بازی آنلاین
آپلود عکس
13-03-2014، 11:07
سلام خوبین؟؟؟ مدرسه ها چطوره؟؟؟؟
بریم سراغ این قسمت
این قسمت: همه چی در همه...!!!!!
هری داشت از پله ها با عصبانیت می اومد پایین و رفت طرف نایل که رو کاناپه نشسته بود
هری-چرا یخچال خالیه؟؟؟
نایل- به خدا من خودم تازه خرید کردم....هنوزم چیزی نخوردم
هری- ای بابا بچه مگه تو جارو برقی هستی اینقدر زود میخوری...
نایل- من نخوردم...ببین ببعی من نخوردم
هری- ببعی با کی بودی؟
نایل- تو دیگه
هری میره سمت و نایل شروع میکنن با هم به کشتی گرفتن...بعد با صدای داد زین میرن طبقه بالا
هری جلوی در اتاق زین- چیه چی شده؟؟؟؟
زین- نیست....
نایل- چی نیست؟؟؟؟
زین- پول هام....
هری- خب چرا داد میزنی دیوانه...
زین- ببعی پولام نیستن
هری- ای بابا چرا همتون به من میگین ببعی....اه
نایل- خب وقتی از حموم میای برو موهاتو اتو بکش...بدجور فر میشن
داشتن با هم بحث میکردن که لیام صداشون میکنه و میرن پایین
لویی- بگو بابا من کلی کار دارم
لیام- چی کار داری؟
لویی- خوابم نصفه مونده...بقیه اش مونده...
لیام- دیوانه...پسرا فکر کنم داریم بیچاره میشیم...
زین- چرا؟؟؟ نکنه دیگه قرار نیست بریم مسافرت؟
لیام- نه
هری- نکنه قراره دیگه دخترا رو نبینیم؟؟؟؟
لیام- نه
لویی- خب پس چی؟؟؟
لیام- من حساب های همتون چک کردم همشون خالین....
لویی زین هری-
لیام- کار منیجرمونه...پائول
هری- ای بابا باز این نیمه کچل برامون چه نقشه ای کشیده؟
لویی- نه نه صبر کنید...حساب مخفی نایل...اون هنوز مونده
زین- خب نایل کجاست؟
داشتن حرف میزدن که نایل از پله ها اومد پایین...
نایل در حال حرف زدن با تلفن- نه بابا این چه حرفیه...بله همونه...خواهش داره بای...نه ببخشید خداحافظ
لیام- کی بود؟؟
نایل- پائول
هری- وااااااااااااااااااااای(با داد)چی کارت داشت؟
نایل- هیچی شماره حساب مخفیمو میخواست که بهش دادم
لویی- دادی؟؟؟
نایل- اره دیگه
زین- خاک تو سرت...رسما بیچاره شدیم
نایل- چرا چی شده؟
لیام-همه حسابامونو خالی کرده
نایل- چرا؟
لویی- به خاطر ولخرجی هامون....
3 روز بعد
هری- چرا اب ها قطع شده؟؟؟؟
لیام- کم کم بو میگیریم بعد خفه میشیم و میمیریم...
هری میشه رو کاناپه و لویی هم میاد دراز میکشه و پاهاشو میزاره رو شونه هری
هری- اوه اوه بده پایین بابا خفه شدم...تو چرا جوراباتو نمیشوری؟
لویی- اینو باید به خودت بگم....چون جوراب های توئه....
هری- جورابای منو پوشیدی؟؟؟؟چرا؟؟؟
لویی- چون تو هم جورابای منو پوشیدی
هری یه نگاهی به پاهاش میندازه و میبینه که جورابای لویی پوشیده
هری-
نایل- ای بابا من گشنمه...
لویی- بی مایه فطیره...
نایل- اخ اخ هوس فطیر کردم....(دستشو میزاره رو شکمش...)
زین- این وسط اینو کم داشتیم...اقا هوس کوبیده کرده
نایل- اخ اخ کوبیده..میخواااااااااااااااام.....
لویی- اقا ما تا کی باید اینجوری بشیم...؟؟؟؟
لیام- فعلا بیچاره ایمخ باید بریم گدایی...
هری- اره میریم جلوشون میگیم اقا خانوم من بیچاره ام....یه کمکی بکنین راه دوری نمیره...اونا هم باور میکنن
لیام- پس چه غلطی کنیم؟؟؟؟
نایل- میخواین داستان یکی از فیلم های که اخیرا دیدمو تعریف کنم؟؟؟؟
هری- بنال
لیام- اول بگو کارگردانش کی بوده
نایل- دیوید بکام
لویی-:229:
زین- نه بابا اشتباهه اسم کاملش دیوید بکام کاپرفلید هست که تازه جادوگره نه کارگردان
هری- نه بابا اینی که تو میگی من دیدمش...کلا خانه داره....
زین- خب پس اینی که من گفتم کیه؟؟؟
هری- این بازیگر...اره بابا
نشسته بودن که برق ها رفت...
هری- ای بابا...من میترسم...فقط اینو کم داشتیم...(رو به نایل) بزن تو گوشم تا بیدار بشم اینا همه کابوسن
نایل میزنه تو گوش هری که بعد صدایی از هری نمیاد وقتی لیام فلش گوشیشو روشن میکنه میبینن هری رو مبل افتاده
زین- چه جوری زدیش این بیچاره غش کرد...
نایل- خب گفت بزن منم زدم...
لویی- هری ول کنید چند ساعت بکپه کمتر هم غر میزنه...
زین- میگم بهتره از این خونه بریم...
لیام- اره بابا فکر خوبیه...بریم وسایلمون جمع کنیم
داشتن از پله ها بالا میرفتن که یهو لویی داد میزنه
لیام- چیه چی دیدی؟؟؟
لویی- سایه خودم بود...
نایل- از چی سایه خودت ترسیدی؟؟؟
لویی- ترسناک بود...
زین- بابا برین بالا این هری خیلی سنگینه کمرم خورد شده...هری چی خورده پس نداده...
بریم سراغ این قسمت
این قسمت: همه چی در همه...!!!!!
هری داشت از پله ها با عصبانیت می اومد پایین و رفت طرف نایل که رو کاناپه نشسته بود
هری-چرا یخچال خالیه؟؟؟
نایل- به خدا من خودم تازه خرید کردم....هنوزم چیزی نخوردم
هری- ای بابا بچه مگه تو جارو برقی هستی اینقدر زود میخوری...
نایل- من نخوردم...ببین ببعی من نخوردم
هری- ببعی با کی بودی؟
نایل- تو دیگه
هری میره سمت و نایل شروع میکنن با هم به کشتی گرفتن...بعد با صدای داد زین میرن طبقه بالا
هری جلوی در اتاق زین- چیه چی شده؟؟؟؟
زین- نیست....
نایل- چی نیست؟؟؟؟
زین- پول هام....
هری- خب چرا داد میزنی دیوانه...
زین- ببعی پولام نیستن
هری- ای بابا چرا همتون به من میگین ببعی....اه
نایل- خب وقتی از حموم میای برو موهاتو اتو بکش...بدجور فر میشن
داشتن با هم بحث میکردن که لیام صداشون میکنه و میرن پایین
لویی- بگو بابا من کلی کار دارم
لیام- چی کار داری؟
لویی- خوابم نصفه مونده...بقیه اش مونده...
لیام- دیوانه...پسرا فکر کنم داریم بیچاره میشیم...
زین- چرا؟؟؟ نکنه دیگه قرار نیست بریم مسافرت؟
لیام- نه
هری- نکنه قراره دیگه دخترا رو نبینیم؟؟؟؟
لیام- نه
لویی- خب پس چی؟؟؟
لیام- من حساب های همتون چک کردم همشون خالین....
لویی زین هری-
لیام- کار منیجرمونه...پائول
هری- ای بابا باز این نیمه کچل برامون چه نقشه ای کشیده؟
لویی- نه نه صبر کنید...حساب مخفی نایل...اون هنوز مونده
زین- خب نایل کجاست؟
داشتن حرف میزدن که نایل از پله ها اومد پایین...
نایل در حال حرف زدن با تلفن- نه بابا این چه حرفیه...بله همونه...خواهش داره بای...نه ببخشید خداحافظ
لیام- کی بود؟؟
نایل- پائول
هری- وااااااااااااااااااااای(با داد)چی کارت داشت؟
نایل- هیچی شماره حساب مخفیمو میخواست که بهش دادم
لویی- دادی؟؟؟
نایل- اره دیگه
زین- خاک تو سرت...رسما بیچاره شدیم
نایل- چرا چی شده؟
لیام-همه حسابامونو خالی کرده
نایل- چرا؟
لویی- به خاطر ولخرجی هامون....
3 روز بعد
هری- چرا اب ها قطع شده؟؟؟؟
لیام- کم کم بو میگیریم بعد خفه میشیم و میمیریم...
هری میشه رو کاناپه و لویی هم میاد دراز میکشه و پاهاشو میزاره رو شونه هری
هری- اوه اوه بده پایین بابا خفه شدم...تو چرا جوراباتو نمیشوری؟
لویی- اینو باید به خودت بگم....چون جوراب های توئه....
هری- جورابای منو پوشیدی؟؟؟؟چرا؟؟؟
لویی- چون تو هم جورابای منو پوشیدی
هری یه نگاهی به پاهاش میندازه و میبینه که جورابای لویی پوشیده
هری-
نایل- ای بابا من گشنمه...
لویی- بی مایه فطیره...
نایل- اخ اخ هوس فطیر کردم....(دستشو میزاره رو شکمش...)
زین- این وسط اینو کم داشتیم...اقا هوس کوبیده کرده
نایل- اخ اخ کوبیده..میخواااااااااااااااام.....
لویی- اقا ما تا کی باید اینجوری بشیم...؟؟؟؟
لیام- فعلا بیچاره ایمخ باید بریم گدایی...
هری- اره میریم جلوشون میگیم اقا خانوم من بیچاره ام....یه کمکی بکنین راه دوری نمیره...اونا هم باور میکنن
لیام- پس چه غلطی کنیم؟؟؟؟
نایل- میخواین داستان یکی از فیلم های که اخیرا دیدمو تعریف کنم؟؟؟؟
هری- بنال
لیام- اول بگو کارگردانش کی بوده
نایل- دیوید بکام
لویی-:229:
زین- نه بابا اشتباهه اسم کاملش دیوید بکام کاپرفلید هست که تازه جادوگره نه کارگردان
هری- نه بابا اینی که تو میگی من دیدمش...کلا خانه داره....
زین- خب پس اینی که من گفتم کیه؟؟؟
هری- این بازیگر...اره بابا
نشسته بودن که برق ها رفت...
هری- ای بابا...من میترسم...فقط اینو کم داشتیم...(رو به نایل) بزن تو گوشم تا بیدار بشم اینا همه کابوسن
نایل میزنه تو گوش هری که بعد صدایی از هری نمیاد وقتی لیام فلش گوشیشو روشن میکنه میبینن هری رو مبل افتاده
زین- چه جوری زدیش این بیچاره غش کرد...
نایل- خب گفت بزن منم زدم...
لویی- هری ول کنید چند ساعت بکپه کمتر هم غر میزنه...
زین- میگم بهتره از این خونه بریم...
لیام- اره بابا فکر خوبیه...بریم وسایلمون جمع کنیم
داشتن از پله ها بالا میرفتن که یهو لویی داد میزنه
لیام- چیه چی دیدی؟؟؟
لویی- سایه خودم بود...
نایل- از چی سایه خودت ترسیدی؟؟؟
لویی- ترسناک بود...
زین- بابا برین بالا این هری خیلی سنگینه کمرم خورد شده...هری چی خورده پس نداده...
[url=http://8pic.ir/viewer.php?file=83kznna7l6n6fvvysl97.png][/url]
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
