امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

☺☺♥♥عجب خاطراتی ♥♥☺☺

#1
عجب خاطراتی...

پشت در دستشویی نوشته بود:
فکر نکن، عمل کن… مردم پشت در منتظرن!

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮی ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ۵ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: ﭘﺪرسگ!
ﺍﻭن هم ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺁﻫﻮﺋﻪ!

شوهر خاله ام توی چشم پزشکی به دختر خاله‌ ام تقلب رسونده، دکتره بیرونش کرده!

دختره ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺍﮔﻪ ﺳﺮ ﻓﻠﺶ ﻣﻤﻮﺭﯼ ﺭﻭﺵ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭﯾﺮﻭﺳﯽ می شه؟
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
وﯾﺮﻭﺳﯽ ﮐﻪ نمی شه، ﻭﻟﯽ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﺶ ﺑﺮﯾﺰﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ!


ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺨﺶ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ (خانم) ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ، ﮔﻔﺖ: "ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﯿﺎ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ، ﻧﻘﺶ ﭘﺴﺮﯼ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ می خواد ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻨﻪ. ﭼﯽ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﻬﺶ؟ من هم ﻣﺜﻼ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻡ!"
ﮔﻔﺘﻢ: "ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ! ﺿﺎیس!"
ﺍﺳﺘﺎﺩ: "ﻧﻪ، ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ، ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﻭ ﻗﻮﺕ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ ﺑﯿﺎﻧﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ." ﺣﺎﻻ ﮐﻞ ﮐﻼﺱ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﮕﻢ. من هم ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻠﺐ، ﺯﻝ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ، ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﮔﻔﺘﻢ: "ﺷﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﻪ ﺟﻮﺟﻮﯼ ﮐﻮﺷﻮﻟﻮﺍﻡ، ﻫﻮﺍ ﺷﺮﺩﻩ، ﺑﻒ ﻣﯿﺎﺩ، می ذﺍﻟﯽ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻤﻮﻧﻢ؟!"
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪ از خنده! ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺻﺤﻨﻪ رو، ۵۰ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻃﺮﻑ، ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺑﺎﺟﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ، ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: "ﺑﺮﻭ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﺑﺸﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ!"

کنار دستگاه خودپرداز ایستاده بودیم که شنیدیم یه آقایی داره پشت سرمون با تلفن صحبت می کنه. برگشته به طرف (پشت گوشی) می گه: ایشالله هرچی از امام حسین می خوای حضرت رقیه بهت بدهد! من و دختر عمم تا برسیم خونه خندیدیم!
فرستنده: مریم

تو یه مهمونی به یه بچه گفتم: عموجون چند سالته؟
گفت: هر چه قدر هم کوچیک باشم از لحاظ عقلی از تو بزرگترم! تو حالا می خوای با این سوالت بگی من کوچیک تر از توام؟! در ضمن عمو هم عمته!
هیچی دیگه، با خاک یکسان شدم!
فرستنده: امیرحسین کاویانی

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮی ﻣﺘﺮﻭ ﯾﮑﯽ ﺩﺍﺩ می زد:
ننه تو، ﺧﻮﺍﻫﺮﺗﻮ، ﻣﺎﺩﺭﺗﻮ، ﻋﻤﻪ ﺗﻮ، ﺯﻧﺘﻮ ﺑﺎ ﺧﺮﯾﺪ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﺍﺏ ﺷﺎﺩ ﮐﻦ!
فرستنده:

رفتم داروخونه، می گم پماد ضد خارش می خوام. یارو زیر لب می گه: نیگا جوونای این مملکت حال ندارن خودشونو بخارونن!

دوچرخه ام پنجر بود و کرمک آن خراب شده بود برای خرید کرمک به مغازه دوچرخه سازی رفتم و بدون آن که سلام کنم گفتم آقا کرمک دارید؟ فروشنده مغازه با عصبانیت گفت: کرمک هفت جد و آبادت داره، برو پدرسوخته!
فرستنده: ناشر

ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺮﻧﺪ ﺍوﺩﮐﻠﻨﺖ ﭼﯿﻪ؟
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﯿﮏ ﻭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
For Women


خواستگار اومده، بابام می گه نمی دونم، هر چی خودت می گی. من هم گفتم: نه!
می گه: تو غلط کردی مگه به حرف توئه؟!

مجری از طرف می‌پرسه نظرتون راجع به کتاب تو اتوبوس چیه؟
طرف می گه: خوبه، هوا گرمه تو اتوبوس باهاش خودم رو باد می زنم!

زنگ تفریح بود و من از بوفه یک بستنی یخی خریده بودم، در این حین زنگ تفریح خورد و از آن جا که انسانی قانونمند بودم، بستنی را در جیب شلوارم قرار دادم و به کلاس درس رفتم! پس از یک ربع معلم مرا صدا کرد و گفت چرا شلوارت خیس است؟ من دستی در جیبم نمودم و تازه فهمیدم بستنی که در جیبم گذاشته بودم آب شده و جز چوبی از آن باقی نمانده است!
فرستنده: ناشر

ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﯾﮑﯽ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ. من هم ﭼﻮﻥ حوصله اش رو ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ نصفه ﻧﯿﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ، که ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻧﺘﻦ نمی ده ﻭ ﻗﻄﻊ و وصل می شه...
می گه: ﺻﺪﺍﺕ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻭﺻﻞ می شه ﻭﻟﯽ ﺻﺪﺍی ﺿﺒﻂ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭﺍﺿﺢ ﻣﯿﺎﺩ!

جدیدا رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری، دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس، با شلوار لی و تی شرت. این قدر پررو بود، همش سیخ تو چشای همه مون نگاه می کرد! مامانم تو گوشم گفت خوبه والا نه شرمی، نه حیایی... همین جوری داشت می گفت که یهو دیدیم عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد! هیچی دیگه... فهمیدیم اون داداش عروس بوده!

ﺧﺎﻟﻪ اﻡ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ۳ ﺳﺎله اش گفت: وقتی می خوای ﺑﺮﯼ ﺩستشویی ﺷﻠﻮﺍﺭﺗﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﺭ، ﺯﺷﺘﻪ. ﻫﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭ!
بچه اش ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ، ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮ ﺩﺭآوﺭﺩ، ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭی ﻣﺒﻞ، ﺭﻓﺖ ﺗﻮ!
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان