بیکار بودم گفتم الکی یه پیام برا چند نفر بفرستم یه جوابی بدن بخندیم
((
پیام دادم سلام قلفونت بلم عجیقم جوجوت دلش بلای آغوش گلمت تنگ شده
((( و فرستادمش واسه چند تا شماره الکی ^_^
یکیش جواب داد,وای مریم میدونستم بلخره بر میگردی,میدونستی میبخشیم بیا بغلم @@
من : چشم عجیق دلم ^_^
اون :حالا یه بوس بده @@
من :0_o دیدم داره خاک بر سری میشه دیگه جوابشو ندادم
یکیش زنگ زد با صدا دخترونه گفتم الوووو
یه صدای کلفتی گف : الو و درد پدر سوخته ول کن بچم رو سعید میخواد درسشو بخونه
((
من : ^_^ ولی من بدون سعید میمیرم
سعید عجیق منه سعیددددددد دوست دارم قوفونت بلم^_^ خخخخ
اون : شتلقققق (صدای شتلق طوری بود که کاملا مشهود بود گوشی رو تو سر سعید خورد کرده ^_^)
یکیش پیام داد : ساناز زنم پیشم نشسته بعدا جواب میدم باز که سیم کارتتو عوض کردی
من : ؟_؟
نتیجه گیری اخلاقی : به پدر مادر خود نیکی کنید ,داداش بزرگتونم جفت پا برید تو شکمش
========================
امرو داشتیم نهار میخوردیم که مامانم یکی از اون لبخندای خطرناکشو زد
((
ینی از اون لبخندا بود که آرامش قبل طوفان رو نشون میدادا
((
داداشم : الهی شکر,مامان گلم دست درد نکنه من سیر شدم بابا خدا به فریادت برسه الفراررر
من و بابام: 0_o 0_o
منم آب دهنمو قورت دادم ,مامانی من گشنمه ها ولی خو کوفت بخورم از جونم که سیر نشدم الفراررر
بابام : ♫♫♫♫♫ ( ینی داره سوت میزنه و به در و دیوار نگاه میکنه )
مامان : برگردیدددد سررر سفره ه ه ه
یا جد جنیفر لوفز
(( خودایا خودت به خیر کن
مامانم : یه دست بند طلا دیدم اینقد خوجگله ^_^ تا فردا بعد از ظهر وقت دارید 0_o
نیم ساعت بعد :
من :دی : بابا برو از خدا بترس به خدا صد تومن بیشتر ندارم خو چرا زور میگی
داداشم : بابا منم پنج هزار تومن با یه بسته آدمس موزی دارم
بابام :خاک تو سرتون بترسید از روز رستاخیز د لامصبا اگر براش نخریم فردا شب باید تو جوب بخوابیم
خو پدر من تو زن ذلیلی چرا پولای منو میگیری, ای خوداااا
کش رفته از 4جوک

پیام دادم سلام قلفونت بلم عجیقم جوجوت دلش بلای آغوش گلمت تنگ شده

یکیش جواب داد,وای مریم میدونستم بلخره بر میگردی,میدونستی میبخشیم بیا بغلم @@
من : چشم عجیق دلم ^_^
اون :حالا یه بوس بده @@
من :0_o دیدم داره خاک بر سری میشه دیگه جوابشو ندادم
یکیش زنگ زد با صدا دخترونه گفتم الوووو
یه صدای کلفتی گف : الو و درد پدر سوخته ول کن بچم رو سعید میخواد درسشو بخونه

من : ^_^ ولی من بدون سعید میمیرم
سعید عجیق منه سعیددددددد دوست دارم قوفونت بلم^_^ خخخخ
اون : شتلقققق (صدای شتلق طوری بود که کاملا مشهود بود گوشی رو تو سر سعید خورد کرده ^_^)
یکیش پیام داد : ساناز زنم پیشم نشسته بعدا جواب میدم باز که سیم کارتتو عوض کردی
من : ؟_؟
نتیجه گیری اخلاقی : به پدر مادر خود نیکی کنید ,داداش بزرگتونم جفت پا برید تو شکمش
========================
امرو داشتیم نهار میخوردیم که مامانم یکی از اون لبخندای خطرناکشو زد

ینی از اون لبخندا بود که آرامش قبل طوفان رو نشون میدادا

داداشم : الهی شکر,مامان گلم دست درد نکنه من سیر شدم بابا خدا به فریادت برسه الفراررر
من و بابام: 0_o 0_o
منم آب دهنمو قورت دادم ,مامانی من گشنمه ها ولی خو کوفت بخورم از جونم که سیر نشدم الفراررر
بابام : ♫♫♫♫♫ ( ینی داره سوت میزنه و به در و دیوار نگاه میکنه )
مامان : برگردیدددد سررر سفره ه ه ه
یا جد جنیفر لوفز

مامانم : یه دست بند طلا دیدم اینقد خوجگله ^_^ تا فردا بعد از ظهر وقت دارید 0_o
نیم ساعت بعد :
من :دی : بابا برو از خدا بترس به خدا صد تومن بیشتر ندارم خو چرا زور میگی
داداشم : بابا منم پنج هزار تومن با یه بسته آدمس موزی دارم
بابام :خاک تو سرتون بترسید از روز رستاخیز د لامصبا اگر براش نخریم فردا شب باید تو جوب بخوابیم
خو پدر من تو زن ذلیلی چرا پولای منو میگیری, ای خوداااا
کش رفته از 4جوک