من حالم خوبه !

[[ :: Sмιℓєу Gιяℓ# :: ]]

دارم ميرم سر قرار يه كت و شلوار ميپوشم حلقه اي كه خريدمو ميذارم تو جيبم و تو آينه خودمو ميچكم(!) ساعتو نگا ميكنم بله ديگه وقتشه كه برم صبح يه باروني باريده كه الان قطع شده و من مشكلي ندارم البته خودم ماشين دارم ... ميرم طرفه ماشينه مدل بالام و توش ميشينم اول يكمي ژست ميگيرم بعد استارتو ميزنم همين كه استارتو ميزنم يادم ميوفته باكه بنزين خاليه ... چرا؟؟؟؟ خب مشخصا بنزين گرون شده و ماهي يه بار بنزين تو باكه بنزينم ميريزم ... خلاصه مثل يه آدم پياده ميشم و ميرم طرف خيابونه اصلي همينكه پامو ميذارم يه موتوري با سرعت نور ميگذره و از شانس بنده يه چاله ي پر آب اونجا بود و هرچي آب تميز و شفافه روي من ريخته ميشه و كت و شلوارم گلي ميشه خب ميشه حلش كرد كتو در ميارم و تو دستم ميگيرم و دستامو بالا ميبرم تا يه تاكسي بايسته و من سوارش بشم كه ناگهان كلاغي از خدا بي خبر سره بنده رو با دستشوييش شست و شو ميده ... خيله خب من كاملا ريلكسم تاكسي نگه ميداره و سوار ميشم هوا گرمه و بنده از راننده خواهش ميكنم تا كولرو روشن كنه كه راننده شروع ميكنه از بدبختياش ميگه از اينكه بنزين گرون شده و فلان و بهمان تا اينكه به مقصد ميرسيم دست ميبرم تو جيبه كتم كه متوجه ميشم كيف پولم از كتم افتاده!!!! كلي شرمنده ي راننده تاكسي ميشم و در آخر مجبور ميشم با سر برم تو خيابون و اين مسئله باعث پاره شدن شلوارم ميشم بي خيالش را ميوفتم طرفه كافي شاپ كه به تيپم نگا ميكنن و رام نميدن من باز ريلكسم و دردي ندارم مجبورا ميشينم دم دره كافي شاپ تا خانوم بياد بيرون كه رهگذران عزيز ميومدن و سكه جلو روم مينداختن ناگهااااااااااااااان زني عصباني از كافي شاپ ميزنه بيرون نگاهي به اطراف ميكنه برميگرده منو ميبينه اشك جلو چشماش حلق ميزنه و ميگه
- شايان
و من خوشحال ميشم كه زن سابقم از ديدن من اشك جلو چشماش حلقه زده با لبخند ميگم
-ترنم
- شايان تو كه تو شركت بابات كار ميكردي كار به اون خوبي داشتي براي چي اون كارو ول كردي؟؟
نميدونم از كجا خبر داشت كه واسه خودم شركت زدم با لبخند زدم باز... و گفتم
-عزيزم ديدم در آمدش خوب نيست گفتم رو پايه خودم واستم
-عزيزم الهي دورت بگردم ... گدايي هم كار شريفيه...
من حالم خوبه خيلي خوبم ....