05-02-2014، 21:47
(آخرین ویرایش در این ارسال: 26-02-2014، 21:28، توسط samira 409.)
اعتراف می کنم بچه که بودم یه بار باآجرزدم توسر یکی از بچه های اقوام تا ببینم دور سرش از اون ستاره هاو پرنده هامی چرخه یانه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سرهم این کارو کردم چون هرچی می زدم اتفاقی نمی افتاد!؟!؟!!
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهار سالمونوباباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید.
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالاچقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه ؟
گفتم:پسر اقای .....
گفت :اون اسمش پارساست اسم باباش نویده...
.
.
.
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو جا گذاشته بود...بهش اس ام اس {!}زدم گوشیتوجا گذاشتی!!!!
.
.
.
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ اورده بودن
که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام اورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل. همه سر صدا کردن و شادی کردن.تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته!ترکید رو تخته پاشیدهمه جا رو لباس معلمم ریخت!!سریع گفت کی بود؟!؟؟هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس 4-5 نفر شلوغو اورد بیرون زد شون ولی نگفتن کارمن بود!چون شاگرد زرنگ بودم معلمه شک نمی کردبهم!وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دوکیلومتربه صورت چهارنعل فرارکردم اخرم سرکوچه گرفتن زدنم.
.
.
.
اعتراف میکنم معلم دوم دبستانم می گفت املاهاروخودتون بنویسید.که من با دوربین مخفیامی بینم کی به حرفام گوش می ده...
از اون روز کار من شده بودگشتن سوراخ سمبه های خونه وسئوال های مشکوک از مامان و بابام:امروزکی اومده؟کی رفت؟به کدوم وسیله ها دست زده بیشترم به دریچه کولر شک داشتم.
.
.
.
اعتراف میکنم سرفینال جام جهانی تا لحظه ای که اسپانیاگل زد فکر می کردم اسپانیا نارنجیه وهلند ابی گل هم زد کلی لعنت فرستادم به هلندبعدگل روصفحه نوشت اسپانیا{1-هلند0}تازه فهمیدم کل بازی
داشتم اشتباه فحش میدادم.
.
.
.
اعتراف میکنم وقتی داداشم دوماهش بودخندون رفتم اشپزخونه مامان گفت:نارنگیتوخوردی؟گفتم اره تازه به ارشم دادم.بیچاره مامانم بدوبدو رفت نارنگی رو از توحلقش کشید بیرون.
.
.
.
یه باربچه هابودیم یکی ازدوستانم روبعدازمدت هادیدم کلی ریش گذاشته بود.
باخنده بهش گفتم:علی این**بازیاچیه؟
گفت پدرم فوت کرده.
گفتم تسلیت میگم .
.
.
.
اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفاکه نباید به غریبه ادرس خونتون رو بدید.روز اول به راننده سرویس ادرس
اشتباهی دادم وازیه مسیرالکی تا خونه پیاده رفتموتازه فرداش موقعی
که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده.....
.
.
.
این یکی خیلی باحاله
اعتراف می کنم چند ماه پیش توشرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تواتاق خودش گفت:امیر جون
بلند گفتم جانم؟
گفت :خیلی میخوامت
گفتم:منم همینطور
گفت پیش مانمیای؟؟؟
گفتم چرا حتما از پشت میز بلند شدم برم تواتاقش به در اتاقش که رسیدم دیدم داره با تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من لز شدت ضایگی دیوارروگاز گرفتم.
نظر و 3پا3 فراموش نشه ها
تازه هی چند بارم پشت سرهم این کارو کردم چون هرچی می زدم اتفاقی نمی افتاد!؟!؟!!
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهار سالمونوباباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید.
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالاچقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه ؟
گفتم:پسر اقای .....
گفت :اون اسمش پارساست اسم باباش نویده...
.
.
.
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو جا گذاشته بود...بهش اس ام اس {!}زدم گوشیتوجا گذاشتی!!!!
.
.
.
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ اورده بودن
که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام اورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل. همه سر صدا کردن و شادی کردن.تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته!ترکید رو تخته پاشیدهمه جا رو لباس معلمم ریخت!!سریع گفت کی بود؟!؟؟هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس 4-5 نفر شلوغو اورد بیرون زد شون ولی نگفتن کارمن بود!چون شاگرد زرنگ بودم معلمه شک نمی کردبهم!وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دوکیلومتربه صورت چهارنعل فرارکردم اخرم سرکوچه گرفتن زدنم.
.
.
.
اعتراف میکنم معلم دوم دبستانم می گفت املاهاروخودتون بنویسید.که من با دوربین مخفیامی بینم کی به حرفام گوش می ده...
از اون روز کار من شده بودگشتن سوراخ سمبه های خونه وسئوال های مشکوک از مامان و بابام:امروزکی اومده؟کی رفت؟به کدوم وسیله ها دست زده بیشترم به دریچه کولر شک داشتم.
.
.
.
اعتراف میکنم سرفینال جام جهانی تا لحظه ای که اسپانیاگل زد فکر می کردم اسپانیا نارنجیه وهلند ابی گل هم زد کلی لعنت فرستادم به هلندبعدگل روصفحه نوشت اسپانیا{1-هلند0}تازه فهمیدم کل بازی
داشتم اشتباه فحش میدادم.
.
.
.
اعتراف میکنم وقتی داداشم دوماهش بودخندون رفتم اشپزخونه مامان گفت:نارنگیتوخوردی؟گفتم اره تازه به ارشم دادم.بیچاره مامانم بدوبدو رفت نارنگی رو از توحلقش کشید بیرون.
.
.
.
یه باربچه هابودیم یکی ازدوستانم روبعدازمدت هادیدم کلی ریش گذاشته بود.
باخنده بهش گفتم:علی این**بازیاچیه؟
گفت پدرم فوت کرده.
گفتم تسلیت میگم .
.
.
.
اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفاکه نباید به غریبه ادرس خونتون رو بدید.روز اول به راننده سرویس ادرس
اشتباهی دادم وازیه مسیرالکی تا خونه پیاده رفتموتازه فرداش موقعی
که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده.....
.
.
.
این یکی خیلی باحاله
اعتراف می کنم چند ماه پیش توشرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تواتاق خودش گفت:امیر جون
بلند گفتم جانم؟
گفت :خیلی میخوامت
گفتم:منم همینطور
گفت پیش مانمیای؟؟؟
گفتم چرا حتما از پشت میز بلند شدم برم تواتاقش به در اتاقش که رسیدم دیدم داره با تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من لز شدت ضایگی دیوارروگاز گرفتم.
نظر و 3پا3 فراموش نشه ها