این اتفاقی که برام افتاده برای شما هم افتاده ایا؟
خیلی برای دردناک بود
لطفا خواهش میکنم
تا اخرش بخونید
لطفا
.
.
.
.
من عاشق یه پسری بودم به نام .......
یعنی من درحدی این پسرو دوست داشتم که حاضر بودم براش بمیرم ولی اون
روحشم خبر نداشت که من دوسش دارم
ولی برعکس تو همون حال دوستای اون عاشق من بودن
منم از اونا خوشم نمیومد خب واضح بود که من وقتی دوست پسرای
بهتر و خوشتیپ تر از اونا داشتم حاضر نبودم با اونا دوست شم
خلاصه بعد یه مدتی یعنی 3ماه بعد فهمیدم که بهترین دوستم ....
باهاش دوسته و هردو عاشق همدیگه هستند منم هیچی نگفتم اصلا
به روی خودمم نیاوردم که بعد از یک سال فهمیدم اونا باهم قهر کردن
درضمن اون پسره اولین و اخرین عشقم بود
من که فهمیدم اونا باهم قهر کردن و دوستمم به شدت ازش متنفر بود
رفتمو از دوستم شماره ی اون پسررو گرفتم و شروع کردم باهاش دوست شدن
اولا اون نمی دونست که من کی ام و از من خوشش می اومد تا این که
دوستم گفت تو که عاشقشی باید بهش بگی منم بهش گفتمو خودمم معرفی کردم
ولی تا این که اون فهمید من عاشقشم و حاضرم براش خودکشی کنم و کی ام
دلمو به بازی گرفت مجبورم کرد دست به کارایی بزنم که نباید می زدم
کارایی کنم که نباید می کردم که یه روز یه چیزی گفت که من شوکه شدم
اونم مثل کارایی بود که نباید میکردم ولی این بدتر از همه بود
و منم با این که عاشقش بودم ولی این کارو نکردم و اون هم
اون کارای که نباید می کردمو به عنوانه آتو ازم گرفت و رفت به همه گفت
و گفت واقعا برام متاسفه و آبرومو برد
یعنی من زیرپاهاش له له شدم
ولی با این که اون با دلم بازی کرد ولی من احمق بازم ته ته دلم دوسش دارم
و از وقتی که گفت دوسم نداره ادم دیگه ای شدم
خیلی ادم بدی شدم و خودمم شدم مثل اون یعنی با دله همه بازی میکنم و
بعد آبروشونو میبرم
اینارو به دو دلیل گفتم:
1- این که هیچ وقت عاشق یه نفر نشین که مجبور باشید براش دست به هرکاری بزنید و اون عاشق شما نباشه
2- این که من به هم دردی نیاز دارم اگه شما جای من بودید چی کار میکردید ؟
لطفا بگین چون من احساس میکنم با این کار میتونم
خودمو خالی کنم
برای همدردی حتی یه 3پاس و یه نظر یا نصیحت کوچولو هم کافیه