22-02-2014، 19:49
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[b]رافائل هونیگشتاین
در تئوری، نقل و انتقالات همگی روشن و سرراست انجام میشوند. باشگاه الف پیشنهادی به باشگاه ب میدهد. اگر ب و بازیکن هر دو راضی باشند معامله انجام میشود. اگر هم هر دو ناراضی باشند که هیچ اما واقعیت چیز دیگری است. مسلما پیچیده تر، محوتر و از همه بدتر توام با اطلاعات و جزییات غیر دقیقی هستند که در اختیار رسانهها گذاشته میشود. مثل یک باتلاق میماند. همه رنگها در آن خاکستری هستند. خاکستری به خاطر شایعات نادرست، پیشنهادهایی که عمدا بالاتر یا پایینتر از قیمت واقعی ارائه میشود و بندهای قانونی متنوعی که به دلایل مختلف در قراردادها میگنجانند. برای کمک به بهتر درک کردن دیوانگی حال حاضر بازار نقل و انتقالات سایت ESPN به فرهنگ واژگان مختلف و مفید در این رابطه و بررسی پروندههای مختلف و حقایق مربوط به آنها پرداخته.
[/b]
[b]بوگی
بوگی لفظ عامیانه همان روش «سسک» است. (در ورزش گلف بوگی به معنای رکورد است) اما در زمینه نقل و انتقالات بوگی به هجوم ناگهانی پیشنهادهای باشگاههای مختلف به بازیکنی میگویند که در حال مذاکره با باشگاه کنونیاش در مورد تمدید قرارداد است. یک مثال خوب در این مورد پیشنهاد یونایتد به دانته است. این بازیکن سی ساله بایرن مونیخ در حال امضای قرارداد جدیدی با باشگاهاش است. قرارداد فعلیاش سال 2015 به پایان میرسد چه راهی بهتر از این شیوه بوگی برای افزایش فشار بر بایرن جهت تمدید هر چه زودتر؟ حالا این پیشنهادها میخواهد واقعی باشد یا تخیلی به احتمال قوی جواب میدهد مگر اینکه باشگاه به خیال اینکه فرصت فروش بازیکنش را دارد کلا از ماجرای تمدید منصرف شود.
[/b]
[b]مورد عجیب سسک
ترغیب باشگاههای رقیب به پیشنهاد دادن به یک بازیکن از حقههایی است که هر ایجنتی دوست دارد به آن دست بزند اما کمتر ایجنتی حاضر میشود در این مسیر به اندازه مشاوران سسک فابرگاس در فصل گذشته زیاده روی کند. این مشاوران سعی کردند وانمود کنند یونایتد علاقه زیادی به این بازیکن دارد و در عین حال خود فابرگاس مایل به انجام انتقال نیست. دیوید مویس و اد وودوارت هم در این میانه در نمایشی به بازی گرفته شده بودند که نمایشنامهاش را خودشان نخوانده بودند. در نهایت همین ابراز علاقه ضمنی یونایتد به فابرگاس به شهرت و جایگاه او کمک کرد هر چند که افزایش دستمزدی را برایش به همراه نداشت. نکته هوشمندانه مورد سسک غیر واقعی بودن این انتقال و اثر روانی است که روی خریداران میگذارد. انگار هر چه احتمالش کمتر باشد آنها بیشتر سعی میکنند کسانی را که تردید دارند متقاعد کنند.
[/b]
[b]والون بریشا
این هم یک مانور کاملا پیشرفته است برای منحرف کردن ذهن هواداران، رسانهها و روسای باشگاه ها. این ماجرا دو بخش دارد. اول اینکه ادعا کنند خبر یک پیشنهاد بسیار بزرگ از باشگاهی بزرگ به یک بازیکن سهوا به رسانهها درز پیدا کرده ولی در عمل بگویند که فلان بازیکن خریدار زیاد دارد. در گام بعدی باشگاه تازهای وارد ماجرا میشود که اتفاقا خریداری جدی و واقعی است اما خبر ندارد که باشگاههای الف و ب و ج که جزو رقبای خودش میداند وجود خارجی ندارند.
[/b]
[b]پیشنهادهای نمادین
برخی موارد هم ثبت شده که باشگاهها بازیکنانی را عمدا با قیمتهای چند برابر شده میخرند اما خلاف این اتفاق هم رخ میدهد: پیشنهادی آنقدر سطح پایین که موفقیت آمیز نخواهد بود. به سختی میتوان دریافت که این پیشنهادهای نمادین از کجا میآیند اما یا حاصل بی توجهی به ارزشگذاریهای واقع بینانه هستند یا اغلب برای رفع تکلیف انجام میشوند تا به هواداران بگویند تلاش مان را برای خریدن فلان بازیکن انجام دادیم اما موفق نشدیم. یک نمونه خوب این مساله در مورد پیشنهاد پنج میلیون یورویی آرسنال به ویسنته گوآیتا دروازهبان والنسیا است. رقم به قدری پایین بود که کسی به آن توجهی نکرد.
[/b]
[b]جداییهای اجباری
این عبارت به معنای فشاری است که روی یک بازیکن جوان میآورند تا مدیر برنامههایش را قبل از بستن یک قرارداد هنگفت با باشگاهی ثروتمند عوض کند. البته بهتر است اسم این روش را گذاشت: «ازدواجهای به زور اسلحه»! اینجا باشگاه پولدار بازیکن جوان را مجبور میکند که مدیربرنامه پیشنهادی آنها را بپذیرد تا کنترل بیشتری روی خرید خودشان داشته باشند و یک ایجنت آشنا را هم صاحب شغل کرده باشند.
[/b]
[b]سرازیر شدن پول
هواداران دوست دارند فکر کنند که یک بازیکن انتخابهایش را عاقلانه انجام میدهد اما بیشتر مواقع اینطوری نیست و در حقیقت انتخابی وجود ندارد که انجام شود. این پول است که برای بازیکن تصمیم گیری میکند. نمونه کلاسیک آن بازیکن جوانی است که در جام جهانی درخشیده و حالا با سیل پیشنهادها روبرو است. اگر باشگاهی لیگ برتری با پیشنهادی هنگفت پیش بیاید مدیر برنامههایش حس میکند که از این رقم چیز دندانگیری عایدش نمیشود پس پیشنهادی از تیمی کوچکتر در لیگ متفاوتی را بررسی خواهد کرد. این اتفاق بیشتر از آنچه که مردم تصورش را میکنند رخ میدهد.
[/b]
[b]مرد دوم/ ماکسول
گاهی اوقات باشگاهها بازیکنانی را میخرند که تواناییهایشان پایینتر از سطح بازیکنان فعلی تیم است. اینها را بهعنوان استعداد یا چهره آینده تیم معرفی میکنند اما واقعیت چیز دیگری است. یا مثلا هستند بازیکنانی که خریده میشوند فقط به این خاطر که باشگاه صمیمیت خاصی با یک ایجنت دارد و میخواهد حق کمیسیون بیشتری به او برسد. در یک مورد حتی پیش آمد که ایجنت یک بازیکن آلمانی طبق قرار، بعد از تمدید قرارداد وی مبلغ کمیسیون خودش را با پدر آن بازیکن نصف کرد. آن مرد دوم بازیکن بخت برگشتهای است که فرصت چندانی برای بازی کردن ندارد و اغلب یار تعویضی بازیهای دوستانه میشود. یکی از دوستان نزدیک همان مرد دوم که معرفی شد - شبیه مورد ماکسول - بازیکنی است که همیشه جزیی از قرارداد یک بازیکن دیگر است و در آن مجموعه گنجانده میشود. حق و حقوق چندانی هم ندارد.
[/b]
[b]بازیکن تاپ خارجی رویایی پوشالی
از خودتان بپرسید چرا این همه بازیکن خارجی در لیگ برتر انگلیس وجود دارد. درحقیقت در همه لیگهای بزرگ. یعنی بازیکنان داخلی به اندازه کافی خوب نیستند؟ یا این ارقام کلان پول موجود است که باعث میشود به سراغ استعدادهای ناب بینالمللی بروند و تلاش برای یافتن یک استعداد به جست و جویی جهانی تبدیل شده؟ همه این دلایل درست هستند اما یک دلیل دیگر هم وجود دارد که هرگز به آن اشاره نمیشود. خریدن یک بازیکن خارجی خیالی بهترین راه برای کسب در آمد است، میخواهد 2 میلیون دلار باشد یا 3 یا 5 میلیون. چه کسی واقعا میداند که یک هافبک اکوادوری واقعا چقدر میارزد؟ اصلا چه کسی اهمیت میدهد؟ قراردادهای فرضی با افزودن لایههای پیچیدهتر –مثلا اضافه کردن طرف سوم معامله- یکی از حربه هاست. تازه بهانههای از قبل آمادهای را هم توی آستین دارند تا خوب نبودن بازیکن یاد شده را توجیه کنند. اگر بازیکن خارجی عملکرد مناسبی نداشته باشد بیشتر هواداران هم باور میکنند که اراده خود بازیکن برای وفق پیدا کردن با محیط جدید کافی نبوده و هیچ کدام دنبال دلایل اصلی به درد نخور بودن خرید تازه باشگاهشان نمیروند.
[/b]
[b]رافائل هونیگشتاین
در تئوری، نقل و انتقالات همگی روشن و سرراست انجام میشوند. باشگاه الف پیشنهادی به باشگاه ب میدهد. اگر ب و بازیکن هر دو راضی باشند معامله انجام میشود. اگر هم هر دو ناراضی باشند که هیچ اما واقعیت چیز دیگری است. مسلما پیچیده تر، محوتر و از همه بدتر توام با اطلاعات و جزییات غیر دقیقی هستند که در اختیار رسانهها گذاشته میشود. مثل یک باتلاق میماند. همه رنگها در آن خاکستری هستند. خاکستری به خاطر شایعات نادرست، پیشنهادهایی که عمدا بالاتر یا پایینتر از قیمت واقعی ارائه میشود و بندهای قانونی متنوعی که به دلایل مختلف در قراردادها میگنجانند. برای کمک به بهتر درک کردن دیوانگی حال حاضر بازار نقل و انتقالات سایت ESPN به فرهنگ واژگان مختلف و مفید در این رابطه و بررسی پروندههای مختلف و حقایق مربوط به آنها پرداخته.
[/b]
[b]بوگی
بوگی لفظ عامیانه همان روش «سسک» است. (در ورزش گلف بوگی به معنای رکورد است) اما در زمینه نقل و انتقالات بوگی به هجوم ناگهانی پیشنهادهای باشگاههای مختلف به بازیکنی میگویند که در حال مذاکره با باشگاه کنونیاش در مورد تمدید قرارداد است. یک مثال خوب در این مورد پیشنهاد یونایتد به دانته است. این بازیکن سی ساله بایرن مونیخ در حال امضای قرارداد جدیدی با باشگاهاش است. قرارداد فعلیاش سال 2015 به پایان میرسد چه راهی بهتر از این شیوه بوگی برای افزایش فشار بر بایرن جهت تمدید هر چه زودتر؟ حالا این پیشنهادها میخواهد واقعی باشد یا تخیلی به احتمال قوی جواب میدهد مگر اینکه باشگاه به خیال اینکه فرصت فروش بازیکنش را دارد کلا از ماجرای تمدید منصرف شود.
[/b]
[b]مورد عجیب سسک
ترغیب باشگاههای رقیب به پیشنهاد دادن به یک بازیکن از حقههایی است که هر ایجنتی دوست دارد به آن دست بزند اما کمتر ایجنتی حاضر میشود در این مسیر به اندازه مشاوران سسک فابرگاس در فصل گذشته زیاده روی کند. این مشاوران سعی کردند وانمود کنند یونایتد علاقه زیادی به این بازیکن دارد و در عین حال خود فابرگاس مایل به انجام انتقال نیست. دیوید مویس و اد وودوارت هم در این میانه در نمایشی به بازی گرفته شده بودند که نمایشنامهاش را خودشان نخوانده بودند. در نهایت همین ابراز علاقه ضمنی یونایتد به فابرگاس به شهرت و جایگاه او کمک کرد هر چند که افزایش دستمزدی را برایش به همراه نداشت. نکته هوشمندانه مورد سسک غیر واقعی بودن این انتقال و اثر روانی است که روی خریداران میگذارد. انگار هر چه احتمالش کمتر باشد آنها بیشتر سعی میکنند کسانی را که تردید دارند متقاعد کنند.
[/b]
[b]والون بریشا
این هم یک مانور کاملا پیشرفته است برای منحرف کردن ذهن هواداران، رسانهها و روسای باشگاه ها. این ماجرا دو بخش دارد. اول اینکه ادعا کنند خبر یک پیشنهاد بسیار بزرگ از باشگاهی بزرگ به یک بازیکن سهوا به رسانهها درز پیدا کرده ولی در عمل بگویند که فلان بازیکن خریدار زیاد دارد. در گام بعدی باشگاه تازهای وارد ماجرا میشود که اتفاقا خریداری جدی و واقعی است اما خبر ندارد که باشگاههای الف و ب و ج که جزو رقبای خودش میداند وجود خارجی ندارند.
[/b]
[b]پیشنهادهای نمادین
برخی موارد هم ثبت شده که باشگاهها بازیکنانی را عمدا با قیمتهای چند برابر شده میخرند اما خلاف این اتفاق هم رخ میدهد: پیشنهادی آنقدر سطح پایین که موفقیت آمیز نخواهد بود. به سختی میتوان دریافت که این پیشنهادهای نمادین از کجا میآیند اما یا حاصل بی توجهی به ارزشگذاریهای واقع بینانه هستند یا اغلب برای رفع تکلیف انجام میشوند تا به هواداران بگویند تلاش مان را برای خریدن فلان بازیکن انجام دادیم اما موفق نشدیم. یک نمونه خوب این مساله در مورد پیشنهاد پنج میلیون یورویی آرسنال به ویسنته گوآیتا دروازهبان والنسیا است. رقم به قدری پایین بود که کسی به آن توجهی نکرد.
[/b]
[b]جداییهای اجباری
این عبارت به معنای فشاری است که روی یک بازیکن جوان میآورند تا مدیر برنامههایش را قبل از بستن یک قرارداد هنگفت با باشگاهی ثروتمند عوض کند. البته بهتر است اسم این روش را گذاشت: «ازدواجهای به زور اسلحه»! اینجا باشگاه پولدار بازیکن جوان را مجبور میکند که مدیربرنامه پیشنهادی آنها را بپذیرد تا کنترل بیشتری روی خرید خودشان داشته باشند و یک ایجنت آشنا را هم صاحب شغل کرده باشند.
[/b]
[b]سرازیر شدن پول
هواداران دوست دارند فکر کنند که یک بازیکن انتخابهایش را عاقلانه انجام میدهد اما بیشتر مواقع اینطوری نیست و در حقیقت انتخابی وجود ندارد که انجام شود. این پول است که برای بازیکن تصمیم گیری میکند. نمونه کلاسیک آن بازیکن جوانی است که در جام جهانی درخشیده و حالا با سیل پیشنهادها روبرو است. اگر باشگاهی لیگ برتری با پیشنهادی هنگفت پیش بیاید مدیر برنامههایش حس میکند که از این رقم چیز دندانگیری عایدش نمیشود پس پیشنهادی از تیمی کوچکتر در لیگ متفاوتی را بررسی خواهد کرد. این اتفاق بیشتر از آنچه که مردم تصورش را میکنند رخ میدهد.
[/b]
[b]مرد دوم/ ماکسول
گاهی اوقات باشگاهها بازیکنانی را میخرند که تواناییهایشان پایینتر از سطح بازیکنان فعلی تیم است. اینها را بهعنوان استعداد یا چهره آینده تیم معرفی میکنند اما واقعیت چیز دیگری است. یا مثلا هستند بازیکنانی که خریده میشوند فقط به این خاطر که باشگاه صمیمیت خاصی با یک ایجنت دارد و میخواهد حق کمیسیون بیشتری به او برسد. در یک مورد حتی پیش آمد که ایجنت یک بازیکن آلمانی طبق قرار، بعد از تمدید قرارداد وی مبلغ کمیسیون خودش را با پدر آن بازیکن نصف کرد. آن مرد دوم بازیکن بخت برگشتهای است که فرصت چندانی برای بازی کردن ندارد و اغلب یار تعویضی بازیهای دوستانه میشود. یکی از دوستان نزدیک همان مرد دوم که معرفی شد - شبیه مورد ماکسول - بازیکنی است که همیشه جزیی از قرارداد یک بازیکن دیگر است و در آن مجموعه گنجانده میشود. حق و حقوق چندانی هم ندارد.
[/b]
[b]بازیکن تاپ خارجی رویایی پوشالی
از خودتان بپرسید چرا این همه بازیکن خارجی در لیگ برتر انگلیس وجود دارد. درحقیقت در همه لیگهای بزرگ. یعنی بازیکنان داخلی به اندازه کافی خوب نیستند؟ یا این ارقام کلان پول موجود است که باعث میشود به سراغ استعدادهای ناب بینالمللی بروند و تلاش برای یافتن یک استعداد به جست و جویی جهانی تبدیل شده؟ همه این دلایل درست هستند اما یک دلیل دیگر هم وجود دارد که هرگز به آن اشاره نمیشود. خریدن یک بازیکن خارجی خیالی بهترین راه برای کسب در آمد است، میخواهد 2 میلیون دلار باشد یا 3 یا 5 میلیون. چه کسی واقعا میداند که یک هافبک اکوادوری واقعا چقدر میارزد؟ اصلا چه کسی اهمیت میدهد؟ قراردادهای فرضی با افزودن لایههای پیچیدهتر –مثلا اضافه کردن طرف سوم معامله- یکی از حربه هاست. تازه بهانههای از قبل آمادهای را هم توی آستین دارند تا خوب نبودن بازیکن یاد شده را توجیه کنند. اگر بازیکن خارجی عملکرد مناسبی نداشته باشد بیشتر هواداران هم باور میکنند که اراده خود بازیکن برای وفق پیدا کردن با محیط جدید کافی نبوده و هیچ کدام دنبال دلایل اصلی به درد نخور بودن خرید تازه باشگاهشان نمیروند.
[/b]