امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بورسیه

#1
این رمان در مورد دختر دو رگه به اسم پارلا هستش که پدر ومادرش تو فرانسه مردنSadو این دختر دانشجو که به شرط بورسیه می خواد بره خارج از گذشته و فامیلاشون تو فرانسه اگه بشه ولی یه خرخوان میدان این رقابتو براش خالی نمیزاره
________________________________________________________________________________​________________________
شماره ی 126به باجه ی 2...

نگاه کردم به صورت آیدا که معلوم بود حوصلش سر رفته.و بعد نگاه کردم به اون ساعت بزرگی که درست روبروی ما روی دیوار بود و زیرش هم تاریخ و ساعتو نوشته بود.ساعت 11شده بود.بعد دوباره برگشتم به سمت آیدا و گفتم:هان چه مرگته؟

آیدا:به تو چه؟

-آخه تو اصولا مثه آدم یه جایی نمیشینی.همیشه یا نیشت بازه و میخندی یا هم داری تند تند حرف میزنی.

آیدا:دیگ به دیگ میگه روت سیاه.

-درد.منو با خودت قاطی نکن.

آیدا:آره ه ه..تو آدم حسابی هستی.ببین فیلمشو مثه این دکتر مهندسا یه فیگوری ام گرفته هرکی نشناسه فک میکنه خانوم دکتری..

-الان نیستم ولی قراره بشم.

آیدا:حالا جون من چرا اومدیم بانک.نمیشد کارت به کارت بکنی..یا از اینترنت پرداخت کنی؟تو که بزنم به تخته ناهارو شامتم جلوی لپ تابت میخوری...

-خواستم یه تنوعی بشه.خیلی وقته نیومدم بانک.مثه آدم بشینیم ببینم بهمون میاد یا نه.

آیدا:شایدم اومدی یکی از این پسرای خوشتیپو تور کنی؟

بعد بهم چشمکی زدو باسرش چن تا پسر جوونی که معلوم بود آدم حسابی ان و با کمی فاصله روی صندلی های کنار ما نشسته بودن اشاره کرد.چپ چب به آیدا نگاه کردمو گفتم:ای دختره ی....

آیدا:هان بقیه اش؟

-خواستم بیارمت قاطی آدما کنم ولی تو آدم نمیشی.اینجا هم دست از این کارات برنمیداری.

آیدا:خب اینجا شعبه مرکزیه این بانکه خنگه.ببین معلومه که اونا خرپولن.اگه یکیشو تور کنیم چی میشه پارلا جون؟بیا تا نوبتمون نرسیده یه کم تلاش کینم شاید چشمشونو گرفتیم..نه؟

-خوش اشتها هم که هستی.تو رو نمی دونم ولی برای من که پول اصلا مهم نیست.فقط آدم باشه و درکم کنه کافیه.پول که ملاک انتخاب شور نیس..

آیدا:ایششششششششش...از خداتم باشه.اصلا خودم میرم.نمیای دیگه ؟

-نوچچچچچ...

آیدا خواست بلند بشه که یه صدا اومد:به به..خانوما شمام اینجا هستین..

سرمو برگردونم ببینم کیه ازپشت سرم بود رو صندلی های ردیف بعدی نشسته بود.دیدم تیلاو ملکیه خرخون دانشگاه.گفتم:سلام.بله.

آیدا با عشوه گفت:اواااااا...آقای ملکی خودتونین؟

تیلاو:پ ن پ روحممه...مزاحم نمیشم. شما به کارتون برسین.بعد یه لبخند معمولی تحویلمون دادو رفت یه کم اون طرف تر نشست و مثلا وانمود کرد که اصلا حواسش به ما دوتا نیست.ولی من که میدونم داری زیرزیرکی دیدمون میزنی.همین که رفت آیدا سقلمه ای بهم زد و گفت:پارلاخدا بگم چیکارت کنه.دیدی چی شد؟کل آبروم رفت پیش این جیگره.

پوزخندی زدم و گفت:آره از بس یه جا بند نمیشی . تکون میخوری که همه نگامون میکنن.همه حرفامونو شنیده.

آیدا:پارلا...

یهو صدای خانومه رو شنیدم که گفت:شماره ی 134 یه باجه 3همونطور که بلند میشدم آروم گفتم:پارلا و کوفت.اجازه من لازم نیس.برو بشین باهاش حرف بزن.بعد دوباره رفتم تو قالب همون خانوم دکتره و به سمت همون باجه رفتم.

سوار پی کی من شدیمو مسیر دانشگاهو در پیش گرفتیم.ضبطو روشن کردمو گفتم:آی دیوونه...الان پسره فک میکنه این دوتا لنگ یه شوهرن.یه آهنگ سنتی از سالارعقیلی هم پخش میشد.

آیدا شونه ای بالا انداخت و گفت:نه که نیستیم..

دستمو بلند کردمو گفتم:تو آره ولی من نوووچ..دختره ی چشم سفید

آیدا:آره خانوم شما اعجوبه ای هستی واسه خودت..این آهنگ زاخارت چیه گوش میدی؟همینارو گوش میدی که اینقد بی روحیه شدی.

-همین که تو روحیه داری برای عالمو آدم بسه...پسرای دانشگاه از بس روحیه از تو میبینن دیگه وقت ندارن به من وامثال من نگاه کنن

-اون که بله.اونا حق ندارن به تو نگاه کنن.بعد یه کاست از کیفش بیرون آورد و گفت:پارلا عتیقه ای به خدا.اون از آهنگت اینم ضبطتت.این ماشینت.صدو یک بار گفتم دختر کاست دیگه پیدا نمیشه اینو عوضش کن..

-دارم باهات محترمانه برخورد میکنم دروباز کن گم شو پایین.

-اووه...بی کلاس دمده..

-این چرا خفه خون گرفت؟

-مشکل از کاست من نیس.مشکل از ضبط خودته.

خواستم یه کم دسکاریش کنم که یهو شروع کرد به خوندن:

چقد استرس داری تو آروم باش بیخیال دنیا و قانون باش

یه سری مشکلات هنوز بینمو هست که کنار میایم هردوتامون باهاش...

آیدا:حیف این آهنگ ..اگه آرمین بفهمه آهنگش تو همچین ماشین عتیقه ای هم پخش میشه قطعا خودکشی میکنه...

-خیلی هم دلش بخواد من هر آهنگیو گوش نمیکنم..

آیدا:لون که بله.آرمین اگه راننده همین ماشین قراضه رو ببینه دربست عاشقش میشه...

-اه ...اه..حالمو به هم زدی...رسیدیم.

ماشینو پارک کردمو خواستم پیاده بشم که ایدا گفت:ببین آرایشم خوبه..پخش و پلا که نشده؟

-نه عزیزم.تو ماهرتر از این حرفایی.

دوباره خواستم پیاده بشم که آیدا مقنعه امو کشید گفت:جون من یکی دوتا از اون موهاتو بریز رو صورتت یه حالی کنم.

-تو حال کنی یا اون پسراس نکبت؟

-حالا چه فرقی میکنه..اول من بعد اونا به نوبت.

-من این کارا رو دوس ندارم.ولم کن.

حالا آیدا گیر داده من مقنعمو بکشم یه ذره عقبتر..همینجوری آیدا میکشید عقب من درستش میکردم کم کم داشتیم درگیر میشدیم که یهو آیدا جیغ کشید:بمیری پارلا...تعجب کرده بودم که چرا ولم کرده داشتم تو آینه نگاه میکردم که دیدم تیلاویه کم با فاصله وایساده وانگار منتظر یه کسیه.آیدا:اون از گندکاری صبحت اینم از الان...

-گم شو برو پایین.این پسره غرروش اجازه نمیده به من وتو نگاه کنه.مطمئن باش ندیده.

-آره...نگا نگاه چقده خودشوگرفته...دختر کش لعنتی!

-برو پایین تا دهنم بازنشده.

پیاده شدیمو رفتیم سمت دانشگاه.آیدا دستمو گرفت از این طرف خیابون رفتیم که از جلوی آقا تیلاو رد نشیم.داخل ساختمون شدیم که یهو دیدم روی اعلانات یه چیزی زده و دانشجوها جلوی اون تجمع کردن.آیدا:آره دیگه این دو ترمم تموم بشه..راحت میشیم.خسته شدم ازبس چرت و پرت حفظ کردیم.ولی توی دیوونه یه رفیق خوبو از دس میدی...

منم که محو همون نقطه بودم که بچه ها جمع شده بودن گفتم:آره این 2ترم تموم بشه من از دستت راحت میشم...

آیدا دستمو محکم فشار داد وخواست چیزی بگه که دستمو گذاشتم روبینیش وگفتم:هیشششششش!بریم ببینیم چه خبره؟

آیدا:هر چی هم باشه به درد منو تو نمیخوره.ماله این بچه سوسول درسخوناس.

دستشو گرفتمو کشیدم به سمت اعلانات.از بین بچه ها رد شدیدمو رسیدیم.گفتم:ببین چیه آیدا؟

آیدا همونطور که به چهره ی خندون من نگاه میکرد گفت:گفته هرکی این دو ترمو شاگرد اول دانشگاه بشه بورس میشه برای رفتن به فرانسه.گفتم به درد ما نمیخوره.بیا بریم.

-خنگه چی میگی؟؟مال خودمه!

"مال خودمه"رو یه جوری بلند گفتم که همه با تعجب نگام میکردن.احساس کردم چن تا از بچه ها با تمسخر بهم نگاه کردن.آیدا که این وضعیتو دیدبا یه لبخندژکوند مصنوعی گفت:بریم دیگه عزیزم.

صدای چن نفرو شنیدم که میگفتن:خوش به حال آقای ملکی.این بورسیه هم بی چون وچرا مال اونه.

یکی دیگه:اصلا بین ما هافقط اونه که لایق این بورسیه اس...

یکی دیگه:اخه تو این 3ساله که همش شاگرد اول دانشگاه بوده..اینو برای چی زدن اینجا؟امسالم هر دو ترمو خودش اول میشه ..

-آره بابا.مبارکش باشه.بریم.بریم به درسو زندگیمون برسیم.

منم که انگار بهم برخورده گفتم:یعنی چی؟خیلیای دیگه هم هستن که...

داشتم همینو میگفتم که یهو خود ملکی از بین جمعیت عبور کردو رسید به منوبا همون نگاه پر از غرورش که لبخند تمسخرآمیز هم همراهش بود گفت:خانوم ادهمی چی گفتین؟اصلا حال شما خوبه؟صب که داشتم میومدم دیدم با دوستتون تو ماشین درگیر هستین.فک کنم داشتین دعوا میکردین آره؟خودم دخالت نکردم

یهو همه خندیدن.میدونستم که الان صورتم کاملا سرخ شده.چون گرم شدن صورتمو کاملا حس میکردم.نگاه کردم به آیدا.سرشو انداخته بود پایین.حتما اونم مثه من لبو شده بود.گفتم:خوبه که دخالت نکردین

ملکی: خواستم بیام جلو جداتون کنم ولی دیدم دعوا زنونه اس کار به گیس و گیس کشی میکشه گفتم بهتره خودتونو تخلیه کنین بعد بیاین داخل دانشگاه...

-اگه میومدین جلو ممکن بود یه کم از این انرژی هامونو رو کله ی شما تخلیه کنیم وبزنیم ناکارتون کنیم...

جمعیت باز میخندیدن.الان دیگه داشتم از نگاهش میترسیدم.میخواستم دست آیدا رو بگیرم وسریعتر از اونجا دورتر بشیم که یهو یکی از استادا اومد و جمعیت پراکنده شد.
نمیگم دوستت دارم
نمیگم عاشقتم
می گم دیونتم اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخی دیونست...
پاسخ
 سپاس شده توسط Sadaf 2014
آگهی
#2
چرا سپاس نمیدین؟؟
نمیگم دوستت دارم
نمیگم عاشقتم
می گم دیونتم اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخی دیونست...
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  قسمت های تکراری رمان ها (رمان خونا بیان اگه اشتباه بود منو بزنین)
  رمان درباره بی تی اس-رای بدید
  ویژگی رمان های ابکی+طنز
Star آرشام شخصیت رمان گناهکار ! یا همون رودریگو گومز با همسر و پسرش !
Heart رمان زیبای عشق دردناک(بهتون قول میدم ازش خوشتون میاد)
  رمان خونهای حرفه ای بیااااان...
Heart رمان جدید [جاناسار] یا همون {شب و شیر} خیلی باحاله بیا تو عاشقانه هست شک نکن [°_°]
  *رمان قانون اجباری*
  رمان پستچی
  رمان پنجمين نفر...(خيلي قشنگه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان