02-08-2015، 13:53
کلید اسرار /این قسمت ... ثواب
((ما تو ژاپن یه ضرب المثل داریم که میگه ... دو جور اسگل داریم
اونا که خیلی ساده ان .. و اونایی که فک میکنن خیلی زرنگن))
یروز مادرمو داشتم میبردم شمال. خاستم مثلا یجوری زیدم هم با خودمون ببرم.
یجا باهاش سره جاده چالوس قرار گذاشتم .. از شانس بارونم میبارید
مادرم تا اینو دید گفت کیوان جان ببین کجا میره تا یجایی ببیریمش " ثواب " داره...
منم که اصن دیوونه کارای ثواب ... خلاصه
نشست عقب دیدم یا ابل فض ... تمام روکشای ماشین خیس شد ...
اسمش رویا بود ..ینی چنان خشمی تو چشاش بود که گفتم این
عمرا نذاره تواین سفر باهم ثواب کنیم
قبل مرزن آباد کناره یه باغه تک و خلوت زدم کنار.. گفتم یه چایی بخوریم
دیدم باغبونه اومد جلو در باغ
ینی تا دیدمش گفتم .. عااااها
داداکیوان این باغبون نیس .. فرشته س ..
. پیاده شدم سه شماره رفتم تو مخش ... گفتم حقیقتش من با زیدم میخاستیم اگه اجازه بدی یه قدمی تو باغتون بزنیم
گفت خاهش میکنم ... قدم چیه اون گوشه باغ یه آلاچیق هست که در داره .. اونجا برید راحت حرفاتونو بزنید
گفتم.. عاره ... مابریم حرف بزنیم ..
اومدم توماشین گفتم مامان یه چایی هم واسه این حاج عاقا بریز .. بعد روبه رویا گفتم .. منم میرم یه قدمی تو باغ بزنم
خلاصه پشت سرم اومد .. رفتیم تو آلاچیق ..ینی چشمتون روز بد نبینه یه رب داشت توضیح میداد چطور ماشینا میافتادن تو چاله آب و این کناره جاده گلی میشده ... خلاصه نیم ساعت طول کشید تا
آروم شه .... تازه میخاستم به امور ثواب بپردازیم دیدم یکی داره محکم میکوبه به در ...
درو باز کردم دیدم باغبونس ... با لحجه ملایم شمالیش گفت
ای عاقا پس چه کار میکنی دوساعته این تو
اومدم بیرون و خیلی جدی بهش گفتم
چیکار کنم خیلی ناز میکنه .. راه نمیده لامصب ....
برگشت گفت ....
شما بچه تهرانیا فقط اسمتون بد درفته . من یه رب پیش مخه مادرشو زدم .. تو یه الف بچه را نمیتونی رام کنی ...
من? ..مادرش؟
مادره کی؟
---- نه !!!
مادرش!!!!!?
یهو پشت سرم آلاچیق منفجر شد ...
رفتم تو دیدم رویا داره وسط قل میخوره ...
رفتم سمت ماشین دیدم .............. به به
مامان خانوم یه موشما پره میوه کنارشه .. داره پوس میگیره
تو راه هی مامان میگفت خیلی عاقای مهربونی بود ... هی رویا بی صدا غش میکرد کفه ماشین..
منم که کفری شده بودم میگفتم فقط مهربون بود ؟ یا اهل ثوابم بود .????
((ما تو ژاپن یه ضرب المثل داریم که میگه ... دو جور اسگل داریم
اونا که خیلی ساده ان .. و اونایی که فک میکنن خیلی زرنگن))
یروز مادرمو داشتم میبردم شمال. خاستم مثلا یجوری زیدم هم با خودمون ببرم.
یجا باهاش سره جاده چالوس قرار گذاشتم .. از شانس بارونم میبارید
مادرم تا اینو دید گفت کیوان جان ببین کجا میره تا یجایی ببیریمش " ثواب " داره...
منم که اصن دیوونه کارای ثواب ... خلاصه
نشست عقب دیدم یا ابل فض ... تمام روکشای ماشین خیس شد ...
اسمش رویا بود ..ینی چنان خشمی تو چشاش بود که گفتم این
عمرا نذاره تواین سفر باهم ثواب کنیم
قبل مرزن آباد کناره یه باغه تک و خلوت زدم کنار.. گفتم یه چایی بخوریم
دیدم باغبونه اومد جلو در باغ
ینی تا دیدمش گفتم .. عااااها
داداکیوان این باغبون نیس .. فرشته س ..
. پیاده شدم سه شماره رفتم تو مخش ... گفتم حقیقتش من با زیدم میخاستیم اگه اجازه بدی یه قدمی تو باغتون بزنیم
گفت خاهش میکنم ... قدم چیه اون گوشه باغ یه آلاچیق هست که در داره .. اونجا برید راحت حرفاتونو بزنید
گفتم.. عاره ... مابریم حرف بزنیم ..
اومدم توماشین گفتم مامان یه چایی هم واسه این حاج عاقا بریز .. بعد روبه رویا گفتم .. منم میرم یه قدمی تو باغ بزنم
خلاصه پشت سرم اومد .. رفتیم تو آلاچیق ..ینی چشمتون روز بد نبینه یه رب داشت توضیح میداد چطور ماشینا میافتادن تو چاله آب و این کناره جاده گلی میشده ... خلاصه نیم ساعت طول کشید تا
آروم شه .... تازه میخاستم به امور ثواب بپردازیم دیدم یکی داره محکم میکوبه به در ...
درو باز کردم دیدم باغبونس ... با لحجه ملایم شمالیش گفت
ای عاقا پس چه کار میکنی دوساعته این تو
اومدم بیرون و خیلی جدی بهش گفتم
چیکار کنم خیلی ناز میکنه .. راه نمیده لامصب ....
برگشت گفت ....
شما بچه تهرانیا فقط اسمتون بد درفته . من یه رب پیش مخه مادرشو زدم .. تو یه الف بچه را نمیتونی رام کنی ...
من? ..مادرش؟
مادره کی؟
---- نه !!!
مادرش!!!!!?
یهو پشت سرم آلاچیق منفجر شد ...
رفتم تو دیدم رویا داره وسط قل میخوره ...
رفتم سمت ماشین دیدم .............. به به
مامان خانوم یه موشما پره میوه کنارشه .. داره پوس میگیره
تو راه هی مامان میگفت خیلی عاقای مهربونی بود ... هی رویا بی صدا غش میکرد کفه ماشین..
منم که کفری شده بودم میگفتم فقط مهربون بود ؟ یا اهل ثوابم بود .????