بیا تو

[♥شیدا=هیوا♥]

ﺗﻮﺻـــــــــﯿﻪ ﻣـن ﺑﻪ ﺑﻌﻀــــﯽ ﺩﺧــــــــــــــﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻃــــﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐـــــــﻨﯿﺪ ﮐه ﻭﻗــﺘﯽ ﺳﺮ ﺳﻔﺮه ﻋــــــــــــﻘﺪﻋﺎﻗﺪ
ﮔﻔﺖ : ﺩﻭﺷــــــــــــﯿﺰﻩٔ ﻣﮑﺮﻣﻪ ی ﭘﺎکــــــــــــــ ﺩﺍﻣﻦ...
ﺩﻭﺳﺘــــــــــــــﺎﺗﻮﻥ ﺑــــــــــــــﺘﻮنـن ﺟﻠﻮﯼ ﺧـــــــﻨﺪﺷوﻨﻮ ﺑﮕﯿﺮﻥ!!!
))))))))))))))))))))))

.

ضدحال ینی این که دست بکنی تو دماغت بعد ببری زیر میز بعد دستت بخوره به محتویات دیروز = )))

.

ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ، ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ
ﭼﺴﺒﻮﻧﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺻﻔﺤﻪ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ...
ﺑﻬﺶ ﻣﯽ ﮔﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺟﺮﯾﺎﻧﺶ ﭼﯿﻪ ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خدا شاهده، خدا شاهده برگشته میگه:
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﺑﯿﻨﺎﯼ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﻧﻔﻬﻤﻦ
ﺳﺮﻋﺘﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﺳﺖ !!!! |: =)))))))

.

امروز با دوس دخترم دست تو دست داشتیم قدم می زدیم که ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خخخخخخخ
شوخی کردم دخترا خودکشی لازم نیس من هنوز مجردم
ای بابا آخه خودکشی که راحش نیست
بابا یکی جلوی اونو بگیرههههههههههههههه
دختر جون راحت بیا بهم بگو یه جوری حلش میکنیم خب ))
.

 
 
 
 
داشتم با بابام شطرنج بازی میکردم
برگشته میگه یا مات میشی یا پول تو جیبی نداری! :|

دو راهی ذلت و خفت همینه والا :|
.
یکی از مسابقات هیجان انگیزی که ما پسرا حداقل یه بار در طول عمر با عزتمون داشتیم، مسابقات پرتاب " تُف " ( همون آب دهان) بوده !!
به این ترتیب که چندنفر دوره هم جمع میشدیم و هرکی تُفش مسیره بیشتری رو طی میکرد به عنوان برنده اعلام میشد =)))
الحق و الانصاف خیلی هیجانش بالا بود ))))
.
 تجویز دارو برای پسرهایی که کارت شارژ واسه دخترا میخرن
.
.
.
.
.
.
.
.
سه بسته خاک برات نوشتم هر هشت ساعت میریزی رو سرت:|
.
چفیه یه بسیجی رو میدزدن! داد میزنه : آهای حوله, لحاف,زیرانداز, روانداز, دستمال, ماسک, کلاته,کمربند , جانماز , سایه بون , جانونی , همه چیزمو بردن !!!!
.
غضنفر رفت سمینار خانواده دید سخنران میگه آقایون شما باید عشقتون را به همسرانتان نشون بدید.وقتی رسید خونه اولین كارى كه كرد عكس دوست دخترشو به زنش نشون داد و گفت عزیزم این عشق منه :|
.
یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!=)))))
.
آیا میدانید آفتاب پرست میتواند پوست خود را به ۷۰ رنگ تغییر دهد.
آیا میدانید نهنگ ها فقط شب ها غذا می خورند.
آیامیدانید تمام پرنده ها فقط می توانند۷ساعت در شبانه روز پرواز کنند.
آیامیدانید هرچه تا کنون خوانده اید دروغ بوده است وشما سرکار هستید...=))))))
.
 
بکس زیاد وقت نمیکنم بیام اینجا ولی از این به بعد سعی میکنم ۲۰ تا ۲۰ تا جک بذارم
راستی یه چت روم زدم چند تا کاربر میخوام بیان اونجا منم با اسم ali اونجام