انجمن های تخصصی فلش خور

زندگی یه مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
یه مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده زیر پای عرف اجماع
خوب ولی اشتباه

همه چی تو شعاع نور
سگ دو واسه ی یه تیکه نون

نه این که من بدمو تو خوبه خوب نه حاجی
دنیای تو قشنگه اما توی نقاشی
دنیای من کثیفه. آدمای توشم...
...به فکرِ جیبو رسیدنِ غنیمت تو جنگ

گرگ باش، مث من، مث ببر
مث جغد تو پرسه‌های شب
مث سنگ تو لحظه‌های سخت
تو عرصه‌های تنگ

گفتم تو کی هستی؟ با من چیکار داری؟
گفت عجله نکن از هم سوال زیاد داریم
تو از اونایی که فکر می کنن کوه کندن
من گفتم کجاشو دیدی تازه شروع کردم

من یه عمره رو صورتم خنده قاچاقه

من مردم پسر یه عقدم که سر

تا پای مسیرو همیشه خوردم به سنگ

گفتم من پیش میرم واسم راه پس نیست
گفت این همه بلا اومده سر زندگیت. بس نی
یه چند دقیقه بهم گوش بده حرفام واست بد نی
تو ته تهش یه سرگرمی واسه این ملت با فکرِ سُنتی
توو کشورت که یه مجرم غرب زده بودی .اینور آبم یه کله سیاه غربتی

یادت بود آره هر جایی که بود
الان نیستی ولی خیلی تاریکه مودم
خودم گفتم برو با اینکه زود فهمیدم اشتباست من اون راهی که بودم

من وقتی مرد شدم
که پُر درد شدم
ظاهر آدما خوب و همه تو زرد شدن
تا این‌که خواستم که این اتفاقو درک کنم
از توی آدمای اجتماعم طرد شدم

مثِ سگ کار میکنم که مثِ سگ
زندگی نکنم لنگ نباشم هیچ وقت
نه می خوام بیفتم با یه چک تو
نه صاف وایسادنمو با کمکه تو