلیس.تازه قوای جدید روس ها هم درراه بود وشکست آلمان از1917قطعی بود

ونیکلای دوم آنرا پیش بینی کرد ودرجواب کمونیست ها که خواهان پایان جنگ بودندگفت <<ما دوقدمی پیروزی هستیم میلیونها تلفات دادیم

وباید در روز پیروزی حضور بیابیم واز غنایم بهره ببریم>>
تمام سود ورسای هم سزانجام انگلیس وامریکا وفرانسه بردند درحالی که جنگ را روسیه به دوش می کشید واین نمونه بارز نامردی دیگر

متفقین جز روسیه است آنان غارتگران واقعی اند.آلمانو مستعمره خودشون کردن

توطئه نابودی امپراتوری روسیه وآلمان زیر سر امریکا وانگلیس وفرانسه بود وگرنه قیصر قصد گسترش اتحاد را با نیکلای دوم داشت وبارها تلاش کرد اما به خاطر اون کشورهای کپیتالیسم نشد.

نقل قول: سکه اندوزی یهودیان در آلمان
این حرفتان درست است اون یهودیها تو روسیه وشوروی هم سکه اندوزی می کردن

درضمن لینک عکس هایتان را در محل افزودن تصویر بگذارید هیچ کدام از عکس هایتان نیامدند

درمورد لهستانی ها موافقم ژنرال های لهستانی ومردم ملی گرا در طیsoviet polish warکمونیست هارا قلع وقم کردن ودوباره زمان استالین قصد آذار داشتند که هیتلر واستالین جلوی فعالیت های خبیثشان را گرفتند

درضمن سخنان هیتلر درحمایت نژاد پرستی واقدامش با سیاه پوسته قهرمان المپیک وهزاران مورد دیگه رو چگونه توجیه می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

نژاد پرستی منشا تمام مشکلات(قسمت2 رنسانس قرون جدید ومعاصر) 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط hossein. ، love 2012
#9
نقل قول: درضمن سخنان هیتلر درحمایت نژاد پرستی واقدامش با سیاه پوسته قهرمان المپیک وهزاران مورد دیگه رو چگونه توجیه می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
كدوم بخش اش؟
بصورت ريز ذكر فرماييد
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط love 2012
#10
می توان گفت که نژاد پرستی اغاز جنگ جهانی دوم بود یا نه؟

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، دومین‌ جنگ‌ فراگیر است که از سپتامبر 1939 آغاز شد و اوت 1945 پایان یافت.

این جنگ علاوه‌ بر اروپا، در بخش‌های‌ گسترده‌ای‌ از قاره‌ آسیا و آفریقا تأثیرات‌ مخرب‌ عمده‌ای‌ برجای‌ گذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران را درگیر خود کرد‌.

علل‌ اصلی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ عبارت‌ بود از اشتباهات‌ عهدنامه‌ ورسای (7 مه‌ 1919) که‌ ظاهراً به‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ پایان‌ داد، همچنین پیامدهای‌ بحران‌ اقتصادی سال‌ 1929 و از همه‌ مهم‌تر رقابت‌ سیاسی‌ فاشیسم‌ و دموکراسی‌های‌ غربی‌ و مارکسیسم‌. عامل‌ اخیر چنان‌ مؤثر بود که‌ نبرد میان‌ کشورهای‌ درگیر، به‌ شکل‌ بی‌سابقه‌ای‌، عموم‌ مردم‌ را به‌ قلمرو جنگ‌ کشاند، به‌ طوری‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌ تعداد کشته‌شدگان‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ تقریباً با هم‌ برابری‌ می‌کرد.

این‌ جنگ‌، که‌ بین‌ دو بلوک‌ متحدین‌ (آلمان‌ و ایتالیا و ژاپن‌) و متفقین‌ (انگلیس‌ و فرانسه‌ و آمریکا و شوروی‌) درگرفت‌، به‌ لحاظ‌ گستردگی‌ جغرافیایی‌ و قدرت‌ تخریب‌ منابع‌ انسانی‌ و طبیعی‌، بی‌همتا بوده‌ است‌.

وضع‌ اسفبار زندگی‌ مردم‌ آلمان‌ به‌ دنبال‌ شکست‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و الزام‌ دولت‌ آلمان‌ به‌ پرداخت‌ غرامت‌ جنگی‌ سنگین‌، ظهور آدولف‌ هیتلر را که‌ عامل‌ اصلی‌ شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بود، تسهیل‌ کرد.


وی‌ که‌ شکست‌ آلمان‌ را نتیجه‌ توطئه‌ یهودیان‌ و کمونیست‌ها می‌دانست‌، نه‌ تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه‌ ورسای‌ شد، بلکه‌ با طرح‌ شعار پان ‌ژرمنیسم‌ و با اعلام‌ برتری‌ کامل‌ نژاد ژرمن‌، حق‌ گسترش‌ قلمرو آلمان‌ تا سرزمین‌ ملت‌های‌ اسلاو در اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌ را مسلّم‌ انگاشت‌ و تبعیض‌ نژادی‌ را اساس‌ جهان‌بینی‌ خود قرار داد و به‌ همین‌ شکل‌ در صدد گسترش‌ نفوذ خود در دیگر نقاط‌ جهان‌ برآمد.

از سوی‌ دیگر جامعه‌ ملل، ایتالیا را به‌ سبب‌ اشغال‌ اتیوپی‌ در سال 1935، تحریم‌ اقتصادی‌ کرد و این‌ امر به‌ ایجاد محور رُم‌ ـ برلین‌ در سال 1936 انجامید.

پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و آمریکا، حدود 78 میلیون‌ کیلومتر مربع‌ از خاک‌ کره‌ زمین‌ (بیش‌ از نیمی‌ از خشکی‌های‌ جهان‌) را در اختیار داشتند. در مقابل‌، سرزمین‌های‌ متعلق‌ به‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ مجموعاً به‌ حدود 6/2 میلیون‌ کیلومتر مربع‌ می‌رسید.

این‌ تفاوت‌ها بیانگر چرایی‌ عزم‌ کشورهای‌ کامیاب‌ (بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و آمریکا) در حفظ‌ مرزهای‌ موجود و اجتناب‌ آنها از جنگ و در عین‌ حال‌ دلیل‌ تداوم‌ ناخرسندی‌ فزاینده‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ بود. این‌ امر 3 کشور اخیر را در طول‌ 20 سال‌ ترک‌ مخاصمه‌ (1919ـ 1939)، به‌ سوی‌ توسعه‌ ابزارهای‌ جنگی‌ کشاند و آنها را به‌ گسترش‌ سرزمین‌هایشان‌ واداشت‌ و ستیزه‌جویی‌های‌ آنها اسباب‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ را فراهم‌ آورد.

اشغال‌ پراگ‌، پایتخت‌ لهستان‌، به‌ دست‌ ارتش‌ آلمان‌ برای‌ متفقین‌ تحمل‌پذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی‌، که‌ به‌ قدرت‌ مقاومت‌ دولت‌های‌ غربی‌ در برابر آلمان‌ اطمینان‌ نداشت‌، ترجیح‌ داد به‌ آلمان‌ نزدیک‌ شود. پیمان‌ عدم‌ تعرض‌ آلمان‌ و شوروی‌ در 23 اوت‌ 1939، نگرانی‌ هیتلر را از جنگ‌ در دو جبهه‌ زدود.

در اول‌ سپتامبر 1939، ارتش‌ آلمان‌ به‌ لهستان‌ حمله‌ برد و در 3 سپتامبر انگلیس‌ و فرانسه‌ به‌ رایش‌ آلمان‌ اعلام‌ جنگ‌ کردند. لهستان‌ در کمتر از یک‌ ماه‌ از ارتش‌های‌ آلمان‌ و شوروی‌ شکست‌ خورد و زمینه‌ برای‌ حمله‌ به‌ دیگر مناطق‌ فراهم‌ آمد.

در آغاز، آلمان‌ و متحدانش‌ در تمام‌ جبهه‌های‌ مغرب‌ و مشرق‌ اروپا و خاورمیانه‌ و خاور دور به‌ پیروزی‌های‌ گسترده‌ای‌دست‌ یافتند. از پاییز 1942، اوضاع‌ تغییر کرد و اولین‌ نشانه‌های‌ شکست‌ متحدین‌ پدیدار شد.

اشغال‌ سرزمین‌های‌ شوروی‌ باعث‌ اتحاد متفقین‌ با این‌ کشور شد و زمینه‌ را برای‌ تصرف‌ سرزمین‌های‌ از دست‌ رفته‌ فراهم‌ کرد. در اواخر نوامبر 1942، ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌ در جبهه‌های‌ مشرق‌، ضدحمله‌ گسترده‌ خود را در حوضه‌ ولگا در شمال‌ و استالینگراد در جنوب‌ آغاز کرد و تا 2 فوریه‌ 1943، کلیه‌ قوای‌ آلمان‌ را سرکوب‌ کرد.

ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌، به‌رغم‌ مقاومت‌های‌ سرسختانه‌ قوای‌ آلمانی‌ در سایر نقاط‌ شوروی‌، به‌ پیشروی‌ ادامه‌ داد و توانست‌ همه‌ سرزمین‌های‌ تصرف‌ شده‌ را پس‌ بگیرد. بدین‌ ترتیب‌ در اوایل سال‌ 1943، دولت‌های‌ محور، ابتکار عمل‌ را در کلیه‌ جبهه‌ها از دست‌ داده‌ بودند.


پس‌از گردهمایی‌ سران‌ انگلیس ‌و آمریکا و شوروی‌ در اجلاس‌ تهران‌ (28 نوامبر ـ اول‌ دسامبر 1943)، آمریکا و انگلیس‌ مشغول‌ تدارک‌ حمله‌ای‌ شدند که‌ بزرگ‌ترین‌ عملیات‌ نظامی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ شمار می‌رفت‌.

روس‌ها نیز در بهار 1944‌، همز‌مان‌ با حمله‌ نیروهای‌ مشترک‌ آمریکا و انگلیس‌ در شمال‌ نورماندی، تهاجم‌ بزرگ‌ خود را در حوضه‌ دنیپر آغاز کردند و از آنجا به‌ رومانی‌ و بلغارستان‌ و سپس‌ آلمان‌ حمله‌ور شدند.

در جبهه‌ غرب‌، سپاه‌ مشترک‌ آمریکا و انگلیس‌ پس‌ از پس‌ گرفتن‌ پاریس‌ در 25 اوت‌، به‌ سوی‌ مرزهای‌ آلمان‌ پیشروی‌ کرد و به‌ این‌ ترتیب‌، از فوریه‌ 1945 از مشرق‌ و مغرب‌ به‌ خاک‌ آلمان‌ هجوم‌ بردند.

هیتلر که‌ از قرارگاه‌ زیرزمینی‌ خود در برلینِ تحت‌ محاصره‌، ناامیدانه‌ به‌ مقاومت‌ ادامه‌ می‌داد، وقتی‌ خبر مرگ‌ موسولینی‌ را شنید، در 30 آوریل‌ 1945 خودکشی‌ کرد و دولت‌ جدید آلمان‌ را دونیتس،‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریایی‌، در ایالت‌ شلسویگ‌ تشکیل‌ داد و از متفقین‌ تقاضای‌ ترک‌ مخاصمه‌ کرد.

در 8 مه‌‌، سند قطعی‌ تسلیم‌ بی‌قید و شرط‌ آلمان‌ در برلین‌ امضا شد و براساس‌ تصمیماتی‌ که‌ روزولت‌، استالین‌ و چرچیل‌ در اجلاس‌ یالتا در فوریه‌ 1945 گرفتند، این‌ کشور به‌ مناطق‌ اشغالی‌ تقسیم‌ شد.

اما جنگ‌ در خاور دور تا چند ماه‌ دیگر ادامه‌ داشت‌. ژاپن‌ که‌ هنوز اندونزی‌، هندوچین‌، بخش‌ مهمی‌ از خاک‌ چین‌ و تعداد زیادی‌ از جزایر اقیانوس‌ آرام‌ را در اشغال‌ داشت‌، با مقاومت‌ سرسختانه‌ خود، موجب‌ ترس‌ متفقین‌ از ادامه‌ جنگی‌ طولانی‌ شده‌ بود.


از همین‌رو، آمریکا مسئولیت‌ پرتاب‌ 2 بمب‌ اتمی‌ را بر شهرهای‌ هیروشیما و ناگازاکی‌ (به‌ ترتیب‌ در 6 و 9 اوت‌ 1945)، پذیرفت‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ سند تسلیم‌ بی‌قید و شرط‌ نیروهای‌ مسلح‌ ژاپن‌ در 2 سپتامبر همان‌ سال‌ بر عرشه‌ رزم‌ناو آمریکایی‌ میسوری‌ به‌ امضا رسید و جنگ‌ کاملاً خاتمه‌ یافت‌.

شمار تلفات‌ نظامی‌ این‌ جنگ‌ بیش‌ از 23 میلیون‌ تن‌ و تلفات‌ غیرنظامی‌ آن‌ بیش‌ از 26 میلیون‌ تن‌ بوده‌ است‌. در مورد میزان‌ خسارات‌ مالی‌ و هزینه‌هایی‌ که‌ طرفین‌ درگیر متحمل‌ شده‌اند نیز اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. با این‌ حال‌، این‌ جنگ‌ از لحاظ‌ هزینه‌ به‌ جنگ‌ چهار تریلیون‌ دلاری‌ و از لحاظ‌ تلفات‌ انسانی‌ به‌ جنگی‌ با تلفات‌ چهل‌ میلیون‌ تن‌ نیز موسوم‌ شده‌ است‌.

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بر سراسر جهان‌ و نیز جهان‌ اسلام‌ تأثیرات‌ گسترده‌ای‌ داشت‌ که‌ برخی‌ از آنها عبارت‌اند از:

•فروپاشی‌ نظام‌ چند قطبی‌ و شکل‌گیری‌ نظام‌ دو قطبی‌ شرق‌ و غرب‌ به‌ رهبری‌ شوروی‌ و آمریکا،
•رنگ‌ باختن‌ نفوذ قدرت‌های‌ اروپایی‌ مانند انگلیس‌، فرانسه‌، ایتالیا و آلمان‌ در سیاست‌های‌ بین‌المللی‌،
•شروع‌ جنگ‌ سرد به‌ عنوان‌ صحنه‌ رقابت‌ دو بلوک‌ در قالب‌ اتحادیه‌ها و پیمان‌های‌ خاص‌،
•تحریک‌ جنبش‌های‌ ضداستعماری‌ و متعاقب‌ آن‌ استقلال‌ مستعمرات‌ و ایجاد چند کشور جدید
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط hossein. ، love 2012


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مشکلات هیتلر و حزب نازی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان