02-09-2011، 6:39
اومدن یه آزمایش روم کردند ، ترسم از این آزمایشات بیشتر شده بود بعد دیدم با یه آمپول خونم رو گرفتن و توی یه محلول ریختن و در آزمایشگاه رو بستنو رفتن ، خیلی آزمایشگاشون بزرگ بود من هم دست و پام بسته بود دوست داشتم اون ها رو تعقیب کنم ولی اول باید دست و پام رو آزاد میکردم که یه دفعه یک اصلحه ای که از اون پلیس روسیه ای گررفته بودم رو کنارم دیدم با یه سختی اون اصلحه رو در دستم گرفتم اول قفل دست راستمو زدم بعد چپ و بعد پاهام رو از اینکه فضایی ها به تیر های من شک نکرده بودن خوشحال بودم خوب حالا باید میرفتم ببینم که اون محلول رو میخوان چکار کنند اصلحه رو برداشتم ولی اصلحه بدردم نمیخورد چون همه ور لیزر و دوربین بود یعنی اینکه من باید جوری میرفتم که به لیزر ها برخورد نکنم و زیر دید دوربین ها نباشم...
ادامه بده...
ادامه بده...