08-11-2013، 10:29
منتظر ، حسابش از همه ی عالم و آدم جداست .
منتظر که باشی دلت بی قرار دیدار می شود،
ثانیه ها را تعقیب می کنی ، لحظه هایت بوی خستگی نمی دهد.
منتظر که باشی غیرت پیدا می کنی ،
نمی توانی بی تفاوت بنشینی ،
کوچه به کوچه پسند و رضایت او را جستجو می کنی.
منتظر که باشی در سرت جز اندیشه ی دوست راه نمی دهی ،
چشمت را به در می دوزی ، زبانت ذاکر می شود
و دستت ….دستت سبزتر از همیشه به سوی آسمان بلند می شود
و تمنای حضورش را می کنی.
از تنهاییت به آستانش شکوه می بری ،
اشک می ریزی ، آه می کشی و می گویی
هرچه دل تنگت می خواهد.
منتظر که باشی صبح را با « عهد » آغاز می کنی ،
« آل یاسین » را به مدد می طلبی ،
« استغاثه » را می خوانی و هزار بار ختم « ندبه » می کنی
و …….
و اینها همه یاد اوست و برای او…..