امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چرت و پرت بازیایه ما سرکلاس و شما

#1
سلام به دوستای گلم چ طورین خوبین؟؟ میخواستم تو این تاپیک از خاطرات خوب و بد و خلاصه هرچی خاطره از مدرسه دارین بزاریم اینجا همه دور همی شاد باشیم و باخاطرات همدیگه بخندیم خخخخBig GrinBig Grin


همین الان یه خاطره ی باحال یادم افتاده که تاحد مرگ خندیدم چند هفته پیش با گروهمون (3mnyf) همون دوستام تصمیم گرفتیم یه خرده سرکلاس کرم بریزیم و به قول گروه خودمون خوش باشیم و حال کنیم یه معلم داریم شدییییییییدا تخس اما جیگر خواستیم اذییتش کنیم به یکی از دوستام سفارش کرده بودم که عطر مشهد بیاره از اون غلیظا حالا عطرو برداشتیم و رو صندلی دبیر و دورمیز و تخته و برد و پنچره هم کنار میزه به پرده و کف زمین اون قسمت مالیدیم ینی در حین عملیات خودمون از بوش حالمون بهم خورد اما مجبور بودیم خلاصه از دم در تا میز عطرو خالی کردیم بعد گروه خودمون رفتیم پشت کلاس که مثلا از کمتر بورو احساس کنیم Big GrinBig Grin نگو که عطر مونده بود تو جیب دوستم و خبر نداشتیم ینی من خودم به شخصه 3 بار غش کردم اخه نمیدونستیم که اخر سر دوستم گف یه دستمال از جیبم در بیارم خیس کنیمو بکشیم کف زمین تا شدت بو کم شه که دستش خورد به عطر ینی قیافش اون لحظه دیدنی بود هممون یه دفعه ریختیم رو سرش فقط غش 
دوستم با حرص عطرو پرت کرد تو افق کلاسو عطر انگی اومد زیرپای دبیر اقامون افتاد و شکست چشمتون روز بد نبینه اخر کلاسم که داشت میرفت بیرون فوری عطر بدی رو در اوردیم و مالیدیم به کاپشنش که رنگ روشن بود خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت اهااااااااااا یادم رفت بگم صندلی کلاسمون چرمه ماهم قشنگ عطر مالی کردیم اقا وقتی نشست و پاشد رفت پایه تخته جای عطر افتاده بود روی شلوارش جالبش اینه که شلوارش خاکی رنگ بود خیلی ضایع شده بود ... 




دومین خاطره :
امروز یکی از بچه ها بند اورده بودو پشت لب  یکی از بچه های کلاسمون که سال هاست از جامعه عبقه اصن کلا یه جوریه مابهش میگیم مامان بزرگ رو برداره اونوقت منو یکی از دوستام داشتیم کیلیپ سلام/خداحافظی برنامه یه بچه های ایرانو تجزیه و تحلیل میکردیم که که دوستم برگشت گفت خدا پشتو پناه سیبیل هایتان باشد اخه امیر عباس مجری اون برنامه میگه خدا پشتو پناه سلام هایمان باشد اینو گفتو نیشست کلاس رفت روهوا منم داشتم کیفمو گاز میزدم یکی داشت تخته رو گاز میزد ...خلاصه ترکیدیم از خنده  اصن هواسمون به زنگ نبود در همین حین دبر اقامون اومد سرکلاس حالا دیگه تصور اون لحظه با خودتون باشه .. ینی سیبیل هاهم اصن یه وعضی شدناااااااا خخخخخ 


خیلی دوست دارم نظرتونو بدونم دوستان لایک یادتون نره 
حالا نوبت شماست که خاطراتتون بزارید یادتون نره هااااااا (:




یه خاطره یه دیگه  امتحان ترم عربی داشتیم دیدم بچه ها همه استرس دارن از جام بلند شدم داد زدم : چقدر استرس داری تو اروم باش بیخیال عربی و نمره هاش  یه دفعه معلم پرورشیمون دادزد:شمـــــــــــا HuhHuh گفتم بله گفت : برو اون یکی کلاس SadSad چقدر برنامه تقلب با دوستم چیده بودیم crying
یه دفعه دیدم به دوستمم گفت توهم برو اون یکی کلاس  اصن ینی دنیارو دادن به من Big Grin فقط از کلاس ما من بودم و دوتا از دوستام تامیتونستیم سرجلسه باهم حرف زدیم و تقلب کردیم مراقبب همین جورداشت حرص میخورد AngryAngry  اخرش هممون جمع شدیم تو یه کلاس من سوال 20 مونده بودم که داد زدم اقا من سوالا 20 رو بلد نیستم و وقتی که میگفتم به دوستم نگاه میکردم اونم بلند بلند خوند من نوشتم معلممون همینجور زل زده بود به ما ینی اون لحظه باید تعجبشو میگرفتن ... Big GrinBig GrinBig Grin ادامه دارد ...
چرت و پرت بازیایه ما سرکلاس و شما 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نایریکا-13 ، Asanat ، alireza..... ، Samaneh77 ، Ð E Z I Я E ، خورشید(عاشق نیوشا ضیغمی) ، ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ ، ♛⋰ℒ⋰ɕ⋰ω⋰☂⋰Ձ⋰ ♛ ، ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖ ، 30Ḱᗩᔕ ، امیرحسین خفن(قبلیم بابا) ، saeedrajabzade ، hamid ♥ ، shawkila ، arina001 ، rana m ، ~H!P HØp §tâR~ ، خانومي ، ترول ، Roshanak1 ، mahdi1441 ، ♪♫ ¥MËLØÐ ♪♫ ، "تنها" ، ._NeGiX_.
آگهی
#2
بابا گروه مافیا Big Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ ، ♛⋰ℒ⋰ɕ⋰ω⋰☂⋰Ձ⋰ ♛ ، "تنها"
#3
من که از این جرئتا ندارمTongue
# بشكن كسي نيس جمع كنه
# بشكن كسي نيس درك كنه
# بگذر كسي نيس صبر كنه
پاسخ
 سپاس شده توسط ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ ، ♛⋰ℒ⋰ɕ⋰ω⋰☂⋰Ձ⋰ ♛
#4
ببخشیـــــد حذفش کرم.... تا سوئ تفهم نشـــــه یه وقت!
پاسخ
 سپاس شده توسط ♛⋰ℒ⋰ɕ⋰ω⋰☂⋰Ձ⋰ ♛ ، ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥
#5
(25-01-2014، 23:26)Terme20 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
من که از این جرئتا ندارمTongue
منم اولش اینجوری بودم ولی حالا عادی شده برام از بس این دوستام نترسن
چرت و پرت بازیایه ما سرکلاس و شما 1
پاسخ
#6
خیلی باحاله
من عاشق اذیت کردن هستم
پاسخ
 سپاس شده توسط ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، mahdi1441
آگهی
#7
(19-02-2014، 13:57)شیدا=هیوا نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
خیلی باحاله
من عاشق اذیت کردن هستم
دقیقا منم همین طور
چرت و پرت بازیایه ما سرکلاس و شما 1
پاسخ
#8
ممنونننننننننننننننننBig Grin
عشق بی پایان من هم به پایان رسید

پاسخ
 سپاس شده توسط ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥
#9
این کارها نصف کارهایی که ما میکنیم نمیشهBig Grin
ولی بازم ممنون:cool:
➖⃟?•• ʙᴇ sᴜᴄʜ ᴄʀᴀᴢʏ ᴛʜᴀᴛ ʙᴇʟɪᴇᴠᴇ ʏᴏᴜ ᴄᴀɴ ᴅᴏ ᴇᴠᴇʀʏᴛʜɪɴɢ ʏᴏᴜ ᴡᴀɴᴛ

اونقدر دیوونه باش که باور داشته باشی میتونی هر کاری رو انجام بدی
پاسخ
 سپاس شده توسط ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، رجب 12354
#10
عزیزم این کارا رو ما دوره ی بچگی واسه دست گرمی انجام میدادیم Big Grin بذار چند خاطره فقط از دوره دوم دبیرستان بگم تو هم برو امتحانشون کن Big Grin البته خلاصه میگم چون زیادن!
1-یه روز چندتا بمب بد بو اورده بودیم که با دوستان بریم تو اتوبوسا بزنیم خلاصه سر کلاس بودیم که فهمیدیم قراره معلم انگلیسی بپرسه ما هم یه ابتکار زدیم چندتا از این بمبارو سر کلاس ترکوندیم اوه اوه یک بوی فاضلابی میدادن که نگو خلاصه معلمه رفت به مدیر گفت بیاین ببین اینا چه غلطی کردن ...مدیرم اومدو ما هم شروع کردیم انکار کردن که اقا چاه فاضلاب مدرسه خرابه بوش پیچیده تو کلاسه ما به ما هیچ ربطی نداره Big Grin و مدیر است دیگر گاهی دلش می خواد دو نمره از معدل کم کندBig Grin
2-یه روزم چندتا توپ پنت بال اوردیم سر کلاس یه زنگ تفریح با بچه ها زدیم تو سر کله همدیگه حسابی هم خودمون هم دیوارا و هم تخته رو رنگی کردیم حالا جالبیش اینجاست معلم اومد سرکلاس و می خواست با تخته پاکن رنگایه رویه تخته رو پاک کنه البته از معلم عربی هم توقع بیشتری نمیشه داشتBig Grin
3-رفتیم دفتر مشاوره که چند نفر دورش بودن و خلاصه سرش شلوغ بود رویه یکی از میزا هم نون پنیر و سبزی بود منو دوستامم گرسنه بودیم خلاصه اونا سریع یه لقمه کردیم بعدم رفتیم سراغ بلند کردن وسایل دفتر Big Grin یه چندتا سیم و کابل و یه چندتا خودکار و یه موس برداشتیم بعدم اومدیم مانیتور و کیس کامپیوترو ببریم که دیگه دیدیم نمیشه جایی قایمشون کرد برا همین بیخیال شدیمBig Grin
4-نزدیکای چهار شنبه سوری بود ما هم که جیبا پره ترقه تو مدرسه رو حیاط هی ترقه میزدم یا مینداختیم تو کلاسا یا برای اینکه نفهمن از کدوم کلاس این کارو میکنن میومدیم تو سالن میزدیم تا صدا بپیچه حتی چندتا هم تو دفتر انداختیم خلاصه نتونستن مارو پیدا کنن یه دفعه از تو بلند گو گفتن مگه عروسی مادرتونه ما هم دیگه دیدیم موضوع ناموسی شد بیخیال شدیم!
5-یه بارم که سرکلاس داشتیم پاسور بازی میکردیم که اومدن گرفتنمون بعدم بردن دفتر اونجا هم که دیگه..... حالا بگذریم گفتن ندارهcryingBig Grin
6-یه روز که برف اومده بود ما رفته بودیم زنگ تفریح برف بازی وقتی هم که برف خورد منو و دوستام برفارو جمع کردیم و گذاشتیم تو جیب کاپشن و شلوار و خلاصه بردیم سر کلاس زدیم به همدیگه و تو درو دیوارو تخته و صندلی معلمو ...همه جارو خیس کردیم حتی بعضی برفا گلی بود برا همین رو تخته گلی شده بود....این معلمم تا اومد دید اینجوریه گفت برن مدیرو خر کنن...این مدیرم تا اومد اعصابش خورد { آخه چند روز بود پشت سر هم مورد داشتیم!} یه هو گفت شما خجالت نمیکشین چند وقت دیگه باید برین دانشگاه نگاه کن امگار شاشیدن تو کلاسBig Grin مدیرمون کمی بی ادب و اعصاب خورده دیگه
 7- یه روزم که ریختن تو کلاس واسه گشتن کیف ها حالا چیزایی که پیدا کردن فاجعه بود.... کول دیسک و بازی و فیلم که فک کنم خاک بر سری بودنBig Grin قرصایه ضد بارداری و یه دوتا چیز دیگه که روم نمیشه بگمBig Grin حتی یه شورتم تو کیف یکی از بچه ها که کاربردشو خودمم نمیدونم و چند نخ سیگارBig Grin
خلاصه اینا فقط چندتا مورد کوچیک بود از امپراطوریه مدرسه امامBig Grin شما و گروهت هم باید جلوی ما فرش قرمز بندازین آره دیگه تو شیطونی پرچم پسرا بالاست و دیگر هیچHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط خانومي ، ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، Roshanak1 ، رجب 12354


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان