امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گِریـــه بی صدآ

#1
هشـــــــــــــــــــــــدار
اگر حال خوشی دارید این تایپیک را نخوانده ترک کنید
اینجا پر است از دردهایی با رنگ های سیاه خالص
نه نور سفیدیست نه حس خنثی خاکستری
اینجا پر است از غم و درد و اشک های بی صدا



☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂

سلام می نویسم برای تو از برهوت تنهایی ام
از جایی که شوری اشکهایم
کشتزار دلم را به نمکزاری تبدیل کرده
پاهایم زخمی از سنگهایی است که براهم انداختند
اما انچه مرا در این ظلمت تردید غوطه ور کرده
زنجیرهایی نیست که به پایم بسته است
من همچون اوریدیس به گذشته نظاره می کنم
و بی پروا در اتش میسوزم
هیچ بهشتی مرا اغوا نمی کند

گِریـــه بی صدآ 1
دختربه انسوی خیابان نگاه می کند ؛ حاجی دخترش را به خانه بخت می فرستد تا سفر های زیارتی برود ؛ سفره های نذری بپا کند و خوشبختی اش کامل تر شود
اینسو دخترک اه می کشد ؛ پدر درکنج زندان روزهای تاریکش را می شمارد و مادر خمارپای منقل نشسته و برادر زیر پلی درحال جان دادن است
هردو دختر سوار براتومبیل ، یکی می رود تا در خانه ای زیبا و میان هلهله ی شادی عروس شود و دیگری در کنج مغازه ای نمور،
عدالت و قیامت به سوگ می نشینند
گِریـــه بی صدآ 1

ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ
ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻫﺮﺯﻩ
ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺑﺎ
ﮐﻤﺮﺑﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ 20ﺳﺎﻝ
ﯾﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻤﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺁﻥ
ﺩﺧﺘﺮﺭﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ
ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﺪ

ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ
ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﺟﯿﺐ
ﻫﺎﯾﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﭘﻮﻝ ﻋﺮﻭﺳﯽ
ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺁﺭﺯﻭﯼ او

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﺮﺭﻭﺯ
ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ

ﻧﺴﻞ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺗﺤﺼﯿﻞ
ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺁﺗﺸﯽ ﺳﻮﺧﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ
ﻧﺴﻞ ﻗﺒﻞ ﺍﺯﻣﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﺻﻔﺤﺎﺕ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻏﺮﻭﺏ ﮐﺮﺩ

ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﻫﺮﺭﻭﺯ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻮﺍﻧﻬﺎ ﺟﻨﻮﻭﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺗﺮﻩ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺷﻮﺭﻫﺎ ﻭ ﻗﺒﺮ ﮐﻦ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ
گِریـــه بی صدآ 1
دل هیشکی مثل من غربت اینجارو نداره

دیگه حرفای علاقه همه مردن تودلم

مث گنجشکای بی لونه و بی جای محله

دیگه هیچ جا تو درختا جای من نیست که برم

با تو بودن خیلی وقته که گذشته

بی تو بودن مثه مهر سرنوشته

دیگه اسم تورو هــــــــــــی زمزمه کردن

واسه من نه تو میشه نه فرقی داره

بارون از سر شب همش میباره

تو گوشم داد میزنه همش میناله

دیگه هیشکی مث من غربت اینجارو نداره

زندگی ارزش این همه اشکارو نداره ...

***********
من همون دیوونه ایم که هیچوقت عوض نمیشه...

همونی که همه باهاش خوشحالن اما کسی باهاش نمیمونه...

همونی که اونقدر یه آهنگ گوش میده که از ترانه گرفته تا ریتم و خوانندش متنفر میشه...

همونی که هقهق همه رو به جون دل گوش میده اما خودش بغضاش رو زیر بالش میترکونه...

همونی که همه فکر میکنن سخته ، سنگه

اما با هر تلنگری میشکنه

همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اما همه ناراحتش میکنن...

همونی که تکیه گاه خوبیه اما براش تکیه گاهی نیست...

همونی که کلی حرف داره اما همیشه ساکته...

آره من همونم
گِریـــه بی صدآ 1
ﻣﺎﻣﺎﻥ؟
ﻟﺤﺎﻓﻪ ﻣﻦ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﻮﺩ !...
ﭼﺮﺍ ﺭﻧﮕﺶ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪﻩ؟
ﺑﺎﻟﺸﺘﻢ ﻣﺜﻞ ﭘﻨﺒﻪ ﻧﺮﻡ ﺑﻮﺩ !...
ﭼﺮﺍ ﺍﻻﻥ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ ﺷﺪﻩ؟
ﺑﺎﺑﺎ؟
ﭼﺮﺍ ﻻﻣﭗ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﮑﺮﺩﯼ؟؟ !!!
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ ﺍﺯﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ!
ﻣﮕﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﺎﺩ؟ ...
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻮ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺪﻩ ﺁﺧﻪ!
ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ !...
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﻨﻮ ﺷﺴﺘﻦ؟
ﻋﺸﻘﻢ؟ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ...
ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺭﺯﺷﻤﻮﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﮕﻪ؟!
گِریـــه بی صدآ 1
فـــکرهایم از درد باردار میشوند...

میدونی؟ بیهوده است دلخوش ڪُنم به عادت ماهیانه ای که شاید چون شده ام...

حامله نمیشوند...

گاهی میشود هر روز عادت شد هر روز خون دردهای کشیده ام ازم خارج شوند...

و بیخودی دل خوش کنم

به اینکه دیگه حاملگی در کار نیست...

اما کور خوندم باید خفه شم

این روزها بــــِــیــبی چک هم جوابم کرده... تست های بی جواب میدهد به این مغز بیمارم....

وقتی مغزم گیر میکند در لا به لای فکرهای تو نخ کش میشود انگار آستین خیالم

گره میخورند

چه خوبه اولین احساسمان به حاملگی...

تهوع تهوع تهوع

تهوع به این زندگی

تهوع به آینده ای مبهم که شاید سِقط شوم از این مغز لعنتی

سقط جنین از روزهای خوب زندگی نکرده ام... به خوشی های کوچک...

منظورم از خوشی همان لذت نیم ساعته از
آمیزش با افکارمه که هرچقدر هم که جلوگیری کنم باز هم

بخوام نخوام

دچار بارداری ناخواسته میشوم...

و تنها استرسش دردش تهوع های صبحگاهی که نه...!

تهوع های دقیقه ای اش برایم میماند و لبخندی به همه بزنم که نفهمند حاصلـِ رابطه ی نامشروع جنسیم جسدی است به نام

من
گِریـــه بی صدآ 1
بَقــیه در ادآمـــه(تـــو هَمــین تــآییب)♦
پاسخ
 سپاس شده توسط இFATEMEHஇ ، gh@z@le♥ ، اشپزخونه ، safa=مهسا
آگهی
#2
مرسی !cryingcrying
|:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان