بازی آنلاین
آپلود عکس
19-03-2014، 14:49
كیو جونگ برای اینكه عضو گروه بشه یك شب بالای درخت جلوی پنجره اتاق خواب مدیر كمپانی خوابیده . كیو جونگ به زور مدل موهاشو تغییر میده اما علت این تغییرات فقط زور جونگ مین و یونگ سنگ هست . كیو جونگ در بیان كردن احساساتش خیلی مشكل داره .. به خاطر همین نمی تونه به خوبی با دختر ها رابطه برقرار كنه . اكتان صدای كیو جونگ 5 است . دوست داره ۲ تا بچه داشته باشه اونم یكی پسر یكی دختر. عاشق برفه و همیشه وقتی برف می یاد اولین آدم برفی رو درست میكنه. به موی حیوانات حساسیت داره و تا حدی ازشون می ترسه اما دوست داره یه روزی یدونه سگ داشته باشه. یك ماهی داره تو تنگ به رنگ قرمز. هر كجا میره با خودش میبره و بالای سرش میذارش. رنگ چشم های كیو جونگ خاكستری مایل به سبزه اما بنا به دلایلی لنز قهوه ای میزنه برای پنهان كردن چشماش .. چون میگه با این رنگ چشمام , چشمام شبیه ماره . در 17 سالگی دستیار آشپز بوده در یك رستوران . شماره پایش 46. بهترین نگاه از نظر گروه مال كیو جونگ و یونگ سنگ هست . كیو جونگ هم چپ دسته هم راست دست . دومین فرد پر طرفدار بعد هیون جونگ در گروه هست . فن كلاب رسمی كیو جونگ كه از هر كشور عضو داره عضوهای اصلی از كشور های كره و ژاپن و چین و تایوان و تایلند و سنگاپور و غیره هستن نزدیك به 7 هزار عضو داره . این فن كلاب كه 1500 عضو آن به صورت همیشگی پای ثابت كنسرت های گروه هستن .
در کره یک برنامه هست به نام در برنامه ‘Strong Heart’ كانال sbs … این برنامه خاصیتی داره كه هر استاری كه در آن شركت می كنه باید یكی از داستانی هایی از زندگیش رو كه به كسی نگفته رو بگه:
كیو جونگ درباره پدرش گفت و در آخر حرف هایش اشك ریخت .. خوب اینم داستان كیو جونگ
پدر من در اون زمان قهرمان تیراندازی بود و چند تا مدال كشوری هم در این زمینه داشت. اون همیشه قهرمان رویاهای من بود .. اما چون در اون زمان وضع مالی ما چندان خوب هم نبود , به خاطر همین پدرم مجبور شد برای پول در آوردن تنهایی به سئول بره .. من برای امتحانات ابتدایی امتحان دادم چون می خواستم به سئول بروم و خواننده بشم اما بعد از 4 سال موفق شدم و سال دوم دبیرستان رو قبول شدم .. پس به سئول رفتم پیش پدرم من اون زمان مجبور بودم در محل خواب پدرم بمانم كه دفتر كارش بود .. در آن زمان برای وعده های غذایی از مدرسه برای ما پول می خواستند پس من مجبور شدم به پیش پدرم بروم و پول بخواهم اون موقع بود كه تازه كار پدرم رو فهمیدم .. او یك گرم كن پوشیده بود و كار حمل و نقل می كرد .. این كار كار بدی نبود اما همیشه پدر من برای من آدم باوقار و درخشانی بود .. او قهرمان من بود .. باورم نمی شد .. من می خواستم آنجا رو ترك كنم اما پدرم من را دید و به من 100 هزار ون داد .. تعجب كرده بود او گفت این پول رو به صورت شانسی در یك مسابقه برنده شده و حالا می خواهد من این پول رو خرج تحصیلم كنم .. من پول رو گرفتم اما اشك در چشمانم جمع شده بود نمی خواستم جلوی پدرم گریه كنم (( اینجا بود كه كیو جونگ نتونست جلوی سرازیر شدن اشك هاشو در برنامه بگیره )) . قلب من به درد امده بود .. هم احساس افتخار می كردم و هم احساس سر افكندگی … من با مشكلات پدرم پا به این جامعه گذاشتم .. من الان پدرم رو در اون زمان درك می كنم .... فقط تنها چیزی كه می تونم بگم اینه که من به پدرم افتخار می كنم و او هنوزم قهرمان اصلی من هست.
در کره یک برنامه هست به نام در برنامه ‘Strong Heart’ كانال sbs … این برنامه خاصیتی داره كه هر استاری كه در آن شركت می كنه باید یكی از داستانی هایی از زندگیش رو كه به كسی نگفته رو بگه:
كیو جونگ درباره پدرش گفت و در آخر حرف هایش اشك ریخت .. خوب اینم داستان كیو جونگ
پدر من در اون زمان قهرمان تیراندازی بود و چند تا مدال كشوری هم در این زمینه داشت. اون همیشه قهرمان رویاهای من بود .. اما چون در اون زمان وضع مالی ما چندان خوب هم نبود , به خاطر همین پدرم مجبور شد برای پول در آوردن تنهایی به سئول بره .. من برای امتحانات ابتدایی امتحان دادم چون می خواستم به سئول بروم و خواننده بشم اما بعد از 4 سال موفق شدم و سال دوم دبیرستان رو قبول شدم .. پس به سئول رفتم پیش پدرم من اون زمان مجبور بودم در محل خواب پدرم بمانم كه دفتر كارش بود .. در آن زمان برای وعده های غذایی از مدرسه برای ما پول می خواستند پس من مجبور شدم به پیش پدرم بروم و پول بخواهم اون موقع بود كه تازه كار پدرم رو فهمیدم .. او یك گرم كن پوشیده بود و كار حمل و نقل می كرد .. این كار كار بدی نبود اما همیشه پدر من برای من آدم باوقار و درخشانی بود .. او قهرمان من بود .. باورم نمی شد .. من می خواستم آنجا رو ترك كنم اما پدرم من را دید و به من 100 هزار ون داد .. تعجب كرده بود او گفت این پول رو به صورت شانسی در یك مسابقه برنده شده و حالا می خواهد من این پول رو خرج تحصیلم كنم .. من پول رو گرفتم اما اشك در چشمانم جمع شده بود نمی خواستم جلوی پدرم گریه كنم (( اینجا بود كه كیو جونگ نتونست جلوی سرازیر شدن اشك هاشو در برنامه بگیره )) . قلب من به درد امده بود .. هم احساس افتخار می كردم و هم احساس سر افكندگی … من با مشكلات پدرم پا به این جامعه گذاشتم .. من الان پدرم رو در اون زمان درك می كنم .... فقط تنها چیزی كه می تونم بگم اینه که من به پدرم افتخار می كنم و او هنوزم قهرمان اصلی من هست.
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
