15-12-2015، 0:49
اینو همین الان نوشتم امید وارم خوشتون بیاد
دختری هستم از جنس سرما
از جنس یخ ک سردی را در آغوش گرمش نگه داشته از جنس گلوله های برفی در اسمان
از جنس قندیل های تیز و برنده ک در دل کوه هاست
از جنس ...
و این منم ک چشمانم را به هیچی ابدیت دوخته اند و نمیگذارند ک چشم از آن بردارم
آیا راه نجاتی وجود دارد؟
آیا می توانم از این هیچ ک در آنم نجات پیدا کنم؟
آیا واقعا هیچی، ابدیت است یا این کابوس هیچ من با شروع شدن صبح ب اتمام میرسد؟
اصلا آیا صدای غریبه ام به گوش های ناشنوای شما میرسد؟
کاش میشد همه ی هیچ هارا جمع کنم و ب آتش بکشم تا هیچ وقت کسی در دنیای هیچی سردرگم ب دنبال راه نجات نباشد
یا کاش میتوانستم همه چیز را ب هیچ چیز تبدیل کنم
ک زندگی ام در بین هیچ و همه گیر نکند
من ابدیت میخاهم
ن هیچی ابدیت
فقط ابدیت را میخواهم
همان ک ب معنای همیشگی و جاودانه است
و من دختری هستم از جنس سرما
از جنس یخ ک سردی را در آغوش گرمش نگه داشته
از جنس گلوله های برفی در اسمان
از جنس قندیل های تیز و برنده ک در دل کوه هاست
از جنس...
از جنس یخ ک سردی را در آغوش گرمش نگه داشته
از جنس گلوله های برفی در اسمان
از جنس قندیل های تیز و برنده ک در دل کوه هاست
از جنس...