20-09-2013، 21:56
وقتی رفت با یه اس ام اس خداحافظی
من موندم و تخت خوابم و غصه هایی که به آغوش می کشیدم ، حالا به جای اینکه پنجه تو موهاش بکشم و لطافت موهاش بین انگشتای زبرم ملایمت رو تحریر کنه ، بین انگشتام فیلتر یه سیگار روشن با حرارتی که با هر پک سیگار به پوست دستم نزدیک تر میشه و یاد آور روشن کردن سیگار بدی ام میشه.
حالا دیگه سعی می کنم بیشتر کار کنم تا کمتر یاد کنم. هر وقت ، زمان آزادی پیدا می کردم میرفتم دم خونشون تا شاید از دور واسه یه لحظه هم ببینمش ( که هیچ وقت ندیدمش) اما الان دیگه با این همه کاری که واسه خودم تراشیدم حتی یه تایم خالی که تو کارم پیدا میشه Google Map رو باز می کنم و یه راست میرم روی سقف خونشون ...و آه می کشم که چرا کشورم تحریم هست و نمی تونم بصورت زنده و با Zoom بالا نگاهش کنم ....
بگذریم باز دارم زیاده طلبی میکنم هه مثل همیشه این نیز بگذرد
اما به قولی هم حال همه ما اینجا خوب است اما .... تو باور نکن