امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انشا یک دبستانی در مورد ازدواج (طنز)

#1
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انشا یک دبستانی در مورد ازدواج (طنز) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط رهــ ـ ــا ، Wєιяɗ ، Mιѕѕ UηυѕυαL ، غزل حمیدی ، shining ، یاسی@_@ ، فاطمه:ef ، ✘PETER✘ ، HediVampire ، سانا50 ، TARA* ، سحر سادات بانو
آگهی
#2
ما سن این بودیم فکر این بودیم بریم ادامس بادکنکی بخوریم...o_O
Wнαтever I вecoмe , I decιde
.I нαve ɴo reɢreтѕ 
پاسخ
 سپاس شده توسط فاطمه:ef ، ✘PETER✘
#3
چی بگم وآلآ .. Dodgy
پاسخ
 سپاس شده توسط فاطمه:ef ، ✘PETER✘
#4
چی بگم ...
و زندگی طراوت یک سیب سرخ
                                         در دستان کودک باورمن
تا گاز می زنم . سیر می شوم...Smile
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘
#5
بامزه بود ^__^
انشا یک دبستانی در مورد ازدواج (طنز) 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  40 مورد از کم هزینه ترین لذت های دنیا
  شخصیت شناسی توسط کیک مورد علاقه...
  بلاگر مورد علاقه ات؟؟؟؟
Wink طالع بینی ازدواج ماهها با هم
  متن های فوق العاده زیبا در مورد دختر
  IDO چیست؟ هرآنچه لازم است در مورد آن بدانید!
Tongue شرایط ازدواج در شهر های مختلف!!!طنز بسیار خفنننن!
  مکالمه دو پسر ایرانی و انگلیسی در مورد زنان ایران وانگلیس
  شخصیت شناسی از روی ادامس مورد علاقه.....
  ازدواج دو زن+ عکس

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان