سلامتی همه ی دخترا(دخیا بدویین)

[~H!P HØp §tâR~]

در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند .
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد .
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم .
شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود . اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت .
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد . پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولداین فرزند ، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد .
مردم متعجبانه از او پرسیدند : علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟

مرد بسادگی جواب داد : چون این همون کسیه که در را برویم باز میکنه !




سلامتی همه دخترها


دخترا سپاس نشه فراموووووووش

[☻امیرحسین☻]

واقعا لایک داری این داستان کلی تاثیر گذار بود×

[~H!P HØp §tâR~]

ببخشیییییییییییید اگه کم بود

[MAHDI 190]

با حال بود مقسی

[~H!P HØp §tâR~]

با حال بود مقسی

خواهش

[~H!P HØp §tâR~]

دخیا پس سپاسا کو؟؟؟؟

[ʂհმოἶო]

like

[1399]

[Wєιяɗ]

خیلی تاثیر گذار بود
ســپــاس▬

[♣♦♠l♥k♠♦♣]

دستت دردنكنه!
امافك كنم تكراريه!
قبلاديده بودمش!