20-02-2014، 3:23
والا من یکی به شخصه انقدر خراب کار بودم که...یعنی سال سوم راهنمایی ناظممون موقع تحویل کارنامه بهم گفت برو که دیگه از دست راحت شدممنو میگی خیلی شیک ومجلسی گفتم نگران نباشید خواهرم امسال میاد تو همین مدرسه جاما پر میکنهحالا حساب کن چهره ناظم چه شکلی شده بود
یه بار همین ناظمه شکل روپوش ما لباس پوشیده بود قدشم کوتاه ماهم داشتیم تو حیاط اب بازی میکردیم فکر کردم یکی از دوستامه پشتش به من بود با شیلنگ توالت هرچی اب بود پاشیدم روش اصلا وقتی برگشت سنکوب کردم قیافش برزخی شده بودسریع دویدم تو دستشویی درم بستم امدم بهم میگه بیا بیرون تا نیومدم تو میگم خانم اجازه ما کارمون تمام نشده تموم شد خودمون میایم بیرون گفت مگه داری چه کار میکنی گفتم وا خانم همه تو دستشویی چه کار میکننحالا این حرص میخوردا هرکاریم کرد نتونست منو بکشه بیرون اخرم گفت نیم ساعته منو علاف خودت کردی بیا بیرون کاریت ندارم گفتم خانم ما که نیم ساعت این تو موندیم یه ساعت دیگم روش بذار این زنگ ریاضی تموم بشه میاماخرم خسته شد رفت
اصولا اردو میخواستن بچه ها رو ببرن منو به نحوی میپیچوندن شده زنگ میزدن خونه میگفتن فردا مدرسه تعطیله در این حد...من یه هفته مریض بودم حالم خوب نبود مدرسه نرفتم اینام بچه ها را میخواستن ببرن اردو دوستام زنگ زدن گفتن خودتو برسون چهارشنبه اردو داریم چهارشنبه صبح رفتم دم در مدرسه ناظممون میگه تو اینجا چیکار میکنی مگه مریض نبودی:N56: اصلا بنده خدا داشت قش میکرد من دیدم این هنوز تو شکه سریع رفتم سوار یدونه از مینی بوسا شدم ناظمه تا 1 ساعت داشت دنبالم میگشت بفهمه من تو کدوم نشستم که منو کنترل کنه پیدام نکردبسی حال داد این قایم موشک بازی خلاصه جاتون خالی ما را بردن تو یه باغی مثلا اردو... ماهم رفتیم اون ته ته باغ همچین که نشستم بچه ها گفتن بریز بیرون اون کیفتو مخلفات کیفم چیا بود میگم یاد بگیرین تو این کیف مدرسه چیها که جا نمیشه1-ازین قلیون مسافرتی ها با امکانات ژل اتشزا و...2-ورق3-موبایل این اصلا نباشه نمیشه4-4نداره دیگه کیف مدرسست ساک مسافترتی نیست کههیچی جاتون خالی ما نشستیم به قلیون کشیدن و اهنگ گوش دادن یکی از بچه ها لب تاپم اورده بود دیگه ما دیسکو راه انداخته بودیم همچین قرش میدادن انگار تا حالا نرقصیدنتو این هیرو ویری دیدیم داره یه صدا از اون دور میاد ناظمه امده بود دنبالمون صدامون میکرد ولی پیدامون نمیکرد ما لابه لا درختا بودیم یکی از این بچه خنگا یهو نه گذاشت نه برادشت گفت خانما ما اینجاییم بیایین ببنید داریم چه حالی میکنیم یعنی قیافه بقیه بچه ها دیدن داشتااین ناظمه ما هم نمیدونید با چه سرعتی دوید سمت ماها مارو میگی هرکی یه طرف دویید منم هنوز تو شوک بودم دیدم الان 3 میشه درختا گرفتم رفتم بالا اقا این ناظمه امد دید این جا همه چی هست الا دانش اموز بلند شروع کرد داد زدن گیرتون بیارم انضباط صفر نفری 3 روزم اخراج منم هول یهو امدم پایین گفتم خانم واقعا3روز اخراجمون میکنیدتازه فهمیدم چی شد شروع کردم دویدن این ناظمم با اون هیکلش دنبالم میدووید از اینطرف این بچه ها از مخفی گاهشون امدن بیرون دارن منو تشویق میکننیعنی صحنه ای بود بسی دیدنی اخرم بدبخت به نفس نفس افتاد نشست گفت یکی یه اب بهم بده نفسم بالا نمیاد حالا ما همه چی داشتیم الا اب اینم هی سرفه اش شدیدتر میشد دیگه رفت که بره... یکی از بچه ها هول کرد شیشه قلیونا اورد گذاشت لب دهنش هیم به زور به این بدبخت اب میداد ما را دیگه نمیشد از رو زمین جمع کردحالش که خوب شد امد یقه منو گرفت گفت من که میدونم همه این اتیشا از گورتو بلند میشه یه حالی ازت بگیرم منو میگی خیلی مظلومانه گفتم خانم اجازه به خدا شیطون گولم زداینم خدایی منو خیلی دوست داشت دیگه از لحنم خندش گرفت ترکید از خنده اخرم مجبور شدیم وسایلا رو جمع کنیم بریم تو مینی بوس همچین که رسیدم تو مدرسه احضار شدم اول از همه قلیون نازنینم پررررربعدم به جای اخراج حکم سرایدار مدرسه را به مدت یه هفته داد بهم همچین در عرض یه هفته از من کار کشید کل مدرسه را برق انداختماین یه هفته که تموم شد بهم گفت برو بلکه ادم شی منم گفتم خانم میشه قلیونمونو پس بدیدچنان دادی سرم زدمن گفتم وا خانم چرا داد میزنید به خاطر یه قلیون خوبه موبایلمو نگرفتید انگار من از دادتون میترسن والا:306: بعد تازه فهمیدم چی گفتم در رفتم ولی چه فایده مجبور شدم یه هفته دیگه سرایداری کنم سرایداری کردنمم دیدنی بود همچین با جارو گیتار میزدمکه هی بماند...عجب روزگاری داشتیما:4chs: کلا منو به عنوان اسطوره میشناسن هنوز کسی به اندازه من نتونسته گند بزنه اخراجم نشه دیگه زیاد دوستم داشتن اخراجم نمیکردن دیگه همچین در مواقعی که کار بیخ پیدا میکرد میشدم گربه شرک که دل سنگم اب میشد چه برسه به ناظممون اخرشم یه تعهد میدادم خیلی شیک میرفتم سر کلاس
یه بار همین ناظمه شکل روپوش ما لباس پوشیده بود قدشم کوتاه ماهم داشتیم تو حیاط اب بازی میکردیم فکر کردم یکی از دوستامه پشتش به من بود با شیلنگ توالت هرچی اب بود پاشیدم روش اصلا وقتی برگشت سنکوب کردم قیافش برزخی شده بودسریع دویدم تو دستشویی درم بستم امدم بهم میگه بیا بیرون تا نیومدم تو میگم خانم اجازه ما کارمون تمام نشده تموم شد خودمون میایم بیرون گفت مگه داری چه کار میکنی گفتم وا خانم همه تو دستشویی چه کار میکننحالا این حرص میخوردا هرکاریم کرد نتونست منو بکشه بیرون اخرم گفت نیم ساعته منو علاف خودت کردی بیا بیرون کاریت ندارم گفتم خانم ما که نیم ساعت این تو موندیم یه ساعت دیگم روش بذار این زنگ ریاضی تموم بشه میاماخرم خسته شد رفت
اصولا اردو میخواستن بچه ها رو ببرن منو به نحوی میپیچوندن شده زنگ میزدن خونه میگفتن فردا مدرسه تعطیله در این حد...من یه هفته مریض بودم حالم خوب نبود مدرسه نرفتم اینام بچه ها را میخواستن ببرن اردو دوستام زنگ زدن گفتن خودتو برسون چهارشنبه اردو داریم چهارشنبه صبح رفتم دم در مدرسه ناظممون میگه تو اینجا چیکار میکنی مگه مریض نبودی:N56: اصلا بنده خدا داشت قش میکرد من دیدم این هنوز تو شکه سریع رفتم سوار یدونه از مینی بوسا شدم ناظمه تا 1 ساعت داشت دنبالم میگشت بفهمه من تو کدوم نشستم که منو کنترل کنه پیدام نکردبسی حال داد این قایم موشک بازی خلاصه جاتون خالی ما را بردن تو یه باغی مثلا اردو... ماهم رفتیم اون ته ته باغ همچین که نشستم بچه ها گفتن بریز بیرون اون کیفتو مخلفات کیفم چیا بود میگم یاد بگیرین تو این کیف مدرسه چیها که جا نمیشه1-ازین قلیون مسافرتی ها با امکانات ژل اتشزا و...2-ورق3-موبایل این اصلا نباشه نمیشه4-4نداره دیگه کیف مدرسست ساک مسافترتی نیست کههیچی جاتون خالی ما نشستیم به قلیون کشیدن و اهنگ گوش دادن یکی از بچه ها لب تاپم اورده بود دیگه ما دیسکو راه انداخته بودیم همچین قرش میدادن انگار تا حالا نرقصیدنتو این هیرو ویری دیدیم داره یه صدا از اون دور میاد ناظمه امده بود دنبالمون صدامون میکرد ولی پیدامون نمیکرد ما لابه لا درختا بودیم یکی از این بچه خنگا یهو نه گذاشت نه برادشت گفت خانما ما اینجاییم بیایین ببنید داریم چه حالی میکنیم یعنی قیافه بقیه بچه ها دیدن داشتااین ناظمه ما هم نمیدونید با چه سرعتی دوید سمت ماها مارو میگی هرکی یه طرف دویید منم هنوز تو شوک بودم دیدم الان 3 میشه درختا گرفتم رفتم بالا اقا این ناظمه امد دید این جا همه چی هست الا دانش اموز بلند شروع کرد داد زدن گیرتون بیارم انضباط صفر نفری 3 روزم اخراج منم هول یهو امدم پایین گفتم خانم واقعا3روز اخراجمون میکنیدتازه فهمیدم چی شد شروع کردم دویدن این ناظمم با اون هیکلش دنبالم میدووید از اینطرف این بچه ها از مخفی گاهشون امدن بیرون دارن منو تشویق میکننیعنی صحنه ای بود بسی دیدنی اخرم بدبخت به نفس نفس افتاد نشست گفت یکی یه اب بهم بده نفسم بالا نمیاد حالا ما همه چی داشتیم الا اب اینم هی سرفه اش شدیدتر میشد دیگه رفت که بره... یکی از بچه ها هول کرد شیشه قلیونا اورد گذاشت لب دهنش هیم به زور به این بدبخت اب میداد ما را دیگه نمیشد از رو زمین جمع کردحالش که خوب شد امد یقه منو گرفت گفت من که میدونم همه این اتیشا از گورتو بلند میشه یه حالی ازت بگیرم منو میگی خیلی مظلومانه گفتم خانم اجازه به خدا شیطون گولم زداینم خدایی منو خیلی دوست داشت دیگه از لحنم خندش گرفت ترکید از خنده اخرم مجبور شدیم وسایلا رو جمع کنیم بریم تو مینی بوس همچین که رسیدم تو مدرسه احضار شدم اول از همه قلیون نازنینم پررررربعدم به جای اخراج حکم سرایدار مدرسه را به مدت یه هفته داد بهم همچین در عرض یه هفته از من کار کشید کل مدرسه را برق انداختماین یه هفته که تموم شد بهم گفت برو بلکه ادم شی منم گفتم خانم میشه قلیونمونو پس بدیدچنان دادی سرم زدمن گفتم وا خانم چرا داد میزنید به خاطر یه قلیون خوبه موبایلمو نگرفتید انگار من از دادتون میترسن والا:306: بعد تازه فهمیدم چی گفتم در رفتم ولی چه فایده مجبور شدم یه هفته دیگه سرایداری کنم سرایداری کردنمم دیدنی بود همچین با جارو گیتار میزدمکه هی بماند...عجب روزگاری داشتیما:4chs: کلا منو به عنوان اسطوره میشناسن هنوز کسی به اندازه من نتونسته گند بزنه اخراجم نشه دیگه زیاد دوستم داشتن اخراجم نمیکردن دیگه همچین در مواقعی که کار بیخ پیدا میکرد میشدم گربه شرک که دل سنگم اب میشد چه برسه به ناظممون اخرشم یه تعهد میدادم خیلی شیک میرفتم سر کلاس