امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گوشه ی دیوار

#1
هوا سرد و زمین در بستر سرما
امّا ،
گوشه ی دیوار ،
آتشی برپاست …

کودکی بیمار ،
جان او از تب ،
در دستان سرد یک پدر ، میسوخت
پدر ، میسوخت …

گوشه ی دیوار ،
چشمهای یک پدر ،
رگبار پاییز است
بروی جسم داغ دخترش انگار

پدر ، نالان و سرگشته
بخت برگشته ، سردرگُم
کمک میخواست از مردُم
پدر خسته ،
به انسان دوستی ، انگار دلبسته
زار میزد :
هست اینجا مرهمی شاید ،
بهایش لحظه ای فریاد باشد ؟
بهایش ضجّه های یک پدر با آرزوهای اسیر باد باشد ؟

در غروب سرد و ابر آلود ،
کلاغی یخ زده  از تک درختی پرکشید و رفت ،
زمان هم رفت
دخترک جان داد و آرامید
آسمان بارید …

گوشه ی دیوار ،
پیکر بیجان و یخ کرده ،
پدر او را تکان میداد و  میچرخاند
میخندید
میرقصاند

های آدمها …
بیایید و تماشگر شوید اینبار ،
نمایشنامه ی درد است
بر این گوشه ی دیوار …

دخترم ،
بازیگری شیرین و بی همتاست
بی نفس ، آواز میخواند
دخترم ،
با چشمهای بسته میرقصد
دخترم ،
هرگز نمیترسد …

هوا سرد و زمین در بستر سرما
امّا ،
گوشه ی دیوار ،
جماعت ، جمعشان ، جمع است

خیره در صحنه ، خندان
چشمها سوی عروسک بچه ای با پیکر بیجان
آفرین بر لب ، نمایشنامه را
تفسیر میکردند

___________

 …این شعر رو من توی نت دیدم برام جالب بود اینجا گذاشتم. زیرش نوشته شده بود آرش منتظری و در موردش تحقیق نکردم فقط خود شهر و مفهومش برام زیبا اومد...
    
    گوشه ی دیوار 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ ، سورنا فاول ، FARID.SHOMPET ، فرهاد1370 ، rana m
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان