سفر به معراج

[s.amiri]

شب معراج


شب ها و روزها بسان ساال میگذرد ولی با مرکب ایمان و راهوار امید سریعتر طی می شود باز هم شبی از شبها افق مکه را می پوشاند و خاموشی خود را بر این سرزمین می گستراند و طبیعت را در خوابی ناز فرو میبرد تا مگر دوباره فردایی از راه برسد و جست و خیز قافله ی هستی این سکوت را در هم بشکند

این قافله از صبح ازل سوی تو رانند
تاشام ابد نیز به سوی تو روانند
به نظر می رسد این شب گمان زود سپری شدن را ندارد شب هفدهم ماه مبارک رمضان است صورت تاریک شب با زیبایی سکوت زیبا میشود و با آرامش و خواب طبیعت به خود معنا می بخشد.
دلم در قرار امشب بی قرار است به دلم برات شده است که حادثه ای در حال رخ دادن استاری رازی در این شب نهفته است اما پنهان نمی ماند و هر رازی خود را بر تاریک تاریخ نمایان می کند.
دل آرامم گواهی تلاطمی را می دهد تا خاطره ای را برایم رقم بزند نمی دانم شاید امشب دلم هوای آسمان کرده وخیال عروج در سر دارد شاید امشب شب کام است!خوب گوش کن ترنم وصل به گوش میرسد و ذره ای از غم فراق را در دلم باقی نمی گذارد شک نکن! به دلم الهام شده امشب به سرزمین آرزوها می رویم امشب دل ما بهاری می شود و تا صبح غنچه سر یر می آورد و ما از سرای طبیعت بیرون میرویم و با آسمان گره میخوریم بیا با هم برویم.
کمی دیر شده است با پیامبر(ص) ان مصداق اکمل انسانی و آن چکیده ی فضیلت و کرم همراه شویم و با خوبترین خوبان اقیانوس نور را غواصی کینم و در آسمان به پرواز در آییم و تا مهمانی ملک مقتدر راه بپیماییم تا آنجا که خدا هست و خدا هست و خدا هست بیا برویم تا به خلوت او راه یابیم.

در آن خلوت که هست بی نشان بود
به کنج نیستی عالم نهان بود

ببخشید که قسمت دومو دیر نوشتم

---

قسمت اولشم هست بیاین پرو فایلم پیدا میکنین این اثر ادبی خیلی خوبه