امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانی واقعی...بخونید :(

#1
خیلی فکر مردم اولش بگم یا اخرش....اخرشم به این نتیجه رسیدم که از اول بگم بهتره
****این داستان واقعیه****

-شرط نمیبندی چون میدونی اخرش من میبرم و باید 30 تومن پیاده شی....
بی توجه به حرفا به بخار داغی که از قهوم بلند میشد خیره شدم و به اهنگ مورد علاقم گوش دادم و رفتم به اون زمانا.
وقتی 19 سالم بود یلاخره به ارزوم رسیدم.دانشگاه تهران...با هزار ترفند از سربازی فرار کردم و بعد از 2 سال کنکوری بودن اینجا قبول شدم.ولی از همون هفته های اول اسیر شدم.
اسیر 2تا چشم طوسی ای که محل هیچکی نمیزاشت.انگار که با خودش و خداشم قهر بود.
اسه میرفت
اسه میومد
حتی توی دانشگاه به اون بزرگی یه دوستم نداشت. و این روحیه واسه دختری به این سن عجیب بود.
همیشه شخصیتش واسم یه علامت سوال گنده بود...همیشه توی راهرو های دانشگاه یه هندزفری تو گوشش بود که بعد ها فهمیدم اونو میذاره تا اگه کسی بهش تیکه ای انداخت نشنوه و مجبور به جواب دادن نباشه.
همیشه مراقبش بودم و هواشو داشتم.اونم یه جورایی بو برده بود ولی به روی خودش نمیورد
6 ماه از دانشگاه میگذشت و من روز به روز اسیر تر و تشنه تر میشدم.
جوری که واسم حکم باران و داشت.بارانی که درست بباره وسط کویر زندگی من...همون قدر زندگی بخش و به دست اوردنش همون قدر محال !!!!!
دیگه از این وضع خسته شده بود میخواستم خودی نشون بدم.
تا این که یه روز....
بعد از کلاس رفتم سمتش و چون میدونستم اون لعنتیا تو گوششه فقط راهشو سد کردم و لام تا کام حرف نزدم.دستام خیس از عرق بود و این نشونه ی خوبی نبود.
اومد تا جلوی پامو سرشو بالا گرفت.با زبون لال و پتی گفتم:د دربیار اون لعنتیارو دیگه...
هندزفریشو دراورد و گفت:بفرمایید اقا
با شنیدن صداش دوباره استرسم رفت بالا...
-ببخشید میتونم جزوه ی امروزو داشته باشم؟؟؟تا فردا کپی کرده میرسونم بهتون
-ببخشید ولی من این جزوه رو برای عصر میخوام.
-خوب یه دقیقه بیاین بریم تا با خودتون کپیش کنم.
-شرمنده من الان جایی کار دارم.از یکی دیگه از بچه ها بگیرید.
-اخه همشون میخواستن جزوه هاشونو.دلم فقط به شما خوش بود.باشه...عیب نداره.ببخشید مزاحم شدم.با اجازه
رامو کشیدم و رفتم ولی داشتم دعا میکردم تا جزوشو بهم بده.دیگه داشتم نا امید میشدم
-اقای سلکی؟
قند تو دلم اب شد ولی با قیافه ای ناراحت برگشتم سمتش.
اومد سمتم و گفت:این تلفن همراهمه و این منزل برادرم.حتما تا عصر بهم برسونید.خدانگهدار
دیگه نیازی نبود شادیمو مخفی کنم و با لبخند گفتم:حتما حتما
لبخندشو حس کردم.دور شد ازم و رفت
نگام افتاد رو جزوش:تلکا بیگی
زیرشم با یه خط خوش نوشته بود:
مـادربـزرگ مـی گفـتــــــــــــ:
قلبـــت که بــی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـــری . . .
اشکــتــــــــــ که بــی اختیــار ریخــتــــــــــــــ
از همیــشه دلتنــگــــ تـــری . . .
شبــتــــ کـه بـا درد گذشـــتــــــــــ
فکــرتــــــــــــــــ از همیــشه درگیـــرتـر سـتـــــــــــــــ....

از اون روز به بعد شد همه ی زندگیم.شبها با صدای اون بخواب میرفتم و صبح ها با یاد اون از خواب پا میشدم.ازم خواسته بود تو دانشگاه کسی نفهمه که با هم دوستیم و منم رضایت اون واسم مهم بود و بس
-باربد خان...اقای باربد سلکی...کجایی دادا؟غرق نشی به وقت
-ای بابا...هر گ..ی میخواین بخورین.
ابتین با شیطنت نگام کرد و گفت:حالا تو چرا عصبی میشی دادا؟نکنه سریدی؟؟؟؟(soridi)
-زر مفت نزن بابا.من مطمئنم اون قبول نمیکنه...
با بی تفاوتی به رضا نگاه کردم:من میخوام تو ضایع نشی داداش
_دست کم گرفتی مارو...ببین حالا.
بلند شد و به سمت در رفت.قهوم دیگه سرد شده بود.بیخیالش شدم.
بعد نیم ساعت در کافی شاپ باز شد و رضا با قیافه ای داغون اومد تو.
-عاغا رضا....خوردی؟؟؟؟؟؟؟
دستشو باز کرد و به تیکه ورق گذاشت رو میز.
این که شماره تلکا بود حتی با دست خط خودش...یهنی چی...وای خدایا...دارم گیج میشم.
-باربد خان انگار تو خوردی.سریع پولارو رد کننید بالا...
-بابا تو دیگه کی هستی
-دمت گرم رضا-بابا دست مریزاد...شیطونم درس میدی تو
.
.
.
.
-بچه ها من حالم خوش نیست.فعلا
اون روز تلکا جواب هیچ کدوم از زنگای منو نداد.تا صبح پلک رو هم نزاشتم.فردا توی دانشگاه رفتم سمت رضا.
-سلام رضا
-سلام اقا باربد...خوبی تو؟؟؟؟رنگت چرا پریده؟
-خوبم بابا...جو نده.از تلکا چه خبر؟
-هیچی بابا.دیشب کلی باهاش حرف زدم.خیلی دختر ردیفیه.فقط نمیدونم چرا دوست نداره کسی از بچه های دانشگاه خبر دار شه...توام به رو خودت نیار

از اون رز به بعد من دیگه از بابد خبر ندارم...جواب کلی زنگ زدن بهش فقط یک اس ام اس بود:
تــــو زندگــــی خـــیلی از مـــا یــــه
شبــــایی بـــوده
که فقط خـــــدا میـــدونه
چه جــــوری ســـــر کردیـــــم تا صــــبح...!!!

از اون روز به بعد من هر وقت به باربد زنگ میزنم فقط با یه جمله میشنوم:دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است
داستانی واقعی...بخونید :( 1
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پرستاره
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره
داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Shervin_ST ، ندا ، aliali321 ، aCrimoniouSs ، ***Z.E*** ، maheajon ، moeinof ، BAHEREH!!`´ ، EHSAN$$ ، سانا50 ، yasinazizi ، bahar03 ، T A R A ، fatima1378 ، kimia kimia1378 ، *غزاله* ، negin .m ، Ƒαкє ѕмιƖє ، مایلی ، rana m ، نفس. ، negin2000 ، aria021
آگهی
#2
ببین چندنفر دیگه هم بودن که نباید کسی از دوستیشون بویی میبردهـ...!!
داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نفس.
#3
(01-10-2013، 20:34)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ببین چندنفر دیگه هم بودن که نباید کسی از دوستیشون بویی میبردهـ...!!
یعنی چی ؟
داستانی واقعی...بخونید :( 1
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پرستاره
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره
داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نفس.
#4
(02-10-2013، 18:27)تک اهنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-10-2013، 20:34)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ببین چندنفر دیگه هم بودن که نباید کسی از دوستیشون بویی میبردهـ...!!
یعنی چی ؟
ینی خیلیای دیگه هم بودن که دخدر قصه باشون دوس میشه اما بنا به خواستش نباید کسی متوجه میشدهـ:|
داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نفس.
#5
(02-10-2013، 18:38)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2013، 18:27)تک اهنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-10-2013، 20:34)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ببین چندنفر دیگه هم بودن که نباید کسی از دوستیشون بویی میبردهـ...!!
یعنی چی ؟
ینی خیلیای دیگه هم بودن که دخدر قصه باشون دوس میشه اما بنا به خواستش نباید کسی متوجه میشدهـ:|
Huh خیلی ....
داستانی واقعی...بخونید :( 1
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پرستاره
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره
داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نفس.
#6
(02-10-2013، 18:44)تک اهنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2013، 18:38)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2013، 18:27)تک اهنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-10-2013، 20:34)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ببین چندنفر دیگه هم بودن که نباید کسی از دوستیشون بویی میبردهـ...!!
یعنی چی ؟
ینی خیلیای دیگه هم بودن که دخدر قصه باشون دوس میشه اما بنا به خواستش نباید کسی متوجه میشدهـ:|
Huh  خیلی ....
واضح گفتم دیگه.Undecided
داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نفس.
آگهی
#7
اره کامل گفتی،حرفتو قبول دارم ...حتما یه عالمه دیگه هم بودن که کسی نباید خبر میداشت!UndecidedUndecided
پاسخ
 سپاس شده توسط تک اهنگ ، aCrimoniouSs ، نفس.
#8
(02-10-2013، 19:15)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2013، 18:44)تک اهنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2013، 18:38)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2013، 18:27)تک اهنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-10-2013، 20:34)روشا2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ببین چندنفر دیگه هم بودن که نباید کسی از دوستیشون بویی میبردهـ...!!
یعنی چی ؟
ینی خیلیای دیگه هم بودن که دخدر قصه باشون دوس میشه اما بنا به خواستش نباید کسی متوجه میشدهـ:|
Huh  خیلی ....
واضح گفتم دیگه.Undecided
دوست نداره کسی از بچه ها خبر دار شه...توام به رو خودت نیار
پاسخ
 سپاس شده توسط نفس.
#9
ممنون خوب بود.
هیچ وقت در مورد چیزی که در بارش اطلاعات کامل نداری قضاوت نکن.شاید مجرم خودت باشی.دوست خوبم بابت همه چی عذر میخوام.
پاسخ
#10
HeartHeartHeartHeartHeartcrying

داستانی واقعی...بخونید :( 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  عشق واقعی
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م
  داستان خیانت سارا به سجاد (واقعی)
Subarrow داستان_عاشقانه ... خیانت(واقعی)
  تلخ ترین رمان کوتاه خیانت (حتما بخونید)
  قشنک ترین داستان ازعشق خیلی قشنگ بخونید
  داستانی واقعی از یک دانش آموز و معلمش
  عشق واقعی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان