امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دلنوشته ها ی مـــــــــن

#1
از من فاصله بگیر !
هر بار که به من نزدیک می شوی ، باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت !
از من فاصله بگیر ! خسته ام از امید های کوتاه...



بعضی ها از دور می درخشند!!!!
نزدیک که می شوی یک تکه شیشه ی شکسته بیشتر نیستند...


صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛
نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم ...




گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد کفش هایش را در بیاورد،
یواشکــــی نوکـــــ پا، نوکــــــ پا از خودش دور شـــــــــود،
بعد بزند به چاکـــــــــــــــ ... فرار کند از خودشـــــــــــ !!!





یک وقت هایی در زندگی می رسد که باید دستت را بزنی زیر چانه ات
و جریان زندگی ات را فقط تماشا کنی...



آدمایی که از یه رابطه طولانی اومدن بیرون ، خطرناکن !
چون فهمیدن که میشه یه رابطه رو تموم کرد و زنده موند ...




چه بسیار دلهایی که می پرستند و نیکی می ورزند
و پرستش و تقوی و نیکی نیز در آنها زشت و آلوده و پلید است؛
و چه دلها که عشق می ورزند و گناه می کنند
و خطا و هوس و گناه نیز در آنها زیبا و پاک و زلال است.
دکتر علی شریعتی



تناقض عجیبی است بین دروغهای وقت عشقبازی و راستگویی محض بعد از آن...





به خدای عاشــــــــــــــــــــــ ـــــقان سوگنـــــــــــــــــــــ ـــد...
که اگر بدانمـــــــــــــــــ که دوستـــــــــــــــــــــ م نداری،
گریــــــــــــــــــــــ ــــه نمی کنم . . . بلکه آرزو می کنـــــــــــــــــــــم،
کسی را دوستـــــــــــــــــــــ ـــــــــ بداری که دوستــــــــــــــــت نداشته باشد !!!




مدتیـــــــست دلـــــــم شکســـــــــــته از همان جای قبلـــــی ... !
کاش میشد آخر اسمــــــت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی ... !
کاش میشـــــــد فریاد بزنم : " پایــــــان"




من بیدی نیستم که با این بادها بلرزم!
تمام لرز و ترس من آن زمان است
که به نسیمی خو کنم و دیگر نوازشش تکرار نشود ...



می بخشم كسانی را كه هر چه خواستند با من، با دلم،با احساسم كردند
و مرا در دور دست خودم رها كردند
پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نكشم
برای كسانیكه دلم را شكستند



بوی تنهایی می دهد این تن
تنی که جایگاه بوسه های توست
بیا و مرا در آغوشت غرق کن میخواهم بمیرم زیر بوسه هایت



راستی همین حالا که وقت خنده و شادی مان است بگویم:
اگر روزی بین ماندن و رفتن شک کردی حتما برو .
بی معطلی . . . چون نمی بایست کار به شک می رسید
که بیاندیشی یا نیاندیشی
همان لحظه ی شک کار تمام است !



برای رسیدن به توست که پرواز می كنم ،نكند كه قفس باشی؟؟!!




دوری مان برای تو نمی دانم چگونه می گذرد ...
اما برای من .... انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمیبُرند .... !!!


دلنوشته ها ی مـــــــــن 1


بی تو ... تختِ خواب ... تختِ بی خوابی ست!




وقتی کسی اندازت نیست ، دست بـه اندازه ی خودت نزن . . .




خودم را به تخت می بندم تا ترکت کنم ... این تخت لعنتی هم بوی تو را می دهد !



بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی...




جلوتر نیا! خاکستر می شوی... اینجا دلی را سوزانده اند!

امــروز مــے چـیــدَم پــازلــهای دِلــــم را دیــدَم کــامِـل نـمـے شــوَد،
بــے یـــادِ تــــو ...



تو چه میفهمی ...حال و روز کسی را که دیگر هیـــــــــــچ نگاهی دلش را نمی لرزاند..؟

دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد،
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم!
حسین پناهی



ما بدهکاریم به یکدیگر ؛
و به تمام دوستت دارم های نا گفته ای که پشت دیوار غرورمان ماندند …
و ما آنها را بلعیدیم ، تا نشان دهیم منطقی هستیم !!!



از دورها می آیی و فقط یک چیز،
یک چیز کوچک در زندگی من جابجا می شود :
این که دیگر بدون تو در هیچ کجا نیستم!!!

نمي گذارندم دست هاي شاخه شكن


به قدر سهم تو سيبي كنار بگذارم


تو باز عقربه ات مانده روي دلتنگي


كه من براي تو شادي شمار بگذارم


قلم تراش كه دارم دلم نمي آيد


كه بر غرور كسي يادگار بگذارم


برغم اين همه سنگ و برغم اين همه دست




بيا براي تو سيبي كنار بگذارم ...

تو را دوست دارم
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران میخواستم
میخواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…



*به هر که گفت
تعبير زندگی شکل صبور همين شقايق است
شک خواهم کرد




از هر که گفت بيا برای بيداریِ دريا دعا کنيم
پرهيز خواهم کرد،
يا پا به پای زائری که بگويد بلای ستاره دور،
شب از خواب اين زاويه به روز خواهد رسيد،
همسفر نخواهم شد.




پناه بر تو ای فهم فراموشی!
حالا بيا برای رسيدن به آرامش
نزديکترين نامهای کسان خويش را بياد آوريم!




من از اینکه فرزندانم. در آینده چه مامان باحالی دارن بهشون غبطه میخورمBig Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط mobina.
آگهی
#2
دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...

به یک احوالپرسی ساده...

به یک دلداری کوتاه ...

به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...

به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!

به یک همراهی شدن کوچک ...

به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
 
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"

به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان چای !

به یک وقت گذاشتن برای تو...

به شنیدن یک "من کنارت هستم "...

به یک هدیه ی بی مناسبت ...

به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...

دلنوشته ها ی مـــــــــن 1

دلنوشته ها ی مـــــــــن 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان